عزیز معرفت
حکومتداری کار دشوار است و حکومتداری خوب، دشوارتر. هر اندازه که حکومت ریشههایش در دل رعایای آن بیشتر بدود و پایههایش در بین ملتش محکم گردد، به همان پیمانه میزان مشروعیت و موفقیت آن بلند میرود؛ خاصه در شرایط کنونی که مشروعیت جهانی منوط به مشروعیت ملی است. تا زمانی که حکومتهای نو پا، نتوانند رضایت ملت خویش را به دست بیاورند هیچ شانسی برای مشروعیت جهانی ندارند. حکومتها باید بتوانند دل مردمشان را به دست بیاورند و آنها را راضی نگهدارند تا بتوانند به عنوان حکومت مشروع و رسمی در جهان شناخته شوند و قامت راست کنند.
از آنجا که ادارهی طالبان، نیز یک ادارهی نو ظهور است و قبل از تصاحب قدرت اکثریت کشورهای بزرگ دنیا با طالبان به نحوی درگیر بودند، همه نگاهها از هر سو به این اداره دوخته شدهاند تا ببینند که ادارهی طالبانی چگونه است. یکی از دلایلی که طالبان در محراق توجه جهان قرار دارند این است که این گروه تمام داشتههای نظام پیشن را از بین بردند و یا تغییر دادند. به همین دلیل، با وجودی که نیم سالی از قدرت گرفتن آنها میگذرد، آنها نتوانستهاند مشروعیت ملی و بینالمللی کسب کنند.
آنچه تا کنون به اثبات رسیده، طالبان نقطههای قوت و ضعف زیاد دارند. نقطههای قوت طالبان را میتوان در بخشهای گوناگون دید. آنها پایبندی بیاندازه به عقاید و باورهایهای خویش دارند. برای آنها در همه سطوح، به خصوص در سطوح پایین، هیچ چیزی ارزشمندتر از باورهای معنویشان نیستند. اکثریت آنها با همین عقاید خود زندگی میکنند و همه جنبههای زندگیشان را از همین زاویه میبینند و بسیار ساده میتوانند خود را برای عقایدشان فدا کنند و به آن افتخار هم کنند. اگر این نقطهی قوت در سطح کلان ملی برای نظام و کشور استفاده شود، میتواند در استحکام پایههای امنیتی و نظامی کشور بسیار مفید واقع شود. دیگر نقطهی قوت طالبان این است که آنان از یک جایگاه نیرومند و قابل احترامی رهبری میشوند که هیچگاهی به آنان اجازهی تجزیه به گروههای متعدد را نمیدهند؛ هرچند که آنان یک دستهی واحد نیستند و در درون گروه خویش مشکلاتی دارند؛ ولی بازهم به ظاهر زیاد این مشکلات و تفاوت دیدگاهایشان را نشان نمیدهند. در واقع نیرومندترین ویژگی آنها همین است که آنها یکپارچه و با اتحاد عمل میکنند. اگر طالبان بتوانند این دایره را وسیعتر بسازند و زمینهای ایجاد شود که همهی مردم و گروهها در آن شامل شوند، کشور بسیار زود به سوی ملی شدن و کشور شدن کشیده میشود.
اما نقاط ضعف طالبان هم زیادند. از آن جمله یکی این است که آنها نمیتوانند در شیوهی سیاستورزیشان از تسامح و تساهل بیشتر کار بگیرند. آنها به غیر از گروه و باورهای خود، به مردم دیگر و باورهایشان ارزش قایل نیستند. حقوق زنان را به اساس باورهای خود میخواهند رعایت کنند. معارف را به اساس باورهای خود تعریف میکنند. آزادی بیان را به اساس پندارهای خود چارچوببندی میکنند. ارزشهای فرهنگی و زبانی را با معیار فرهنگ و زبان خود میسنجند. اداراههای دولتی را به افراد گروه خود تقسیم میکنند. اینها همه نمایانگر عدم تساهل و تسامح در سیاست و باورهای آنها است. در کشورهای چند ملیتی و چند فرهنگی، اگر تعامل و تساهل نباشد هیچ گروهی موفق به دوام کشورداری تا زمانههای دورو دراز نیستند.
اگر طالبان یک سلسله ارزشهای مردم را برای آنها باز گردانند، میتوانند دل مردم را به دست بیاورند. مردم کشور دوست دارند فرزندانشان درس بخوانند؛ چه دختر و چه پسر. در سالهای اخیر، مردم به مکاتب و معارف رو آوردند و نهادهای آموزشی تنها نبض تپندهی افغانستان در این سالها بوده است. آزادی بیان دیگر دستآوردی است که مردم افغانستان داشته است و آنان نمیخواهند این آزادی از آنها گرفته شود و جامعهیشان بدون زبان بماند. حقوق زنان یکی از مسایل مهم برای مردم کشور و جامعهی جهانی است. زنان نصف جامعه است و محدود کردن آنها در چارچوب خانه و کارهای درون خانه به دور از حق انسانی آنها است. از آنجا که افغانستان یک کشور چند ملیتی است مردم دوست دارند همه چهرهیشان در نظام و حکومت ببیند. تجربهها نشان داده است که نظامها و حکومتهای تکقومی یا تکگروهی در افغانستان دوام نیاورده و خیلی زود شیرازهی چنین حکومتهایی از هم پاشیده است.
فعلا ادارهی طالبان مشروعیت ندارد. با روش، رفتار و ساختارهای که فعلا دارند، نمیتوانند مشروعیت داخلی بدست بیاورند. بدون مشروعیت داخلی، بدست آوردن مشروعیت بین المللی دشوار و حتا ناممکن است.