هنر و ادبیات

در دو قدمی مرگ

طاهره بتول

ساعت ده و بیست‌وپنج دقیقه‌ی بامداد بود، آماده شده بودم دفتر بروم، روبه‌روی آیینه داشتم با خود حرف …

دین را هم مردانه ساختند!

فرهاد دریا

امروز چند هزار «نَرکَله» – که هنوز خودشان حقیقت خود را درک نکرده‌اند – با هم اختلاط داشتند …

زبان سرخ

تمنا مهرزاد

که غیر ممکنِ ممکن، که در عدم امکان-

شدی و ریختی از خویشتن به جان زمان

که از …

قُنقوز گوه لِی‌لِی‌گر

این حشره‌ای که در تصویر می‌بینید، نامش در اصطلاح عرب‌ها «خنفسا» و به گفته‌ی انگلیسی‌زبان‌ها «بیتل» و در اصطلاح فارسی‌زبانان …

جا مانده

دلم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواست وطنم را شبیه قالیچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مادر بزرگ،

که هر از گاهی از آفت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تکاند،

بتکانم

و بی هیچ موجود …

به انسانیت باور کن!

سوما کاویانی

جاری می‌شوم

در دستان تو

چو زلال آب

و در سکوت نا به هنگام ظهر

قطره قطره

می‌بارم…