رسم و رواج‌های ناپسند و دخالت‌های دو فامیل، دو عاشق را از هم جدا کرد

نصیبه رضایی

معصومه محمدی، دختر ۱۹ ساله با پسر ۲۳ ساله به‌نام جواد ازدواج کرد. در ایام خواستگاری و نامزادی کشمکش‌هایی بین دو خانواده به خاطر گله (طویانه) و رسم غلطی به‌نام «راه‌خانه» پیش آمد. این کشمکش‌های خانوادگی تخم کینه و نفرت کاشت. کم‌کم تلخ‌گویی و بدی شروع شد. سرانجام‌ زندگی و آینده‌ی یک دختر پاک و بی‌گناه را تبدیل به جهنم کرد.

هردو خانواده می‌خواستد معصومه و جواد جدا شوند؛ اما آن دو قبول نمی‌کردند. سرانجام جواد و معصومه ازدواج کردند و عروس به خانه‌ی داماد آمد. معصومه دو ماه بعد از ازدواج به مریضی و  مشکلات رحمی گرفتار شد و  جنین ۴۰ روزه را سقط کرد. این سقط کردن، به خاطر نفرت‌های خانوادگی که قبلا وجود داشت، معصومه را با تهمت‌های ناروا روبه‌رو کرد. خسر مادر (خشو) معصومه شایعه راه انداخت که عروسش طفل نامشروع ۹ ماهه به دنیا آورده است.

جنجال‌ها و کشمکش‌ها همین‌جا تمام نشد. اختلافات خانوادگی روزبه‌روز در حال افزایش بود؛ اما با تمام این ماجراها جواد و معصومه عاشق هم بودند. جواد می‌دانست که مادرش دروغ می‌گوید؛ اما مادر او با عروسش مثل یک زن بدکاره رفتار کرده و او را به چشم بد می‌دید. به این بهانه می‌خواست عروس و پسرش را از هم جدا کند؛ اما جواد به زنش اعتماد داشت و حاضر به طلاق همسرش نمی‌شد. بعد از جنجال‌های زیاد، مادر جواد، جواد و معصومه را از خانه بیرون کرد. مدت‌ها این جفت عاشق سرگردان و بی‌خانه گشتند.

جنجال‌ها و کشمکش‌های دو فامیل باعث شد تا خانواده‌ی معصومه هم تلاش کنند، به‌هر شکل ممکن، طلاق دخترشان را بگیرند. در نهایت خانواده‌ی معصومه طلاق را بدون رضایتش گرفتند. بعد از مدتی جواد و  معصومه متوجه شدند که معصومه حامله است. آن دو با هم‌دیگر هماهنگی کرده، بدون رضایت خانواده‌های‌شان، یک‌جا شدند. مدتی با هم زندگی کردن و صاحب یک پسر شدند. تازه زندگی‌شان سروسامان گرفته بود که برادر جواد با تهمت دزدی جواد را به زندان انداخت. با زندانی شدن جواد، معصومه تک‌وتنها و بی‌پناه شده، مجبورا دوباره به خانه‌ی پدرش برگشت.

کشمکش‌ها و دخالت‌های هردو خانواده ادامه داشت. سرانجام خانواده‌ی معصومه موفق شدند برای دومین‌بار طلاق معصومه را بگیرند؛ اما هیچ کسی از خانواده‌ی جواد حاضر به سرپرستی پسر جواد و معصومه نشد. معصومه همراه بچه‌اش در خانه پدرش رفت. برادران معصومه، او را تهدید کردن که اگر بازهم با جواد در تماس شود او را خواهند کشت.

جنجال‌های دو فامیل به جنگ و جدال، و در نهایت به ولسوالی و ولایت کشانده شد. یکی از برادران معصومه به جرم «دشنام دادن به خسر مادر معصومه» زندانی شد؛ اما در این جنجال قربانیان اصلی جواد و معصومه بودند.

بالاخره کشمکش‌های و فشارهای خانوادگی به زندگی عاشقانه جواد و معصومه نقطه‌ی پایان گذاشت. زندگی عاشقانه‌ی این دو تا را نابود کرد؛ زیرا زمانی که جواد در زندان بود، خانواده‌ی معصومه او را مجبور کردند تا با یک مرد دیگر از منطقه‌ی‌شان که در ایران مهاجر شده بود و آن‌جا زندگی می‌کرد ازدواج کند. معصومه در نهایت به ازدواج اجباری تن داد. کشمکش‌های دو خانواده و رسم و رواج‌های احمقانه جواد، عشق، خانواده، فرزند و وطن را از معصومه گرفت. او از طریق یک ازدواج اجباری راه غربت و آوارگی را در پیش گرفته، طرف ایران رفت.

پ، ن: «راه‌خانه» در مناطق مرکزی افغانستان، به اولین برگشت عروس بعد از عروسی به خانه‌ی پدری‌اش گفته می‌شود!۴۳۲۱÷

به اشتراک بگذارید: