نویسنده: فریدون فرخنژاد
متن گزارش: «دولت بلجیم قصد دارد قانونی را به تصویب برساند که کارگران جنسی بتوانند قرارداد استخدام رسمی، بیمهی درمانی، مرخصی زایمان و مرخصی پزشکی داشته باشند. بلجیم اولین کشوری است که قرار است برای کارگران جنسی چنین حقوقی را تضمین کند».
تحلیل موضوع
آنچه در این نوشته میخوانید، نگاه پیشروانه و آوانگاردی است که طرح اینگونه مباحث از موارد بایسته و ضروری است. البته، خیلی از نشریات ارتجاعی افغانستانیها تن نمیدهند تا این مباحث و مسائل انعکاس یابند. خوشحالم که «صدای زنان افغانستان» به این «صداها» و تحلیلها جایی برای پرداختن میدهد.
بهتر است تا موضوع را با این پرسشهای کمی قلقلکدهنده و شرمآور برای تودهها و کفرآمیز برای دینداران بهپیش برویم: آیا آنگونه که یک مرد حق دارد تا مثلا بازوی خود را برای بهدست آوردن دستمزد به کرایه بدهد، آیا یک زن حق دارد که عضو جنسی خود را به کرایه بدهد؟ آیا عضو جنسی زن با بازوی یک مرد که مثلاً زمینی را بیل میزند یا وسایلی را جابهجا میکند، فرق دارد؟ در حالی هردوی اینها عضو مساوی بدن است، بدون هیچ تفاوتی.
البته مفهوم «اجارهدادن بدن برای کار» کمی پیچیده و چند مفهومی است. این مفهوم چندین مورد دارد که هریک از آن را نام می بریم:
اجارهدادن بدن مرد برای کار فیزیکی، پیش پا افتادهترین و سادهترین مثال است؛ بدین معنا که مردی با انجام کار فیزیکی در برابر دستمزد دستان و بازو نیروی جسمانی خود را به کرایه میدهد؛ مثلاً کارگری که ساعت مقرری را در بدل دستمزد مشخصی به اجاره میدهد، درواقع عضوی از بدن خود را در بدل کار کرایه میدهد. بدیهی است که این مورد از مصادیق مشاغل و کارگری است. موارد دیگر که کسی بخشی از بدن خود را در اختیار دیگران قرار میدهد، مانند اهدای خون و پلاسما. مورد دیگر رحم اجارهیی است که زنی رحم خود را به کرایه میدهد تا باردار شود و برای کسی دیگری بچه بهدنیا بیاورد. مورد دیگر، کرایهدادن بخشی از بدن فرد برای آزمایشات پزشکی و غیره، که مثالها و نمونههای دیگری نیز هستند که به یادآوری همین موارد بسنده میشود.
البته مفهوم «به کرایهدادن بدن» در چهاردیواریها و چهارچوبهای اخلاقی، اجتماعی و قانونی محصور و با پرسشهایی روبهرو است؛ مثلاً آیا زنان از نظر اخلاقی انسان حق دارد تا عضو جنسی خود را به عنوان ابزار کار به کرایه بدهند؟ آیا هرگاه زنی بخواهد کارگر جنسی شود، این امر چه تأثیرات اجتماعی در پی دارد؟ یا اینکه قوانین موضوعهی کشورها چه محدودیتهایی را بالای این موضوع وضع کردهاند؟
البته اینکه زنانی کارگر جنسی شوند یا عضو جنسی خود را به کرایه بدهند، یک سلسله خط قرمزها و محدودیتهایی وجود دارند که هریک از آن محدودیتها و خط قرمزها مهم هستند؛ مثلاً اینکه زنی با این وصف مورد بهرهکشی قرار نگیرد یا مصداق قاچاق جنسی واقع نشود که در آن صورت اقدام غیر انسانی است و بایستی با آن برخورد شود. دیگر موارد از خطوط قرمزها در این مورد، مسألهی سلامت و ایمنی زنان کارگر جنسی است. هرگاه کارگرییی جنسی با رعایت کامل استندردهای بهداشتی و ایمنی انجام نشود، پیامدهای خطرناک و ناگواری دارد.
مورد دیگر از خطوط قرمزها و چوکاتها، «حفظ کرامت انسانی» است. یعنی هرگاه کارگری جنسی یا به کرایهدادن زنی عضو جنسی خود را با حفظ کرامت انسانی برخورد کند، بدیهی است که رعایت حفظ کرامت انسانی مقدم بر کارگری است.
کارگری جنسی در مطابقت با اوضاع اجتماعی افغانستان
اگر توهین قلمداد نشود، اگر احساساتی برخورد نشود، واقعیت این است که کارگری جنسی زیرزمینی در افغانستان واقعیت عینی است. چند سال پیش، چند تن از آشنایان داشتند روی موجودیت کارگری جنسی یا به اصطلاح دینی «فحشا» یا به تعبیر دیگر «روسپیگری» تحقیق می کردند و سروی انجام میدادند که آمار بالایی از کارگری جنسی ارائه دادند. نرخ به کرایهدادن عضو جنسی از سوی زنان متفاوت و بالا و پایین بودند.
کارگری جنسی در جهان آمار بالایی دارد؛ مثلا، آماری که وبسایت کلینیک روانشناسی آفتاب در همین سال ارائه داده است، در کل جهان چهلودو هزار زن خدمات سیکس ارائه میدهند. نمونهی بسیار روشن، کشور همسایه، ایران، را میتوانیم نام ببریم که بر اساس اعلام سازمان بهزیستی ایران، سالانه حدود ۹۵۰ زن در این حرفه شناسایی میشوند. با آنکه کارگری جنسی در ایران از نظر ساختارهای قانونی ممنوع است و از نظر فقهی حرام، با آنهم کارگری جنسی یا ارائهی خدمات سیکس بهشکل زیرزمینی وجود دارد که گواه واقعیت موضوع است.
پس با توجه به واقعیتهای عینی کارگری جنسی زیرزمینی در افغانستان، چند امر را نباید از نظر دور نگه نداریم:
یکی اینکه کارگری جنسی در افغانستان، آنهم در نامناسبترین وضعیت بهداشتی، ایمنی و پزشکی، خطرش خیلی بدتر از قانونیشدن کارگری جنسی است. دلیلی ندارد که چشم خود را به روی واقعیتها بسته کنیم و نادیده بگیریم. همین نادیده گرفتن نیازها و نیازمندیها خیلی از اعمال و رفتارها را زیرزمینی میبرد؛ در حالی که واقعیت دارد.
به سخن دیگر، ما در مطابقت این موضوع با افغانستان با چند واقعیت روبهرو هستیم: یکی اینکه هیچ تفاوتی بین هیچ بخشی از بدن انسان نیست. هیچ فرقی با عضو جنسی زنی و بازوی مردی نیست. هیچ فرقی با بازوی زنی که در هتیلها رخشتویی میکنند با عضو جنسیاش نیست. به هر روی، هرگاه زنی بتواند، آنگونه که نمونههایی از به کرایه دادن بدن فرد در بالا اشاره شد، به اجاره بدهد یا بخشی از بدن خود را که عبارت باشد از خون و پلاسما یا بازو و نیروی جسمانی خود را به کرایه بدهد تا دستمزد بگیرد، پس از چه روی زنان این حق را نداشته باشند تا عضو جنسی خود را به کرایه بدهند؟
این پرسشها، پرسشهای آوانگارد و پیشروانه و جسورانهیی است که بایستی مطرح شوند. با آنکه با باورها و اندیشههای مردم افغانستان سازگار نیست؛ ولی باید به این مفاهیم و موضوعات پرداخت. شاید طرح مباحث پیشروانه و آوانگارد تأثیر خود را بگذارند و جامعه و مردم افغانستان کمی به پیش هل داده شود.
واقعیت دیگر اینکه اقدام کشور بلجیم برای به رسمیتشناختن حقوق کارگری جنسی میتواند پلی برای عبور از صغارت ساختارهای حقوقی به بلوغ باشد. البته آنگونه که در بالا اشاره شد، بایستی خطوط قرمزها را نباید از دید دور داشت. خطوط قرمزهایی چون رعایت استندردهای بهداشتی، ایمنی و حفظ کرامت انسانی که جزء اولویتهای انسانی است.
پینوشت: عکسها از انترنت گرفته شدهاند.