نویسنده: سائمه سلطانی
مرضیه حمیدی، تکواندوکار زن افغانستانی، که پیشتر به دلیل انتقاد از تیم کریکت افغانستان تهدید به مرگ شده بود، بار دیگر در شبکهی اجتماعی ایکس با راهاندازی هشتگ #BoycottAfghanCricket، علیه تیم کریکت افغانستان موضع گرفته است. این اقدام، که در واکنش به اظهارات سیاستمداران بریتانیایی مبنی بر تحریم «تیم کریکت طالبان» و دفاع از حقوق زنان افغانستان صورت گرفته، خشم طالبان، حامیان پشتون این تیم و حتا برخی از زنان ناسیونالیست پشتون را برانگیخته است. در میان این واکنشها، یکی از مقامات طالبان بهنام مبارز فراهی، در پیام تهدیدآمیز، به صراحت وعدهی پاداش برای کشتن او را مطرح کرده است.
این وضعیت، بار دیگر پیچیدگی مسألهی قومی، ایدئولوژیک و جنسیتی در افغانستان را آشکار میسازد. حمایت گستردهی پشتونها از تیم کریکت، که فراتر از مرزهای ورزشی رفته و به ابزاری برای تحکیم پشتونگرایی و ترویج عناصر ایدئولوژیک آن بدل شده، تنها یک نمود از این پیچیدگی است. تیم کریکت افغانستان، که در ظاهر با پرچم دولت پیشین به میدان میرود و بهظاهر مخالفت خود را با طالبان نشان میدهد، در عمل با نشستهای صمیمانه با رهبران طالبانی، به تقویت مشروعیت آنها کمک میکند. این دوگانگی، فرصتی برای عوامفریبی و تحریف حقیقت فراهم ساخته است؛ فرصتی که به وضوح از سوی ساختارهای فاشیستی و مردسالارانه برای تحکیم قدرت ایدئولوژیک استفاده میشود؛ اما انتقاد از این وضعیت، نباید به نفرتپراکنی قومی یا تعمیق شکافهای اجتماعی میان اقوام منجر شود.
پشتونیسم، همچون هر ایدئولوژی فاشیستی دیگر، نخستین قربانیان خود را از میان همان جامعهیی برمیگزیند که ادعای نمایندگی آن را دارد. این ایدئولوژیها از طریق شستوشوی ذهنی، نمادهای مقدس و تحمیل ارزشهای ایدئولوژیک، مردم را به سربازان ذهنی بدل میکنند؛ سربازانی که بیچونوچرا در خدمت اصولی قرار میگیرند که حتا ممکن است علیه حقوق و آزادیهای خودشان باشد.
در برابر چنین سیطرهیی، باید درککرد که نقد ایدئولوژیهای فاشیستی بدون افشای سازوکارهای آن و بدون تلاش برای همراهکردن بخشی از همان جامعه، امکانپذیر نیست. استدلال و روشنگری میتواند پایههای مردمی این ایدئولوژیها را متزلزل کرده و حتا آنها را علیه خودشان بهکار گیرد.
اما در این میان، زنان، بیش از هر گروه دیگری، قربانی پیچیدگی و درهمتنیدگی ساختارهای ایدئولوژیکاند. قرار گرفتن زنان پشتونگرا و ناسیونالیست در دفاع از تیم کریکت و انکار حقوق میلیونها زن افغانستان، نمونهیی آشکار از همدستی زنان با ایدئولوژیهای مردسالارانه است. چنین زنانی، با قربانیکردن حقوق همجنسهای خود در برابر عناصر قومی و ایدئولوژیک، نشان میدهند که ناسیونالیسم، مانند اسلام و دیگر ایدئولوژیهای فاشیستی، ابزار قدرتمندی برای تداوم زنستیزی است.
برای زنان، رهایی از این وضعیت، تنها در گرو مبارزه با اسلامگرایی و مردسالاری نیست، بلکه مستلزم کنار گذاشتن قومگرایی، زبانگرایی و دیگر اشکال ایدئولوژیهای سرکوبگر است. تا زمانی که زنان خود را از این ساختارهای ایدئولوژیکی آزاد نکنند، همواره ابزار دفاعی این نظامها در برابر حقوق و آزادیهای خود خواهند بود.
آنچه امروز در افغانستان رخ میدهد، تصویری روشن از این تناقض است؛ زنان ناسیونالیست پشتون، بهجای دفاع از حقوق خود و دیگر زنان، در کنار طالبان و دیگر نیروهای مردسالار قرار گرفتهاند و حتا حکم مرگ یک زن همقوم و همزبان خود را تأیید میکنند. این همدستی نهتنها نشان از قدرت ایدئولوژیهای سرکوبگر دارد، بلکه ضرورت مبارزهی همهجانبه و فراتر از مرزهای قومی، زبانی و دینی را نیز برجسته میکند.
رهایی واقعی زنان، تنها زمانی رخ خواهد داد که آنها هردو روی این سکهی زنکشی را به چالش بکشند؛ هم ناسیونالیسم و هم اسلامگرایی را. این مبارزه، اگرچه دشوار و طاقتفرساست، تنها راهی است که میتواند به آزادی و برابری واقعی بینجامد.