نویسنده: سائمه سلطانی
بانوی جوانی بهنام زهره قدیر، حدود یک هفته پیش در منطقهی موترای دُسکهی پنجاب، قربانی یک جنایت هولناک شد. وی ابتدا توسط مادرشوهر و خواهرشوهرهایش به قتل رسید و پس از آن جسدش بهطور فجیعی قطعهقطعه شد.
زهره که پس از ازدواج با پسرخالهاش، بیشتر اوقات در عربستان سعودی زندگی میکرد، گهگاهی به پاکستان بازمیگشت و مدتی را نزد پدرش میماند. در آخرین سفرش به پاکستان، مادرشوهر و خواهرشوهرهایش با او تماس گرفته، او را به خانهی خود دعوت کردند. زهره پس از رفتن به آنجا، دیگر به تماسهای پدر و همسرش پاسخ نداد.
پدر زهره که از بیخبری دخترش نگران شده بود، به خانهی خسر زهره میرود، اما آنها ادعا کردند که زهره پول و زیورآلاتش را برداشته و فرار کرده است. این ادعا برای پدر زهره قابلقبول نبود. او در جستوجوی دخترش به بررسی اتاقهای خانه پرداخت که دو نکتهی مشکوک توجه او را جلب کرد: حضور کودک دوونیمسالهی زهره در خانه و فرشهای شستهشده که نشان از تمیزکاری غیرعادی داشت. پدر زهره فوراً به پولیس دسکه تماس گرفت و گزارش مفقودی دخترش را ثبت کرد.
در جریان تحقیقات پولیس، مادرشوهر زهره با دختران و دیگر همدستانش به جنایت خود اعتراف کردند و جسد قطعهقطعهشدهی زهره توسط پولیس کشف شد.
براساس گزارش پولیس، مادرشوهر زهره دلیل قتل را حسادت نسبت به توجه و حمایت مالی زیاد تکپسرش از همسرش عنوان کرده است؛ یعنی این حسادت و تنش سبب قتل هولناک زهره شد.
این جنایت بار دیگر عمق مشکلات اجتماعی زنان در جوامع سنتی و مردسالار را آشکار میکند. در چنین جوامعی، زنان به دلیل محرومیت از تحصیل، استقلال اقتصادی و اشتغال اجتماعی، برای دستیابی به منابع قدرت و ثروت خانوادگی، که معمولاً در اختیار مردان است، با یکدیگر وارد رقابت میشوند. این رقابتها، که اغلب درون خانواده رخ میدهند، میتوانند به خشونت، دسیسهسازی و حتا جنایت کشیده شوند.
از سوی دیگر، ناآگاهی و جهل نیز از عوامل اصلی چنین فجایع است. زنان بهجای اتحاد و همبستگی برای مقابله با ساختارهای مردسالار، اغلب در برابر یکدیگر قرار میگیرند و این امر به تقویت بیشتر نظم مردسالارانه کمک میکند.
کشتهشدن زهره قدیر، نمادی از خشونت سیستماتیک و ریشهدار علیه زنان در جوامع سنتی است. تا زمانی که زنان از فرصتهای برابر در تحصیل، اشتغال و استقلال اجتماعی برخوردار نشوند، چنین فجایعی همچنان تکرار خواهد شد. مبارزه با جهل، توانمندسازی زنان، و اصلاح ساختارهای مردسالارانه، تنها راهی است که میتواند به این تراژدیها نقطهی پایان بگذارد.