نقدی بر ارائه چهره‌ی مظلومانه از زنان در هنر و ادبیات

نویسنده: سائمه سلطانی
مقدمه
ارائه‌ی تصویر مظلومانه و قربانی از زنان در ادبیات و هنر موضوعی بس گسترده و مهم است که نمی‌توان در یک نوشته‌ی کوتاه همه‌ی جزئیات آن را بررسی کرد. در این مقاله‌ صرفاً به دو نکته‌ی اصلی و مهم پرداخته می‌شود؛ تأکید بر منفعل‌بودن زنان، و ایجاد تصویر یک‌جانبه و کلیشه‌یی از آن‌ها.
۱ – تأکید بر منفعل‌بودن زنان
یکی از ایرادهایی که متوجه اهل هنر و ادبیات می‌شود، ارائه‌ی نقش منفعل زنان است. آن‌ها همواره زنان را موجود ضعیف، ناتوان، درمانده و منفعل معرفی می‌کنند؛ موجودی که توانایی هیچ‌نوع دفاع از خود را ندارند. این رویکرد باعث می‌شود که جامعه، زنان را به عنوان موجودات ضعیف و ناتوانی ببیند که همواره نیازمند نجات بیرون از گروه خودی هستند و باید چنین باشند. در این حالت، چنین تصویرسازی نه تنها احساس قدرت و خودکفایی را از زنان می‌زداید، بل‌که می‌تواند منجر به تثبیت نقش‌های سنتی_جنسیتی شود که در آن زنان منحیث موجودات «ضعیف» ناگزیرند منتظر دیگران برای نجات و فراهم‌سازی مطالبات‌شان بمانند.
چنین روایتی می‌تواند احساس ناامیدی و عدم اعتماد به خود را در میان زنان و حامیان جنبش زنان ایجاد کند و انگیزه برای ادامه‌ی مبارزه را در آن‌ها کاهش دهد. زیرا به‌جایی این‌که به زنان به‌عنوان ستم‌دیدگان فعال و سخت‌کوشی دیده شوند، به عنوان قربانیانی که ذاتاً توانایی دفاع از خود را ندارند، دیده می‌شوند.
۲ – ایجاد تصویر یک‌جانبه و کلیشه‌یی
هنر و ادبیات علاوه بر منفعل‌پنداری زنان، تصویر کلیشه‌یی و یک‌جانبه از آنان خلق می‌کنند. حال آن‌که، مظلومیت یک پدیده‌ی تحمیلی_سیاسی مردسالارانه است نه پدیده‌ی زیستی. از سویی، زنان در درازنای تاریخ، باوجود آنکه زیر ستم طبقاتی و جنسیتی مردسالارانه بوده اند؛ اما در حال مبارزه با آن نیز قرار داشته‌اند. در این راه شدیدترین دشواری‌ها و بدترین قربانی‌ها را برای تداوم مبارزات‌شان متحمل شده‌اند. این امر به‌خوبی بیان می‌کند که زنان برخلاف آن تصویر منفی و منفعلانه، دارای اهداف مشخص مبارزاتی بوده‌اند و در راستای کسب آن هزینه‌های گزافی پرداخته‌اند. چنین تصویرسازی یک‌جانبه می‌تواند همه‌ی تلاش‌های فعالانه و تاریخی زنان را کم‌اهمیت جلوه دهد و توجه عموم را از موفقیت‌ها و پیشرفت‌های آنان منحرف کند.
این نوع روایت نه تنها نادیده گرفتن واقعیت‌های پیچیده‌ی زندگی زنان است، بل‌که مانع شناخت کامل دستاوردها و مبارزات آنان نیز می‌شود. هم‌چنین، این تصویرسازی می‌تواند موجب تقویت کلیشه‌هایی شود که بر جایگاه و نقش زنان آسیب بیشتر می‌زنند.

برای رفع این مشکلات، راه‌حل‌های زیادی وجود دارد. هنرمندان و ادیبان می‌توانند به جای ارئه‌ی تصویر مظلومانه از زنان، چهره‌ی آنان را به عنوان فعالان قوی و مبارزان برجسته به تصویر بکشند. از سویی، واقعیت مبارزاتی آن‌ها نیز ایجاب می‌کند، به جای تأکید بر قربانی‌بودن و مظلوم‌بودن زنان، بر نقش‌ها و اقدامات مثبت و مؤثر آنان در مبارزه با ستم مردسالارانه تأکید شود.
تغییر در این رویکرد می‌تواند به ارائه تصویر جامع‌تر و واقعی‌تر از زنان کمک کند. رویکردی که از یک طرف درد و رنج زنان را بیان می‌کند، از سوی دیگر توانایی، مقاومت و تلاش‌های مستمر زنان برای تغییر سرنوشت‌شان را نیز به نمایش می‌گذارد.
معرفی زنان به عنوان افرادی که فعالانه در برابر شرایط ناعادلانه مبارزه می‌کنند، می‌تواند الهام‌بخش و انگیزه‌دهنده برای دیگران باشد و به جنبش‌های اجتماعی نیروی بیشتری دهد. این نوع روایت نه تنها قدرت را در دست زنان قرار می‌دهد، بل‌که فرصت‌هایی برای همبستگی و همکاری میان آن‌ها نیز فراهم می‌آورد.
نتیجه‌گیری
بنابر دلایل فوق، تصویر زنان به عنوان مظلومان بی‌دفاع در هنر و ادبیات باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد. زیرا رویکرد مظلوم‌پندارانه نه تنها منفعل‌بودن زنان را تقویت می‌کند، بل‌که یک تصویر کلیشه‌یی و یک‌جانبه از زنان ارائه می‌دهد. از طریق تغییردادن این رویکرد و تأکید بر قدرت، مقاومت و فعالیت‌های مثبت زنان، می‌توان تصویر جامع‌تر از واقعیت‌های زندگی مبارزاتی آن‌ها ارائه‌داد. این‌گونه تغییر رویکردی، هم الهام‌بخش سرنوشت جمعی زنان می‌باشد و هم به تقویت سایر جنبش‌های اجتماعی کمک می‌کند.
علاوه بر این، معرفی زنان به‌عنوان کنش‌گرانی که برای تغییرات اجتماعی و سیاسی تلاش می‌کنند، می‌تواند به تقویت همبستگی و همکاری در میان آنان کمک کند. ترویج این نوع روایت، به‌جای تقویت کلیشه‌های منفی، بر قدرت، مقاومت و انعطاف‌پذیری زنان تأکید می‌کند و می‌تواند به جنبش‌های فمینیستی نیروی بیشتری ببخشد.


البته باید یادآور شد که گفتن و روایت‌کردن از نهایت قساوت مردسالارانه بر زنان هیچ مانعی ندارد. اگر تأکید بر مظلومیت زنان، محض به نیت افشاگری سیستم مرد/پدرسالاری صورت بگیرد، عمل درخور حمایت است. اما این‌که آنان طوری تصویرسازی شوند که کلاً بر واقعیت تاریخ مبارزاتی زنان و ماهیت زیستی آن‌ها تأثیر سوء بگذارد، اقدام نادرست و غیرقابل تأیید است.
در عوض، به تصویر کشیدن چهره‌ی انقلابی زنان و مبارزات‌شان شور و اشتیاق جمعی و جنبشی زنانه را بیشتر خواهد کرد.
به عنوان نمونه زنان اقدمات مهمی در دوره‌ی حاکمیت مجدد طالبان در افغانستان از خود نشان داده‌اند. از اعتراض در ساختار رقص تا آوازخوانی اعتراضی، از آتش‌زدن چادری، برقع و چادر به‌عنوان نماد پوشش اجباری و رفتن به خیابان‌ها، از تحمل زندان، شکنجه و حتا ادامه‌ی مبارزه بعد از زندان و شکنجه؛ تمام اینها بیانگر واقعیت شورش‌گرانه و فعالیت‌های انقلابی زنان اند. این موضوعات باید بیشتر برجسته و بزرگ‌نمایی شود تا انگیزه‌ی جمعی دفاع و شورش زنانه علیه نظام مبتنی بر سلطه‌ی جنسیتی مردسالار بیشتر شود.

به اشتراک بگذارید: