تحلیل و بررسی نقاط قوت جنبش زنان افغانستان

سائمه سلطانی

در نوشته‌ی قبلی تلاش کردم نقاط ضعف و کلیدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ را که باعث تضعیف جنبش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد، یاد آوری کنم. هدفم از آن کار تخریب جنبش نه، بل تحکیم آن بود. می‌خواستم از دیدگاه تیوری اصلاحات صورت بگیرد و  از دیدگاه عملی از تکرار اشتباهات جلوگیری شود. این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بار سعی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم نقاط مثبت و قدرت جنبش را بررسی و تحلیل کنم.

با وجود این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که ابعاد قوت و حصانت جنبش نسبت به نکات ضعف آن از کمیت نابرابر و اندک برخوردار است؛ اما به هیچ وجه تداعی کننده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی این نخواهد بود که این جنبش راه پیروزی ندارد. برعکس در مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی نخست کار اساسی و پایه‌ای برای هر جنبش مشخص‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازی و شناسایی ضعف و قوت آن است. در مرحله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دوم اقدام عملی برای ترمیم ضعف‌ها و استحکام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بخشی بیشتر جنبش. شناخت نقاط قوت، سبب نزدیک ساختن جنبش به هدف و غایت مسیر است که سرنوشت غایی آن را محاسبه و مشخص می‌کند.

موارد مورد بحث این نوشتار شامل عناوین ذیل می‌شود:

۱- شسکت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیری و مقاومت مسلسل در مقابل سرکوب‌ها؛

۲- داعیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دادخواهی فراجنسیتی و ملی؛

۳- ریشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی توده‌ای و مردمی جنبش؛

۴- ماهیت دموکراتیک جنبش؛

۵- عقیم نشدن مبارزه در یک شکل خاص.

شسکت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ناپذیری و مقاومت مسلسل در مقابل سرکوب‌ها

طالبان از نخستین روزهای به جاده آمدن زنان، اعتراضات و صداهای آنان را با روش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلفی چون فیرهای هوایی، دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری، زندان، قمچین/ شلاق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنی، تهدید به حبس و مرگ، و انواع واکنش‌های تهدیدآمیز پاسخ دادند؛ اما زنان هیچ یکی از این تهدیدها و خطرها را جدی تلقی نکردند و در پای خواست‌ها و اهداف اصیل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان ایستاد شدند. اگر چند در مقاله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی قبلی از ضعف جنبش در برملاسازی معامله و نفوذ گروه‌های سیاسی، هم از جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مقاومت/ خراسانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست‌ها و زنان منسوب به پشتونیسم منحیث بخشی از ضعف جنبش یاد شد؛ اما این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جا در کلیت جنبش و ابعاد جدایی از نفوذی‌ها صحبت می‌شود. از نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی درشت آن می‌توان دختران دانش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جوی بامیان را نام گرفت که در اوج قدرت طالبان و احاطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان توسط این گروه، مراسم و سیرک‌سازی سیاسی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای جلب توجه قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا را، برهم زدند و تا کنون متاسفانه از سرنوشت آن‌ها در بند طالبان هیچ اطلاعی در دست نیست.

به همین دلیل زمانی که طالبان متوجه شدند، انواع سیاست‌های سرکوب‌گرایانه برای محدودسازی زنان سر نخی از موفقیت یا سگنال از پیروزی به آنان دست نداده است، آخرین تلاش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را جهت سرکوب قطعی زنان تحت عنوان سرکوب «سازمانی زنان» روی دست گرفتند. به عبارت دیگر وقتی تمام روش‌های سرکوب چون حبس، شکنجه، تهدید و قمچین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زنی کارساز نشدند، سرکوب سازمانی زنان را روی دست گرفتند؛ به طور مثال: برای اطمینان از حجاب دل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان، توسط سازمان یا نهاد خانواده و آن طرف نهادهای بیرونی چون مکتب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، دانشگاه‌ها، دفترها و…، انضباط و بررسی اعمال کرده و خود را مطمئن می‌سازند. البته این تاکتیک سیاسی طالبان خیلی جدی‌تر از تاکتیک‌های اولیه و سابق آن پنداشته می‌شود؛ زیرا در این روش طالبان خود را از رویارویی مستقیم با زنان برحذر می‌دارند و طرف پاسخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گوی سیاست‌های‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان همان نهادها محسوب می‌شوند. از این رو نهادها برای در امان ماندن از قهر و پی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرد طالب برای زنان پالیسی‌های سخت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرانه‌ای را که یک نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن حجاب دل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواه طالبان است، به شکل اجباری اعمال می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. با وجود آن هم زنان به تاکتیک طالبان سر خم نکرده و در زودترین فرصت به بهانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی همایش کتاب‌خوانی در جاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با همان پوشش سابق و صورت عریان حضور یافتند و به این اقدام طالب هم پشت پا زدند و ثابت کردند زنان را حتا با آهنین‌ترین تاتیک‌ها هم نمی‌توان محدود و خاموش کرد.

اگر چه این مساله در طول تاریخ در تمامی جنبش‌های برخاسته از درون مردم مشترک است. جنبش‌های مردمی هیچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاهی در مقابله با سرکوب کوتاه نمی‌آیند؛ اما با آن‌هم بدون تردید این مساله بخشی از مهم‌ترین ارکان موفقیت و پیروزی جنبش زنان افغانستان محسوب می‌شود.

داعیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی دادخواهی فراجنسیتی و ملی

در اوایل اعتراضات زنان، تصور می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد که یک جریان مستحکم و قدرت‌مند برای احقاق حقوق زنان در افغانستان شکل گرفته است که تمام پتانسیل، نیرو و خط مش سیاسی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دفاع از جنس زن خواهد بود؛ چیزی شبیه جنبش «من هم/Me too » ایران که تمامی تمرکزشان را موضوعات دفاعی زنان و گاهی هم اقلیت‌های جنسی دیگر تشکیل می‌داد؛ اما جنبش زنان افغانستان با شعار «نان، کار، آزادی» آرامش نه چندانِ سیاسی طالب را به چالش جدی فراخواندند. این مساله باعث شد، طالبان موضع‌گیری شدیدتر و پالیسی‌های قدرت‌مند و سیستماتیکی را برای به زمین زدن زنان جنبش و از آن بیشتر روی قشر زن به کار بگیرند تا باشد خیال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان از قدرت‌مند شدن یک جریان سیاسی فراگیر به مثابه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یک بدیل قدرت سیاسی، راحت شده و همچنین بتوانند بزرگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین قدرت بدیل احتمالی سد راه آینده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حکومت شان را در نطفه خنثی کنند.

شعار «نان، کار و آزادی» شعاری نیست که صرف روی اهداف و مظلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یک جریان جنسی سیاسی محدود شود. این شعار از همان اوایل زنگ منسجم‌سازی و ادغام جنسی نه تنها زنان و مردان و سایر جنسیت‌ها بلکه در کل شعار متحدساختن تمامی اقوام و مذاهب کشور را در یک صف واحد طبقاتی به گوش طالبان می‌نواخت و هشدار می‌داد؛ زیرا محتوای این شعار خواست‌های اساسی و نیازهای مبرم توده‌های رنج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دیده و محروم کشور، چون حقوق بنیادی مثل تحصیل، آموزش، کار، امنیت، رفاه اجتماعی، رفاه اقتصادی، آزادی حوزه خصوصی و عمومی را در بر می‌گیرد.

در نهایت می‌توان استنباط کرد که این شعار منحیث مشخصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی حسابی جنبش، موقعیت آن ‌را در ابعاد مختلف به ویژه در موقعیت سیاسی، جدی‌تر و سنگین‌تر در وزنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی سنجش نهادهای سیاسی مدعی قدرت، تعیین و متمایز می‌کند.

ریشه‌ی توده‌ای و مردمی جنبش

گروه‌های کثیر سیاسی منحیث حافظ، چانه زن و مدافع حقوق و آزادی‌های مردم در صحنه حضور میابند و مدعی وکالت و مدافعت از آن‌ها می‌شوند؛ اما معیاری که صداقت آن‌ها را ثابت می‌کنند و ادعا را از واقعیت متمایز می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد، تنها و تنها دو روی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد خواهد بود؛ نخست: پایه‌های مردمی و توده‌ای اعضا و سپس رهبری آن ذریعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی جریان مترقی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که اعضای آن غیر وابسته به گروه‌های سیاسی و دولتی باشند.

حالا با توجه به این شاخصه‌ها، جنبش زنان افغانستان خوش‌بختانه روی عنصرهای بومی، رنج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دیده و تهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دست‌ طبقه شکل گرفته است؛ اما با دریغ و تحسر مزید که این جنبش در عدم موجودیت یک دستگاه رهبری مسلط بر ایدئولوژی رهایی طبقه‌های فقیر و تهی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دست، قرار دارد و به سر می‌برد.

ماهیت دموکراتیک جنبش

بدون شک چگونگی شکل‌گیری و عرض اندام جنبش در مقابل ظلم و حذف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی و آموزشی، ماهیت دموکراتیک و مدنی دارد. از آن جایی‌ که نظام ارتجاعی- مذهبی طالب مانند هر قدرت سیاسی- مذهبی، یک نظام توتالیتر است و علاوه بر حذف و سرکوب مخالفین سیاسی‌اش دست به مداخله و تجاوز به خصوصی‌ترین ابعاد و بخش‌های زندگی افراد ملکی تحت قدرتش را می‌برد. در چنین نظامی که نه تنها مخالفان سیاسی بل مردم عوام هم آرامشی از مداخلات و استبداد آن ندارند، ایستادن و باز نگه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشتن مجاری و اصول زندگی اتوپیایی یا اتوپیانسیم در بطن نظام بسته که هیچ نوع حرکت مدنی را مدارا نمی‌کند، عمل ساده و جزیی نیست؛ بل به مثابه جرم و جنایت بزرگ محسوب شده و برخورد صورت خواهد گرفت.

اکنون زنان ستم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دیده و رنج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کشیده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی افغانستان هم با نادیده گرفتن این ریسک‌ها، کمر به حفظ اصول زندگی مدنی‌- شهری و انسانی بستند حتا به هر قیمتی!

از این جهت به صراحت می‌توان از ماهیت دموکراتیک آن سخن گفت؛ اما باید این را تذکر داد که به هیچ نحوی نمی‌توان به آن مقیاس و اطمینانی که می‌شود از ماهیت دموکراتیک آن مدعی شد از محتوای دموکراتیک آن هم ادعایی کرد. البته این هم روی همان دلایل خاصی که در مقاله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی قبلی درج شده بود من‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جمله بحث آموزش و آگاهی سیاسی زنان و استفاده از مفاد آن در چگونگی عمل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد رادیکال و اساسی در مقابل با نیروی دشمن.

عقیم نشدن مبارزه در یک شکل خاص

مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زنان بعد از دور دوم حاکمیت طالبان تنها در کوچه‌ها، خیابان‌ها، صف کشیدن، صدا بلند کردن و محکوم کردن هیات‌های محضور طالبانی خارج از افغانستان در دفاتر سیاسی کشورهای اروپایی، محدود نمی‌شود؛ بل استراتژی زنان در مقابله و مجادله با این گروه خیلی پیچیده‌تر و پرچالش‌تر برای کشف و بحث‌ است؛ زیرا زنان علاوه بر مبارزات گسترده و نمایان در جاده‌ها، مبارزات شان ‌را از هر طریق ممکن ادامه داده‌اند؛ به طور مثال شکل دهی و تاسیس مکتب آنلاین هرات توسط خانم آنجیلا غیور نوعی از مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی فراخیابانی زنان جنبش پنداشته می‌شود. البته این مبارزه در پاسخ به محروم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازی دختران از حضور در مکاتب متوسطه و لیسه است که با ابتکار خانم غیور روی دست گرفته شد.

در نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بعدی می‌شود از مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی زنان ذریعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هنر رقص و آواز خوانی مثالی آورد: روزی که طالبان به خانه و حریم یک عده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از زنان معترض هجوم برده و تلاش دستگیری آن‌ها را کردند، خانمی به اسمی «هستی» ویدیوهای رقصش را به نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مبارزه و اعتراض علیه سیاست‌های زن-ستیز طالبان با این تیتر:«رقص یعنی که معترض استی» پخش کرد.

همین گونه دو خواهر با آواز خوانی و پارچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که متن اشعار آن اعتراضی و حماسی بود، مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شان را علیه طالب به نمایش گذاشتند و در واقع بیان کردند زن را حتا در میان چادری و برقع هم نمی‌توان محدود کرد و مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آزادی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواهی را در آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها منحل کرد.

در همایشی دیگری، زنان دانش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آموخته و برجسته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی علمی در مجازی طی یک هشتگ از اعلام داوطلبانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تدریس در رشته‌های تخصصی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان برای سایر دختران محروم شده از درس و تحصیل، جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شان را علیه طالب، اعلام و رسمیت بخشیدند.

این زنان جدا از این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که مبارزات تکنالوژیکی ذریعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ویدیوها، علیه طالبان به راه انداختند، هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چنان با نوشتن و نقد فکری و ایدیولوژیکی طالبان در اپلکیشن‌های مجازی دست به مبارزه بردند و اکنون هم سرگرم مبارزات‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان در ابعاد مختلف قرار دارند. در کل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان گفت، مبارزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در مقابل طالب نباید در حد اعتراضات جاده‌ای محصور گردد یا با اندک تهدیدهایی عقیم شود. مبارزات زنان در ابعاد دیگرش همچنان قابل اهمیت و پرداختن‌ است.

در اخیر باید یادآور شد تنها ایستادگی و مقاومت است که پیروزی را قطعی می‌سازد. امیدوارم ایستادگی و مقاومت زنان افغانستان جرقه‌ی امید برای همه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردم کشور شود و این جنبش نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از شجاعت و ایستادگی در سطح منطقه و جهان در مقابله با افراطیت و جهل مبدل شود.

به اشتراک بگذارید: