نویسنده: سائمه سلطانی
این نوشتار کوتاه به بررسی نقش و تأثیر رسانه و ادبیات در رابطه با جایگاه و مطالبات زنان میپردازد. رسانهها و ادبیات، از جمله اشعار، فیلمها، نمایشنامهها، میزگردها، شبکههای اجتماعی، وبینارها و نشریهها، ابزارهای قدرتمندی هستند که میتوانند دیدگاههای رایج در مورد جایگاه زنان را بازنمایی کنند، تعمیق بخشند، تغییر دهند یا حتا به چالش بکشند. بررسی دقیق این اثرگذاریها میتواند به شناخت فرصتها و چالشهای موجود در مسیر ارتقای حقوق زنان در جامعه کمک کند.
نقش رسانهها
رسانهها، بهعنوان منابع اطلاعاتی و ارتباطی عمومی، شامل شبکههای تلویزیونی، مجلات، روزنامهها، رادیو و رسانههای اجتماعی، وسایل اساسی انتقال اطلاعات در جامعه به شمار میروند. در عصر حاضر، رسانهها بهعنوان یک نیروی قدرتمند در بازتاب مسائل مرتبط با حقوق زنان و ترویج آگاهی در این حوزه، نقش کلیدی ایفا کردهاند.
رسانهها با انتشار داستانها، روایتها و مستنداتی از زندگی زنان، به جامعه فشار میآورند تا شرایط و مشکلات آنان را بهتر درک کند. این امر میتواند جامعه را نسبت به مسائل زنان حساستر کند و همدلی جمعی در قبال این موضوعات را افزایش دهد؛ بهعنوان مثال، گزارشهای رسانهیی در مورد خشونت علیه زنان، چه در خانواده و چه در جامعه، میتواند توجه عمومی را به این مسأله جلب کرده و زمینهساز تغییرات قانونی و اجتماعی شود.
حضور زنان در سطوح مختلف اجتماعی و بازتاب آن در رسانهها، از دانشمندان و دانشجویان تا سیاستمداران و رهبران، تصویر جدید از زنان در ذهن جامعه خلق میکند. این تصویر باعث میشود جامعه به تناقض میان جایگاه سنتی و مدرن زنان فکر کند و در نهایت به تغییر نگرش منجر شود.
نقش ادبیات
ادبیات همواره یکی از تأثیرگذارترین شاخههای هنری در شکلدهی به نگرشهای اجتماعی بوده است. با وجودی که بسیاری از آثار ادبی گذشته حامل سکسیسم و نابرابری جنسیتی بودهاند، ادبیات با ظرفیتی که دارد میتواند نقش مهمی در تغییر این نگرشها ایفا کند. ادبیات بدیل، به زنان این فرصت را میدهد تا از طریق روایتها و داستانها، تجربیات و اعتراضات خود را نسبت به سیستمهای ناعادلانه بیان کنند.
با خواندن این آثار، مخاطبان به درک عمیقتر از شرایط و مشقتهای زنان میرسند و این آگاهی میتواند به تغییر نگرشها و حمایت از حقوق آنان کمک کند. علاوه بر این، نویسندگانی که به مسائل زنان میپردازند، با ارائهی تحقیقات و تحلیلهای علمی، میتوانند این تأثیر را تقویت کنند.
رسانهها و ادبیات، همانطور که میتوانند در تقویت باورهای جنسیتزده و نابرابر موفق عمل کنند، قادرند در تغییر و تضعیف این باورها نیز نقشآفرین باشند. نکتهی اساسی در این میان، ایجاد محتوایی است که با مطالبات و حقوق زنان همراستا باشد و بتواند به شکل مؤثری به تغییر نگرش جامعه کمک کند.