قدسیه شجاعزاده
مادرم به دختران همسایهیمان، (که مکتبی هستند؛ ولی طالبان آنها را از مکتب رفتن منع کردهاند) گفته است همهی شما باید به خیابان بروید. همهی مادران دخترانشان را با خود به جاده ببرند؛ حتا نوزادهایشان را، که دختر هست، به جاده ببرند و به طالبان بگویند که بیایید به جای حذف سیاسی، اجتماعی و… ما را بکُشید و افغانستان را کاملاً مردانه بسازید؛ در غیر آن صورت ما حق خود را میگیریم!
ما از حق انسانیمان نمیگذریم و مرگ بهتر از این زندگی نکبتباریست که شما برای ما دادهاید!
مادرم میگوید، مشکل اصلی این است که پدران و مادران این دختران شهامت ندارند و دخترانشان که شهامت ایستادگی در مقابل طالبان را دارند، اجازه نمیدهند و شهامت ایستادگی را از آنها هم میگیرند؛
وگر نه هیچ قدرتی حریف مردم شده نمیتواند.
مادر من زن بیسواد است. او هیچ تحصیلاتی ندارد؛ ولی روشنفکر و مبارز است و مایهی افتخار من است. ارزش آدمها به سواد و توانایی که دارند نیست، بلکه به مایه و نیرویی است که برای مبارزه و خدمت به مردم میگذارند.
وقتی این صحبتها را از او شنیدم به خودم بالیدم که چنین مادری دارم.