نویسنده: آترین آشوب
پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی از جمله زندانیان زنیاند که محکوم به اعدام شدهاند.
پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی است که در حمایت از زنان آسیبدیده، کودکان کار، و خانوادههای درگیر با چالشهای اجتماعی فعالیت میکرد. برعلاوه، پخشان منتقد سیاستهای ضد اقلیتگرایانهی جمهوری اسلامی ایران نیز بود. او از طریق رسانههای غیردولتی، همواره مقالات و مصاحبههایش را منتشر میکرد.
فعالیت او در کردستان عراق، در رابطه با حقوق زنان، شامل آموزشهای حقوقی، اجتماعی، روانی بود. همچنان به زنان آسیبدیده از جنگ، خشونتهای خانوادگی و روانی مشاوره میداد.
پخشان عزیزی در کردستان سوریه همچنان نقش امدادرسان به آوارگان و آسیبدیدگان جنگی را داشت. او در نبرد روژاوا علیه داعش، نقش اساسی در معرفی آسیبدیدگان جنگ با منابع حمایتی بازی میکرد.
دادگاه انقلاب تهران، پخشان را به جرم «بَغی» یا شورش مسلحانه علیه حکومت، به اعدام محکوم کرده است.
وریشه مرادی، معروف به «جوانا سنه»، فعال حقوق زنان و محیط زیست و زندانی سیاسی دیگر کُرد است که در ۲۰۲۳ بازداشت شد و در نوامبر ۲۰۲۴ به اتهام «قیام مسلحانه علیه حکومت» به اعدام محکوم شد.
وریشه در ۱۳۹۳ در جنگ نیروهای کرد با داعش در کردستان سوریه شرکت کرد. در جریان دفاع از شهر کوبانی زخمی شد و به ایران بازگشت. وریشه در اعتراض به حکم اعدام برای شریفه محمدی و پخشان عزیزی، در جلسه دادگاه حاضر نشد و اعلام کرد به عدالت در دادگاههای جمهوری اسلامی باوری ندارد.
او خطاب به مردم ایران نوشت:
«داعش سرمان را میبرید و جمهوری اسلامی سرمان را به دار میکَشد.»
همچنین ابراز داشت:
«زمانی که مردم در مرز ترکیه و سوریه، سپر انسانی درست کرده بودند، یکی از هزاران انسانی بودم که «فرزند خاورمیانه بودن» ما را به آنجا کشانده بود. پس از زخمی شدن، دیگر امکان و توان حضور در فضای مبارزاتی آنجا را نداشتم. از همین رو، بار دیگر به شرق کردستان و کژار بازگشتم تا به فعالیتهای آموزشی، تحقیقاتی و اجتماعی ادامه دهم. این درحالی بود که مبارزه با داعش، دلیل قرار گرفتن نامم در لیست ترور نیروهای استخباراتی ترکیه (MIT) شده بود. از همین رو، حضورم در روژاوا یا اقلیم کردستان، مساوی بود با تهدید به ترور شدن توسط دولت ترکیه.»
شریفه محمدی، فعال کارگری است که به دلیل فعالیتهای کارگری و عضویت پیشین در کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری دستگیر و زندانی شد. این کمیته از دید جمهوری اسلامی وابسته به حزب کومله است و اعضا و جریانهای وابسته به این حزب تحت پیگرد جمهوری اسلامی قرار دارند.
شریفه در ۱۴۰۳ در شعبهی اول دادگاه انقلاب رشت، به ریاست قاضی احمد درویش گفتار، همانند وریشه و پخشان، به اتهام بغی یا شورش مسلحانه علیه حکومت، به اعدام محکوم شد.
پس از اعتراضات گستردهی داخلی و بینالمللی، دیوان عالی قضایی جمهوری اسلامی حکم اعدام را باطل اعلام کرد و پروندهی وی را برای بررسی مجدد به دادگاه مربوط فرستاد.
اما در ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، شعبهی اول دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی درویش گفتار، پسر قاضی احمد گفتار، حکم اعدام پدرش را دوباره بر شریفه محمدی ابلاغ کرد.
در همین حال، نگرانیها از وضعیت وخیم نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی دیگر در ایران ابراز میشود. نرگس محمدی در ۲۰۰۳ به کانون مدافعان حقوق بشر پیوست. پس از خروج شیرین عبادی از ایران، نقش برجستهیی در این سازمان بازی کرد. او بارها در واکنش به فعالیتهایش دستگیر و زندانی شد، اما هیچگاه ترس زندان و شکنجه او را از مبارزهاش برای حقوق بشر باز نداشت. اخیراً گزارشهایی منتشر شده که وضعیت او از نگاه صحی در زندان چندان مناسب به نظر نمیرسد.
زندانهای جمهوری اسلامی بعد از پیروزی در ۱۳۵۷، میزبان زنان معترض و انقلابی بیشماری بوده است.
این میزبانی از زنان، با شکنجه و تجاوز بر آنان، بهویژه پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران بیشتر اوج گرفته است. جمهوری اسلامی در هراس است تا موج دوم این جنبش به راه نیفتد. برای جلوگیری از انسجام و شورش دوباره، روش سرکوبهای فردی زنان و مردان حامی این جنبش را افزایش داده است.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران باعث شد زنان به عنوان یک قدرت فعال در راستای ترسیم ساختار جامعه به صحنه بیایند.
از دستاوردهای این جنبش، پوشش اختیاری زنان است که بدون موافقت قانون و حکومت، تسلط بر پوشش و بدنشان را بهدست گرفتند.
هرچند جمهوری اسلامی قبل از این جنبش، زنان را حتا با چادر و لباس پوشیده هم داخل وانهای گشت ارشاد میانداخت و مورد لتوکوب در صحنهی عمومی قرار میداد؛ جدا از اینکه در زندانها بر تعدادی از آنها حتا دست به تجاوز میزد. بعد از جنبش اما جمهوری اسلامی تا حد یک چادر انداختن بر سر، بر اعمال سلطهاش کوتاه آمده است؛ طوری که در برنامهی پرکار بیبیسی که روی خنده در اسلام برگزار شده بود، محمود فرجامی، طنزپرداز و پژوهشگر طنز، در میانهی گفتارهایش ابلاغ کرد که جمهوری اسلامی قبلاً خیلی جدی میگرفت، اما اکنون به یک چادر انداختن بر سر هم قناعت میکند؛ حتا اگر این چادر انداختن نشانهیی از بدحجابی زنان باشد و موهایشان از زیر چادر کاملاً بیرون ریخته باشد.
همچنان جنبش «زن، زندگی، آزادی» باعث شد حداقل جمهوری اسلامی گشت ارشاد و در وان انداختن زنانی که پوشش اختیاری داشتند را متوقف کند و کنترلهای پوشش را از طریق دوربینهای شناسایی چهره اعمال کند.
بهنظر میرسد جمهوری اسلامی آخرین تلاشهایش را برای سرکوب به راه میاندازد؛ هرچند که نتیجهی مثبت نمیدهد.