هنر و ادبیات

جا مانده

دلم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست وطنم را شبیه قالیچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مادر بزرگ،

که هر از گاهی از آفت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تکاند،

بتکانم

و بی هیچ موجود …

به انسانیت باور کن!

سوما کاویانی

جاری می‌شوم

در دستان تو

چو زلال آب

و در سکوت نا به هنگام ظهر

قطره قطره

می‌بارم…