نویسنده: ندا، عضو گروه حرکت برای تغییر
بخش اول
امید دادن به مردم عام و ستمدیدگان کار سختی نیست، بلکه عمل و پایبندی به آن دشوار است. در جامعهی فیودالی هر کسی برای رسیدن به اهداف خود از مردم استفاده میکند؛ برایشان وعدههای دروغین میدهد و امیدواریهای کاذب خلق میکنند؛ اما بعد از رسیدن به اهدافشان مردم را فراموش میکنند و به منافع شخصی خود میپردازند.
به همین دلیل است که مردم بهمرور زمان باور و امیدشان را نسبت به تغییر، انقلاب و رهبری رهبران از دست میدهند، چون بارها و بارها فقط شنیدند و تحقق آن وعدهها را ندیدند.
یک انقلاب در قدم نخست نیاز به رهبر دارد و رهبر هم، نیاز به همراهان واقعی؛ رهبری که آگاهانه، روشنفکرانه و سنجیده قدم برداشته، با هر چالش و تهدید آگاهانه مبارزه میکند و خودش در خط نخست مبارزه میباشد.
در واقع رهبر واقعی کسی است که در پشت عملش آگاهی باشد تا بتواند به اهداف خود و مردمش برسد. مبارزه کردن فقط بهمعنای گرفتن اسلحه و رفتن به سنگر نیست، بلکه کاراترین و واقعیترین مبارزه آن است که در جهت ایجاد یک جامعهی سالم و استوار بر معیارهای عدالت و مساوات باشد. از سوی دیگر در مبارزه، تودههای مردم نیز نقش مهمی دارند؛ چون این مبارزات برای آزادی خودشان صورت میگیرد. بنابراین چنین مبارزات زمانی نتیجه میدهد که رهبر آن همراهی و هم-فکری مردم را نیز داشته باشد.
اما همانطور که نخست اشاره کردم در سرزمین ما مردم نسبت به رهبرانشان بیباور شدهاند؛ چون هر رهبری که آمد هیچکاری برای مردم انجام نداد. بنابراین در چنین شرایطی هرگاه رهبری وارد جامعه شود و همراهی تودههای مردم را بطلبد، بهآسانی نمیتواند اعتماد مردم را کسب کند؛ چون مردم می-ترسند که باز برایشان خیانت نشوند.
بخش دوم
بیاییم از تاریکترین خاستگاه ستم بحث کنیم؛ سرزمینی که جامعهی ستمدیدهی آن همواره در فقر و بیکاری بهسر میبرند و نمیتوانند از زیر بار سنگین فقر رهایی یابند. اینجاست که باید رابطه بین تولید و سیستم اقتصادی را بررسی کرد.
در نظامهای اقتصادی، جامعهی فقیر، کشاورز یا دهقان، همواره شب و روز برای بهدست آوردن محصولات تلاش میکند؛ اما در آخر سال یا فصل برداشت هیچ فایدهای از محصول خود بهدست نمیآورد. خوب مشکل کجاست؟
اربابان به دهقانان توصیه میکنند که بهجای دستگاههای سنتی خودشان از ماشینآلات پیشرفته و جدید استفاده کنند تا محصول مرغوبتر بهدست بیاورند و برای خرید ماشینآلات جدید، دهقان مجبور است از ارباب پول قرض بگیرد و ارباب طوری برنامه میریزد که دهقان نتواند از عهدهی قرضش برآید.
و زمانی برداشت محصولات، ارباب تمام محصولات را برای خود، در عوض قرضی که به دهقان داده بود، میگیرد و هیچ محصولی برای دهقان باقی نمیماند. طوری که باز هم دهقان مجبور است که از ارباب قرض بگیرد تا از پس مخارج خانواده برآید و همچنین یک مقدار بذر از ارباب قرض میگیرد؛ چون محصولی برایش باقی نمانده که دوباره کشت کند و ارباب این قرض را به شکل سود یا در بدل سود میدهد و زمانی برداشت محصولات، دوباره ارباب، صاحب تمام محصولات دهقان میشود. با وجودی که هیچکار و زحمتی را متحمل نشده است و باز برای دهقان چیزی باقی نمیماند و این روند دایماً در حال تکرار است تا زمانی که مبارزان واقعی و آگاه دست به انقلاب میزنند و ریشههای استثمار که همهی مردم را به ستوه آورده است، نابود شوند.
یکی از ستمهای دیگر این که تولید و سیستم اقتصادی در جامعهی فئودالی خود نوع دیگر استمثار است؛ طوری که در آن تولیدات بر اساس سود مالک است، نه توانایی کارگر. کارگر به امیدی که درآمدش زیادتر شود، بیش از حد کار میکند؛ اما در اصل سود را مالک شرکت یا کارخانه میبرد.
شرکتهای تولیدی سرمایهداران در رقابت با یکدیگر در تلاش خرید ماشینهای تولیدی خوب و سریع هستند؛ مثلاً ماشینی که در یک ساعت پنجاه جعبه رُب را تولید میکند، وقتی ماشینی کارآمدتری را مالک شرکت وارد کند که در یک ساعت دو برابر تولید کند، در اینجا میزان تولیدات شرکت چندین برابر میشود؛ اما معاش کارگر در جای خود باقی میماند. باید هر قدر میزان تولیدات بالا میرود معاش کارگر نیز بالا برود تا از ستم مالی نابود شود؛ ولی چنین نمیشود و این نوع دیگر نظام بردهداری سرمایهداران است.
بردهداری و بردهبودن فقط به معنای خرید و فروش انسان نیست، بلکه تصاحب نیروی کار و استفادهی آن تا زمانی که به آن ضرورت دارد بدترین نوع برداری و استثمار است. همانطوری که امروز، مالکان سرمایه، با نیروی کار برخورد میکنند و این تصاحب نیروی کار تودهها تا زمانی ادامه خواهد یافت که مردم و همهی اقشار جامعه (زنان و مردان) در کنار هم برای بهست آوردن حقوق انسانی خود آگاه شوند و شناخت حاصل نمایند و در برابر این نوع استثمار مبارزه کنند.