مینا کشور کمال؛ عصیان علیه دنیایی ناعادلانه

ضیا کوهی

این گزارش به مناسبت سالروز ترور مینا کشور کمال نوشته شده است.

مینا کشور کمال سوسیالیست، نویسنده، شاعر، سیاست‌مدار و انقلابی بود. در ۷ حوت ۱۳۳۴ در کابل به‌دنیا آمد و در سال ۱۳۶۵ در کویته پاکستان از سوی افراد گلبدین حکمتیار ترور شد. در رشته‌ی شرعیات دانشگاه کابل درس خواند. مطالعات وسیع و درد مردم فقیر و گرسنه‌ی افغانستان او را تبدیل به فعال سوسیالیست و چپ‌گرا کرد. در تاریخ افغانستان به نماد آزادی و برابری برای گروه‌های فرودست و ستم‌دیده تبدیل شد.

کشور کمال در زمانی اندک در میدان سیاست و منازعات ایدئولوژیک افغانستان توانست هم‌رزمان صادق پیدا کند و در مقابل دشمنان سرسختی که تا مرحله‌ی ترور و کشتن‌اش پیش رفتند، مبارزه کند. طی ۱۲ سال (۱۳۵۳-۱۳۶۵) توانست راه سیاسی ماندگار را ترسیم و میراث‌های سیاسی ارزشمند را به‌جا بگذارد. جنبش انقلابی زنان افغانستان (راوا) و مجله‌ی پیام زن، دو میراثی است که از مینا کشور کمال به یادگار مانده و تا هنوز ادامه دارد.

مینا کشور کمال در اوج تضادهای فکری و ایدئولوژیک در افغانستان پا به عرصه‌ی نوجوانی گذاشت. زمانی‌که مینا ۸ ساله بود، دهه‌ی دموکراسی در افغانستان آغار شد. این دهه فرصتی مناسب برای توسعه‌ی سیاسی و اجتماعی در افغانستان بود. در این دهه جریان‌های راست و چپ شکل گرفت و دو خط فکری ترسیم شد؛ یکی سوسیالیسم، الهام‌گرفته از تفکر کارل مارکس، فیلسوف و جامعه‌شناس آلمانی، و دیگری، اخوانیسم که برگرفته از اندیشه‌های سید قطب بود.

کشور کمال وارد دانشکده‌ی شرعیات دانشگاه کابل شد و خلاف جریان آب شنا کرد. او به‌جای گرایش به اخوانیسم، که عقبه‌ی فکری‌اش دانشکده‌ی شرعیات بود، در خط فکری سوسیالیسم قدم گذاشت.

کشور کمال، در امر ازدواج نیز هم‌فکری سیاسی و اجتماعی را از نظر دور نداشت. با داکتر فیض احمد، یکی از فعالان مطرح جنبش سوسیالیستی افغانستان، ازدواج کرد. داکتر فیض از قندهار و دانش‌آموخته‌ی دانشکده‌ی طب دانشگاه کابل بود و از اعضای سازمان جوانان مترقی (شعله جاوید) به‌رهبری اکرم یاری. اما بعد از انشعاب‌های گوناگون، داکتر فیض سازمان رهایی را بنیاد گذاشت. در میدان مبارزه‌ی مسلحانه با دو جبهه وارد نبرد شد: یکی اخوانیسم و دیگری دولت دموکراتیک خلق افغانستان. در تمام مسیر این مبارزه، مینا همراه داکتر فیض بود و شانه‌به‌شانه‌ی هم پیش رفتند.

ذبیح‌الله سروری (اسم مستعار) استاد دانشگاه کابل، به تاریخ ۱۹ دلو ۱۴۰۱، در گفت‌وگو با خبرنگار صدای زنان افغانستان، به مناسبت ۳۶مین سالروز ترور مینا کشور کمال گفت: «کشور کمال، شاهد کودتای سفید داودخان در ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ و کودتای سرخ حزب دموکراتیک خلق در ۷ ثور ۱۳۵۷ است. کودتای اول دموکراسی نوپا و دومی جمهوری نوپا را ساقط کرد. مینا در سال ۱۳۵۳، به‌صورت رسمی وارد فعالیت [های] سیاسی با گرایش سوسیالیستی و مارکسیستی شد. وی در جناح شعله جاوید قرار داشت، هرچند شعله جاوید دچار انشعاب‌های گوناگون گردید».

آقای سروری می‌گوید:

«حادثه‌ی سیاسی که مینا را وادار کرد تا به‌صورت مستقل دست به کنش سیاسی بزند، حمله‌ی نظامی اتحاد جماهیر شوری، در ۶ جدی ۱۳۵۸ به افغانستان بود. این تحول باعث گردید که وی رابطه‌اش را بادانشکده‌ی شرعیات قطع و تحصیلات‌اش را نیمه‌تمام بگذارد. مینا با نفوذی که در میان دانش‌آموزان و دانشجویان دختر داشت، توانست تظاهرات ۹ ثور ۱۳۵۹ را در شهر کابل راه‌اندازی کند. این تظاهرات در مخالفت با حمله‌ی نظامی اتحاد جماهیر شوری بر افغانستان سازمان‌دهی شده بود. دو تن از دختران انقلابی (وجیهه و ناهید) در اثر گلوله‌باری دولت دموکراتیک خلق کشته شدند. این حادثه باعث گردید که مینا به مبارزات مسلحانه بیشتر باورمند شود. به‌عنوان یک بانوی سیاست‌گر سوسیالیست و انقلابی، جدی‌تر از قبل وارد میدان مبارزه شد».

مینا؛ جمعیت انقلابی زنان افغانستان و مجله پیام زن

کشور کمال در ۱۳۵۹، جمعیت انقلابی زنان افغانستان را تاسیس کرد. در پروفایل آنلاین راوا، اهداف این سازمان را موارد آتی تشکیل می‌دهد: احقاق حقوق زنان و مبارزه برای جامعه‌ای مبتنی بر اصول دموکراسی و سکولاریسم؛ مبارزه علیه هر نوع بنیادگرایی؛ دفاع از تمامیت ارضی و عدالت اجتماعی در کشور؛ حقوق مساوی برای تمامی ملیت‌ها، مذاهب و اقوام کشور؛ افشا و طرد روشنفکرانی که در مقابل بنیادگرایان برخورد سازش‌کارانه دارند و دفاع از جنبش‌های آزادی‌خواهانه در کشورهای جهان سوم….

سروری در این باره می‌گوید: «مینا کشور کمال بعد از راه‌اندازی جمعیت انقلابی زنان افغانستان (۱۳۵۹) و مجله پیام زن (۱۳۶۰) توانست به‌صورت مستقل در عرصه‌ی سیاسی عمل کند. وی با فعالیت‌های سیاسی و انقلابی‌اش توانست به اشتهار سیاسی برسد. با رسانه‌های جهانی مصاحبه و گفت‌وگو می‌کرد. در سال ۱۳۶۳ به دعوت حزب سوسیالیست فرانسه در کنگره‌ی این حزب شرکت و سخنرانی کرد».

کشور کمال و سال‌های سیاست و مهاجرت در پاکستان

مینا بعد از راه‌اندازی تظاهرات در ۹ ثور ۱۳۵۹ و فعالیت در برابر اخوانیسم و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان در خطر جدی قرار گرفت. بنابراین، بعد از مدتی مجبور به ترک افغانستان شد. برای تداوم فعالیت‌های سیاسی‌اش پاکستان را انتخاب کرد؛ در پاکستان، علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، که هدف اصلی‌اش بود، به فعالیت‌های اجتماعی نیز روی آورد. برای مهاجرین افغان در پاکستان، یک شفاخانه، آموزشگاه نرسینگ و دو مکتب و کارگاه فنی-حرفه‌ای راه‌اندازی کرد.

کشور کمال فمینیست بود یا انقلابیِ چپ‌گرا و سوسیالیست؟

شخصیت انسان‌های بزرگ و تاثیرگذار، همیشه بعد از مرگ‌شان، تحریف می‌شود. کشور کمال در بیوگرفی آنلاین‌اش در سایت انترنتی ویکیپدیا، فمینیست معرفی شده است. هرچند فمینیسم، مکتب فکری اجتماعی تاثیرگذار در قرن بیستم بود و مبارزات زنان فمینیست در سراسر جهان، قابل قدر. اما کشور کمال فمنیست نبود، بلکه یک انقلابی سوسیالیست بود با گرایش‌های زنانه و مطرح‌کردن مشکلات زنان در کنار مردان.

استاد پلوشه رحیم (اسم مستعار) استاد دانشگاه در این مورد می‌گوید: «وقتی که ما شخصیت مینا را از یک سیاست‌مدار که مدعی نجات کشور بود به یک خانم فمینیست تقلیل می‌دهیم، در حقیقت تحریف‌کردن شخصیت مینا است. درست است که بخشی از مبارزات مینا برای نجات زنان بود. اما هدف کلی او نجات افغانستان بود. فمینیسم یک مکتب عدالت‌خواهی برای حقوق زنان است، اما داعیه‌ی فمینیسم صرف شامل زنان می‌شود. از سوی دیگر فمینیست‌ها (ی رادیکال) مردان را عامل رنج زنان قلمداد می‌کند. در جوهر اندیشه‌ی فمینیستی یک خصومت پنهان با مردان وجود دارد. اما زنده‌یاد مینا در هیچ‌یک از سخنرانی‌ها و اشعارش جنیست مردان را عامل رنج زنان قلمداد نکرده است. فمینیسم خواهان اصلاحاتِ تنها وضعیت زنان است. اما برعکس، سوسیالیسم خواهان انقلاب و دگرگون‌کردن تمام ساختارهای ناعادلانه‌ی یک جامعه است. دقیقاً مینا همین چیز را می‌خواست».

معروف‌ترین شعر کشور کمال، با عنوان «هرگز بر نمی‌گردم» است. در این شعر بخش عمده‌ای از اندیشه‌های وی قابل‌فهم است. بخش‌هایی از این شعر چنین است:

من زنم که دیگر بیدار گشته‌ام

من راه خود را یافته‌ام و هرگز بر نمی‌گردم؛

از جویبار خون برادرانم سر بلند کرده‌ام؛

من کودکان پا برهنه، آواره و بی‌لانه را دیده‌ام؛

من دیوارهای قدکشیده‌ی زندان‌ها را دیده ام؛

که آزادی را در شکم‌های گرسنه‌ی خود بلعیده‌اند؛

هم‌وطن و ای برادر؛

من در کنار تو و در راه ملت‌ام قدم گذاشته‌ام؛

تا یک‌جا بشکنیم این همه رنج زندگی و همه بند بندگی…».

از این شعر، به این فهم می‌رسیم که مینا را نمی‌توان در نگاه فمینیستی محدود ساخت. در این شعر از مظلومیت زنان می‌گوید، اما عامل این مظلومیت را ستم مردانه معرفی نمی‌کند. در کنار مظلومیت زنان از بی‌چارگی مردانی که زیر سلطه‌ی استبداد قرار دارند، نیز فریاد می‌زند. وقتی می‌گوید: «من دیوارهای قدکشیده‌ی زندان‌ها را دیده‌ام؛ که آزادی را در شکم گرسنه‌ی خود بلعیده‌اند».

استاد پلوشه رحیم می‌گوید: «مینا کشور کمال بر خلاف نحله‌های فمینیستی، تنها زنان را تحت ستم معرفی نمی‌کرد. تنها برای دفاع از زنان فعالیت سیاسی نمی‌کرد. بلکه وی می‌خواست برای نجات زنان و مردان کار کند. وی در برابر بنیادگرایی دینی قرار داشت. در یک کلام او می‌خواست سیاست مستقلانه کند، برای نجات همه».

بر اساس اهداف سازمان انقلابی زنان افغانستان، مینا با بنیادگرایی دینی و روشنفکرانی که در تبانی با بنیاد گرایی قرار داشتند، مخالف بود. بنیادگرایی در عصر مینا، عبارت بود از گرایش‌های رادیکال اخوانیسم مصری، سلفیسم سعودی، بنیادگرایی شیعی قم و تندروی دیوبندیسم.

استاد پلوشه افزود: «مینا در برابر حمله‌ی نظامی شوری به افغانستان اعتراض داشت و همچنین با احزاب جهادی و مذهبی نیز مخالف بود. بر این اساس، وی را نمی‌توان گفت یک فمینیست محض است. در آخر هم توسط اخوانیست‌ها کشته شد».

ترور و خاموشی صدای مینا

کشور کمال همان‌گونه که در مدت ۱۲ سال فعالیت سیاسی، هم‌رزمان راستین داشت، دشمنان قسم‌خورده نیز داشت. در ۱۵ دلو ۱۳۶۵، دشمنان مینا حرکت عدالت‌خواهی‌اش را با ترور وی در کویته پاکستان متوقف ساخت. دولت پاکستان، افراد سازمان خدمات امنیت دولتی افغانستان (خاد) را عامل ترور مینا معرفی کرد. اسامی تروریستان را احمد سلطان و محمد همایون خادی اعلام کرد. بدون شک این دو تن، افراد روی صحنه و اجراکننده‌ی نقشه‌ای بود که در دستگاه‌های کلان استخباراتی طرح شده بود. اما سازمان راوا، گلبدین حکمتیار را به‌عنوان عامل ترور مینا معرفی کرد. در حقیقت، عامل ترور مینا، گلبدین بود. اما دولت پاکستان، تلاش کرد این شرم و لکه‌ی ننگ بر دامان حکمتیارِ نان و نمک‌خورده و پرورده‌اش ثبت نشود».

آقای سروری در این مورد می‌گوید: «هرچند در مورد ترور کشور کمال ابهام وجود دارد، اما بر اساس قرائن می‌توان گفت که افراد گلبدین حکمتیار عامل ترور مینا بودند. زیرا حکمتیار دست‌اش به خون اکثریت جوانان مترقی آلوده است. از جانب دیگر، گلبدین دشمن سرسخت جریان شعله جاوید بود و در پاکستان از قدرت بالا برخوردار بود. ده‌ها فعال چپ و شعله جاوید توسط جریان گلبدین در پاکستان کشته شدند».

مینا کشور کمال بعد از ترور

کشور کمال، بدون شک یکی از تاثیرگذارترین زنان در تاریخ افغانستان است. وی در مدت کم توانست در عرصه‌ی سیاست رشد چشمگیر کند. صدای او، نه‌تنها در افغانستان و منطقه، بلکه تا اروپا و آمریکا طنین‌انداز شد. از مینا دو میراث مهم سیاسی-فرهنگی باقی مانده است: یکی سازمان جمعیت انقلابی زنان (راوا) و دیگری نشریه پیام زن.

مجله تایم در سال ۲۰۰۶ جایگاه مینا را به بررسی گرفته او را به عنوان یکی از «۶۰ قهرمان آسیایی» معرفی کرد. این مجله در تمجید او نوشت: «مینا هرچند فقط ۳۲ سال داشت که کشته شد، اما او از قبل بذر جنبش آزادی‌خواهانه زنان افغانستان را کاشته بود که بنیادش را نیروی دانش تشکیل می‌داد.

مینا یک قهرمان بود. اما متاسفانه هم‌فکران و هم‌رزمانش، بعد از وی برای معرفی اهداف و شخصیت او فعالیت درست نکرده‌اند. برای معرفی مینا هیچ کار تحقیقی بیرون داده نشده است. حتا وقتی شخصیت مینا تحریف می‌شود، هیچ‌کسی صدایش را بلند نمی‌کند. تنها کتابی که در مورد مینا در سال (۲۰۰۳) نوشته شده، توسط میلودی ایرماچایلد چاویس، نویسنده‌ی فمینیست آمریکایی، نوشته شده است. این کتاب تحت عنوان (مینا؛ زن قهرمان افغانستان؛ شهیدی که جمعیت انقلابی زنان افغانستان راوا را بنیان گذاشت) می‌باشد. جای تاسف این‌که حتی همین یک کتاب هم به زبان‌ فارسی ترجمه نشده است. گرچند متاسفانه در این کتاب هم تلاش شده است تا مینا طبق میل آمریکایی‌ها معرفی شود. به‌صورت کلی شناخت مردم افغانستان از مینا در حد چند مطلبی است که در سایت‌های انترنتی وجود دارد.

شخصیت‌های تاثیرگذار سیاسی باید معرفی، تفسیر و نقد شوند. اما در افغانستان تا هنوز این فرهنگ وجود ندارد.

به اشتراک بگذارید: