قتل‌ ناموسی در جوامع اسلامی

نویسنده: فرزانه پناهی
قتل‌های ناموسی به عنوان یکی از مظاهر خشونت علیه زنان، در جوامع سنتی اسلامی، ریشه‌‌ی عمیق دارد. این نوع قتل‌ها اغلب به بهانه‌ی حفاظت از «شرف» و «آب‌رو»‌ی خانواده و جامعه صورت می‌گیرند. بیشتر قربانیان این قتل‌ها، زنان و دخترانی هستند که به دلایل مختلف، از جمله رفتارهای جنسی، واقعی یا شایعه، ازدواج‌های ناموفق یا روابط عاشقانه‌یی خارج از ازدواج، به «بی‌عفتی» یا نقض شرف خانوادگی متهم می‌شوند.
این نوشتار، به بررسی ابعاد مختلف قتل‌های ناموسی در جوامع سنتی اسلامی می‌پردازد و نقش تفسیرهای دینی، سنت‌های فرهنگی و شرایط اجتماعی و اقتصادی را که به تداوم این پدیده کمک می‌کنند، تحلیل می‌کند.
قیمومیت مرد بر زن و تأثیر آن بر قتل‌های ناموسی
مفهوم «قیمومیت مرد بر زن» یکی از موضوعات بحث‌برانگیز در جوامع اسلامی است که برداشت‌های مختلفی از آن وجود دارد. این مفهوم، از آیه‌ی ۳۴ سوره نساء «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ …» گرفته شده که مردان را به عنوان سرپرست زنان معرفی می‌کند. متأسفانه در تفسیرهای این آیه، قیمومیت به معنای تسلط و کنترل مطلق مرد بر زن تعبیر شده است. در این دیدگاه، مرد به عنوان «صاحب» و «نگهبان شرف» خانواده شناخته می‌شود و هرگونه خطا از سوی زن، شرافت و اقتدار مردانه را خدشه‌دار می‌کند. این نگرش تنگ‌نظرانه و فشارهای اجتماعی و فرهنگی، زمینه‌ساز توجیه خشونت علیه زنان، از جمله قتل‌های ناموسی، می‌شود.
در جوامع اسلامی، مفهوم قیمومیت، به ابزاری برای سرکوب آزادی‌های فردی و اجتماعی زنان تبدیل شده است. چنین تفسیری به مردان اجازه می‌دهد که خود را در جایگاه قاضی و مجری حکم قرار دهند و با توسل به خشونت، به زعم خود از «شرافت» خانوادگی دفاع کنند.
در بسیاری از جوامع سنتی، شرف و آبروی خانواده به طور مستقیم با رفتار و ظاهر زنان مرتبط است. زنان به عنوان نمایندگان شرف خانواده شناخته می‌شوند و هرگونه رفتاری که از نظر جامعه «نادرست» تلقی شود، می‌تواند سبب لکه‌دار شدن این شرف شود. این رفتارها ممکن است به سادگی شامل انتخاب‌های شخصی زنان در زمینه‌ی پوشش، روابط جنسی یا حتا تحصیلات و اشتغال باشد. این پیوند عمیق میان شرف و زنان باعث می‌شود که مردان (پدران، شوهران، برادران، و حتا پسران) به عنوان نگهبانان این شرف، مسئولیت سنگینی در حفظ آن احساس کنند. از این رو، هرگونه تهدید به شرف خانواده، به‌ویژه از سوی زنان، می‌تواند به واکنش‌های شدید و خشونت‌آمیز، از جمله قتل ناموسی، منجر شود. در بسیاری از موارد، این خشونت‌ها تحت فشارهای اجتماعی و فرهنگی توجیه می‌شود و حتا در برخی موارد، خانواده‌ها از سوی جامعه‌ی خود تحسین می‌شوند که آب‌روی خود را حفظ کرده‌اند.


نقش تفسیرهای مذهبی در قتل‌های ناموسی
در جوامع اسلامی، قتل‌های ناموسی به عنوان عمل مشروع و حتا دینی جلوه داده می‌شود. افراد یا گروه‌هایی با استفاده از مفاهیمی مانند «حدود» و «تعزیرات»، سعی دارند خشونت علیه زنان را توجیه کنند. آموزه‌های دینی در این موارد، به ابزاری برای سرکوب و کنترل زنان تبدیل می‌شود. در واقع، قتل‌های ناموسی نشان‌دهنده‌ی سوءاستفاده از منابع دینی برای توجیه اعمال خشونت‌آمیز است. این سوءاستفاده‌ها اغلب در جوامعی رخ می‌دهد که آگاهی عمومی نسبت به حقوق بشر پایین است و تفسیرهای بنیادگرایانه از دین به راحتی پذیرفته می‌شود.
یکی از عوامل مهم در تداوم قتل‌های ناموسی، قوانین حقوقی در برخی کشورهای اسلامی و سنتی است. در برخی از این کشورها، قوانین به گونه‌یی تنظیم شده‌اند که به قتل‌های ناموسی مشروعیت می‌بخشند. برای مثال در برخی کشورها، مردانی که مرتکب قتل ناموسی می‌شوند، ممکن است از تخفیف در مجازات برخوردار شوند یا حتا به عنوان «مدافعان شرف» مورد تحسین قرار گیرند.
این قوانین نه تنها باعث تداوم این پدیده می‌شوند، که آن را به عنوان یک رفتار مشروع و قابل قبول در جامعه تقویت می‌کنند. در بسیاری از موارد، زنان از حقوق قانونی کمتری نسبت به مردان برخوردارند و این نابرابری‌های قانونی به تداوم خشونت علیه زنان، از جمله قتل‌های ناموسی، کمک می‌کنند.
فشارهای اجتماعی و اقتصادی
علاوه بر عوامل فرهنگی و دینی، فشارهای اجتماعی و اقتصادی نیز نقش مهمی در وقوع قتل‌های ناموسی ایفا می‌کنند. نابرابری اقتصادی، با ایجاد شکاف عمیق در دست‌رسی به منابع مالی، فرصت‌های شغلی و خدمات اجتماعی، ساختار اجتماعی و فرهنگی جوامع را به شدت متأثر می‌کند. در بسیاری از جوامع سنتی، زنان نقش حساس نگهبانان شرف و آب‌روی خانواده را ایفا می‌کنند. این نگرش فرهنگی، زندگی زنان را زیر سایه‌ی سنگین قضاوت قرار می‌دهد و هرگونه تخطی از هنجارهای اجتماعی را به مثابه‌ی تهدید جدی برای آب‌رو و جایگاه اجتماعی خانواده معرفی می‌کند. نابرابری اقتصادی، مانند آتش سوزان، فشارهای اجتماعی بر خانواده‌ها را شعله‌ورتر می‌کند. در جوامعی که دستان زنان از فرصت‌های شغلی کوتاه است، خانواده‌ها کنترل رفتار زنان را تنها راه حفظ آب‌رو و سپر محکم در برابر سیل بحران‌های اجتماعی می‌بینند. این فشارها گاه از سوی جامعه، گاه از جانب همسایگان و گاه از سوی خویشاوندان بر دوش خانواده‌ها سنگینی می‌کنند؛ خانواده‌هایی‌ که با چنگ و دندان به دنبال حفظ شرف خود هستند.
در گرداب مشکلات اقتصادی، ترس سقوط از نردبان جایگاه اجتماع چهره‌ی زشت خود را بی‌پرواتر از همیشه نمایان می‌کند. در چنین شرایط است که قتل ناموسی برای برخی خانواده‌ها به مثابه‌ی راهی برای بازیابی شرف ازدست‌رفته و نجات از ورطه‌ی «رسوایی» به نظر می‌رسد. گویی این عمل نه تنها به عنوان یک اقدام دفاعی در برابر تهدیدات اجتماعی تلقی می‌شود، بل‌که به عنوان یک اقدام پیش‌گیرانه برای جلوگیری از بحران‌های بیشتر نیز تصور می‌شود.
بنابراین، نابرابری اقتصادی نه تنها بر شدت فشارهای اجتماعی می‌افزاید، که به رشد نگرش‌های مردسالارانه نیز دامن می‌زند.


افزایش خشونت‌های خانگی و قتل‌های ناموسی با بازگشت طالبان، نگرانی‌های گسترده‌یی را به وجود آورده است. طالبان با تکیه بر برداشت‌های بنیادگرایانه از اسلام، قوانینی را اعمال می‌کنند که به شدت آزادی‌ها و حقوق زنان را محدود می‌کنند. این گروه با تفسیرهای سخت‌گیرانه از شریعت اسلامی، فضایی را ایجاد کرده‌اند که در آن کنترل و سرکوب زنان به عنوان بخشی از وظایف مذهبی و اجتماعی مردان تلقی می‌شود. طالبان با تأکید بر مفهوم اسلامی «قیمومیت مرد بر زن»، به مردان این اجازه را داده‌اند که به عنوان نگهبان شرف خانواده عمل کنند. در این نگرش، هرگونه تخطی زنان از قواعد سخت‌گیرانه‌ی پوشش، رفتار یا روابط اجتماعی می‌تواند سبب «لکه‌دار شدن شرف خانوادگی» شود. در این شرایط، قتل‌های ناموسی به عنوان راهی برای بازیابی شرف و دفاع از آب‌رو تلقی می‌شود.
طالبان با استناد به تفسیرهایی که از آموزه‌های دینی ارائه می‌دهند، خشونت علیه زنان را مشروعیت بخشیده‌اند. آن‌ها با بهره‌جویی از آیات قرآن و سنت پیامبر، مردان را در جایگاهی قرار داده‌اند که خشونت علیه زنان، از جمله قتل‌های ناموسی، به عنوان ابزارهای مجاز برای دفاع از شرف قلمداد شود.
قتل‌های ناموسی پدیده‌ی پیچیده و چندوجهی است که تحت تأثیر عوامل فرهنگی، دینی، اجتماعی و اقتصادی قرار دارد. در بسیاری از جوامع سنتی و اسلامی، این قتل‌ها با توسل به آموزه‌های دینی و سنت‌های فرهنگی توجیه می‌شوند و حتا گاه قوانین حقوقی نیز به آن‌ها مشروعیت می‌بخشند. برای مقابله با این پدیده، نیاز به آگاهی‌بخشی بیشتر، اصلاح قوانین و تفسیرهای دینی و هم‌چنین بهبود شرایط اجتماعی اقتصادی است.

به اشتراک بگذارید: