نویسنده: سائمه سلطانی
براساس گزارش «افغانستان اینترنشنال» در اوایل سال ۲۰۲۱، دورهی جمهوریت، حدود پنجهزار مدرسهی دینی در کشور ثبت شده بود که حدود ۳۸۰ هزار شاگرد در آن درس میخواندند. براساس این گزارش ۵۵ هزار تن آن شاگردان را زنان تشکیل میداد.
اکنون که قدرت در دست رادیکالهای اسلامی افتاده، مطمئناً آمار بسیار بلندتر از دولت قبلی است.
مرتبط به همین موضوع، در گزارشی از دویچهولهی فارسی آمده است که «وزارت معارف طالبان اعلام کرد، شمار مدارس دینی در سراسر افغانستان به بیش از ۲۱ هزار مدرسه رسیده است. به گفتهی این وزارت، تعداد مکتبها به بیش از ۱۸ هزار باب میرسد.»
هدف طالبان و حامیان نئولیبرالیست آنها از گسترش مدارس انتحاری چه بوده میتواند؟
طالبان اهداف خاص خودشان را دارند؛ آنها از شاگردان مرد، نیروی جهادی درست میکنند و از شاگردان زن، نیروی خدمه و پرورشدهندهی حافظان دین.
اما هدف آمریکا و ناتو وسیعتر از آن به نظر میرسد؛ ایجاد تهدید به رقبای امپریالیست خود، بهخصوص ایران، چین و روسیه. فرستادن مبلغ چهلمیلیون دالری هفتهوار آمریکا، تحت عنوان کمکهای حقوق بشری ترفندی است که میخواهند بقیه را فریب دهد.
این پولها و بقیه پولهایی که تحت عناوین مختلف حقوق بشر، حقوق زنان یا حقوق کودک به کشور واریز میشوند، بدون حدس و گمان برای تقویت و مبدلساختن تروریسم گروهی به تروریسم مردمی_کشوری تمام میشوند. آمریکا میخواهد افغانستان را کمربند تروریستی منطقهیی بسازد. این خطر جدی متوجه مردم افغانستان، منطقه و جهان خواهد بود.
اینکه طالبان دروازهی مکاتب و دانشگاهها را به روی زنان بستهاند، هدف بزرگی دارند و آن پیادهسازی احکام شریعت اسلامی است؛ احکامی که ساحهی عمومی (جامعه) را به مردان و ساحهی خصوصی (خانه) را به زنان بدهند. در چنین توزیعی، مردان، قیمومیت بر ساحهی خصوصی یا خانگی اعمال میکنند و منحیث مالکان جامعه در تصرف سپهر عمومی نیز قرار میگیرند. اما زنان، نه تنها از حیطهی تسلط بر فضای عمومی، دانش، اقتصاد و سیاست محروم میمانند، همچنان در ساحهی خصوصی در مقام یک فرمانگیر و تابع نیز قرار میگیرند. از سویی آنان باید در زمینهی تولید و پرورش نیروی بقای نظام اسلامی، سرویسدهی جنسی، خدمت به نظام ایدئولوژیک و مردانهی اسلام، نیز فعالیت کنند.
این هدفی است که اسلام سیاسی در قبال زنان، به محض مستقر شدن بر قدرت انجام میدهد.
از این جهت، بستن مکاتب و دانشگاهها به روی زنان توسط طالبان مبنای اسلامی دارد و هدف منفعلسازی زنان است. هرچند نصاب تعلیمی و تحصیلی نظام جمهوریت آنچنان بروز نبود، شبیه امروز، سعی در تعمیق و گسترش ایدئولوژی اسلامی در آن نیز صورت نمیگرفت. از منظر دیگر، بستن مکاتب و دانشگاهها از سوی طالبان، آنچنانی که گفتمان غالب ضد طالبانی تبلیغ میکند و طالبان را مخالف نهاد آموزش و پرورش خطاب میکند، و در جهت غلط ثابتکردن آنها به خیال خودشان اسناد دینی برای مشروعیت تعلیم زنان میآورند، اشتباه است و ترویج بحث انحرافی در جامعه. زیرا، اسلام و طالبان مخالف آموزش و پرورش زنان نیستند، مخالف نوعیت و کارکرد ضد ایدئولوژی اسلامی نهادهای آموزش و پرورش چرا که نه. از اینجاست که آنها هزاران باب، مدرسهی شستوشوی ذهنی برای زنان ساختهاند و بدون اعمال محدودیت سنی و بهانهگیری بلوغیت زنان از آنها در هر سنی در این مدارس میزبانی و استقبال میکنند. پس واضح است که موضوع جای دیگری است و بلوغیت سنی در مکاتب و دانشگاهها یک بهانه برای فرار است.
آنها از این جهت دروازهی نهادهای آموزشی را به روی زنان میبندند که میدانند، نصاب آموزشی این نهادها عاملیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مستقلشدن زنان را بار میآورد. اگر چنین نکنند زنان دیگر حاضر نخواهند شد در چهاردیواری خانه اقامت گزینند، ازدواج سنتی را بپذیرند، منحیث نیروی خدماتی خانواده سرویسدهندگان جنسی مردانشان شوند و همچنان به تولید مثل نسل اسلامی قناعت کنند.
شعار «بگذارید زنان افغان بیاموزند» و هر شعار دیگری که تحت سلطهی طالبان، خواهان آموزش زناناند، چیزی جز آتشزدن سرنوشت جمعی زنان و در کل سرنوشت سرتاسری کشور نخواهد بود. زیرا از آن جایی که زنان مسئولیت تحمیلی اجتماعیساختن و پرورش کودکان را دارند، اگر با ایدئولوژی اسلامی شستوشوی ذهنی داده شوند، امکان یک همهگیری هولناک تروریستی در نسلهای بعدی وجود دارد که مقابله با آن، کار سادهیی نخواهد بود. آموزش تحت سلطهی نظامهای تئوکرات و توتالیتر یک خطر جدی برای زیر و رو کردن جامعه و تعمیق پایههای ایدئولوژیک نظام مسلط خواهد بود.