بازگشت گروه طالبان و افزایش فرهنگ تجاوز

نویسنده: سائمه سلطانی
از پانزدهم آگوست ۲۰۲۱ بیشتر از سه سال می‌گذرد. با قدرت‌گیری طالبان در کنار شدت فقر، بحران مهاجرت، دستگیری، شکنجه، زندان، قتل‌های وحشتناک زنجیره‌یی و زنانه‌شدن فقر منحیث یک ابزار سیاسی برای تحکیم و تعمیق سلطه‌ی طبقه‌ی حاکم، رنگ تیره‌تری را به‌خود گرفته است. در مدت این سه سال، آمارهای تجاوز به شدت در حال افزایش بوده است که متأسفانه تعداد اندکی از آن به فضای بیرون درز می‌کند.
فرهنگ تجاوز چیست؟
فرهنگ تجاوز یک مفهوم جامعه‌شناختی است که به نهادینه‌سازی تجاوز و پذیرفته‌شدن آن منحیث یک اصل انکارناپذیر و طبیعی اشاره دارد. فرهنگ تجاوز همانند سایر مفاهیم جامعه‌شناختی دارای ویژگی‌های مختص به خود است. این ویژگی‌ها شامل عوامل فرهنگی، نهادی و اجتماعی هستند که به عادی‌سازی، توجیه، حمایت و ماندگاری تجاوز کمک می‌کند. برخی از این ویژگی‌ها از این قرارند:
سرزنش قربانی: در این فرهنگ، مسئولیت تجاوز بیشتر به قربانی نسبت داده می‌شود تا به متجاوز. به عنوان مثال، به منظور اینکه از متجاوز دفاع شود؛ لباس، محل حضور و رفتار قربانی را دلیلی بر تجاوز فرض می‌کنند. قربانی‌نکوهی مشخصه‌ی اساسی و زبانزد این فرهنگ است. طوری‌ که، به محض افشای تجاوز، نخست روایت مدعی یا بزه‌دیده به هیچ‌ نحوی پذیرفته نمی‌شود و اغلب با آن به‌عنوان یک سوءقصد و حمله به شخصیت متجاوز و شأن خانوادگی یا مقام اجتماعی او فرض می‌شود. حتا زمانی‌که، متجاوز بودن فرد و تجاوز بر قربانی ثابت می‌شود، انگشت انتقاد و نکوهش بر قربانی، وارد است تا متجاوز. هرازگاهی اگر زنان در سطح رسانه‌یی از مورد تجاوز قرارگرفتن‌شان توسط افراد سرشناس زبان باز کرده‌اند، دعوای آن‌ها، نه تنها از سوی متجاوز که از سوی اجتماع، هم‌چنان منحیث یک هدف و ابزار برای بدنام‌سازی متجاوزین و یا یک اقدامی طرح‌ریزی شده‌ از سوی مخالفین آن‌ها قلمداد شده‌اند. این موضوع را در قضایای بازشده علیه ترامپ، بیل کلینتون، و مایلکل جکسون به وضوح می‌توان مشاهده کرد.
عادی‌سازی خشونت جنسی: رسانه‌ها و فرهنگ عامه می‌توانند تجاوز و خشونت جنسی را عادی‌سازی کنند. این امر ممکن است از طریق فیلم‌ها، موسیقی، شعر، تبلیغات و جوک‌های جنسی اتفاق بیفتد.
توجیه متجاوز: در این فرهنگ، رفتارهای متجاوزانه معمولاً توجیه می‌شوند. به عنوان مثال، ممکن است گفته شود که «مرد، مرد است و زن، زن». این جمله اشاره به تحکیم نقش‌های جنسیتی مسلط دارد. نقش‌هایی که مرد را همواره در فرادستی کامل و زن را در فرودستی مطلق قرار می‌دهد. یعنی مرد شهوت جنسی دارد و تحریک می‌شود، پس این وظیفه زن است که از او خودش را دور نگه‌ دارد یا او را تحریک نکند. در چنین یک باوری، نه تنها از متجاوز، که مهم‌تر از آن، از تجاوز منحیث یک رسم و فرهنگ دفاع می‌شود. مثلاً ممکن است به قربانی گفته شود که چرا لباسی درستی بر تن نکرده و لباسش مرد متجاوز را تحریک کرده است، یا چرا در جایی که این همه مرد بوده، قدم گذاشته، پس خود زمینه تجاوز را فراهم کرده است، یا چرا با فرد متجاوز صحبت و رابطه برقرار کرده و این رابطه باعث این تجاوز شده است. در مواردی ممکن از بیهوش‌بودن متجاوز یادآوری شود که تحت تأثیر الکل یا مواد مخدر بوده است. در هیچ قسمتی، انگشت انتقاد بر متجاوز پذیرفته و گذاشته نمی‌شود و این بزه‌دیده یا فرد قربانی است که مدام به پاسخ‌گویی مطالبه و محکوم می‌شود.
نابرابری جنسیتی: نابرابری‌های جنسیتی و دیدگاه‌های سنتی درباره‌ی نقش‌های جنسیتی می‌توانند به تقویت فرهنگ تجاوز کمک کنند. این نابرابری‌ها می‌توانند توازن قدرت بین جنسیت‌ها را ازبین ببرد که یکی از عوامل اصلی تجاوز جنسی است. در یک جهان و جامعه‌ی غیرعادلانه و نابرابر، که مبتنی بر تضاد و برتری‌طلبی جنسیتی باشد، سایر جنسیت‌ها در ناامنی و آسیب‌پذیری قرار می‌گیرند. از این رو، جنسیت غالب یا مردان در نبود عدالت و برابری، فرصت اعمال هرنوع ستم، تجاوز و قتل بر زنان و اقلیت‌های جنسی/ جنسیتی دست می‌یابند.
حاکمیت سکوت: قربانیان و شاهدان تجاوز ممکن است به دلایل مختلفی، از جمله ترس از انتقام، شرم، قضاوت‌های اطرافیان و طردشدن از سوی آن‌ها و خانواده، سکوت اختیار کنند. همواره به زنان گفته می‌شود که متوجه آبرویت باش، تو یک زن هستی! اگر اتفاقی هم بیفتد مردم مرد را چیزی نمی‌گویند چون او یک مرد است. این مصداق خیلی خوبی برای آن کلیشه‌ی «زن، زن است و مرد، مرد است» می‌تواند باشد. حالا اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد، بنا بر همین کلیشه اکثراً ترجیح می‌دهند سکوت اختیار کنند؛ زیرا در سایه‌ی فرهنگ تجاوز، قربانی‌نکوهی موضوع عادی و پیش‌ پا افتاده به‌شمار می‌رود.
عدم توجه به قربانی و دعوای آن علیه متجاوز: در حاکمیت فرهنگ تجاوز، نهادهای عدلی و قضایی اغلباً شکایات قربانیان تجاوز را جدی نمی‌گیرند و اگر هم حاضر به رسیدگی به قضیه شوند، با اتکا بر تفکر قربانی‌نکوهی، با قربانی برخورد می‌شوند. مثلاً ممکن است هنگام محکمه نخست از قربانی بپرسند که زمان واقعه، چه لباسی بر تن کرده بود، آیا شب از خانه بیرون رفته، آیا می‌دانست که آن‌جا مرد یا مردان حضور دارند و… سوالاتی که نتیجه‌ی این تجاوز را متوجه لباس، عمل‌کرد و حضور قربانی می‌کند و او را مسئول فرض می‌کند.
ادبیات تجاوز: ادبیات تجاوز شامل فحش‌های جنسی و جنسیتی چون کُس‌کش، کس‌شعر، کس‌خل، مادرجنده، بگایمت، و ، جوک‌های جنسیت‌زده، کلیشه‌های جنسیت‌زده و تهدید جنسی زبانی می‌شوند. تهدید جنسی زبانی شامل همان فحش‌های زن‌ستیزانه‌یی می‌شود که هنگام درگیری و دعوای دو مرد یا دو گروهی از مردان به خواهر و مادر هم‌دیگر می‌دهند. هم‌چنان داستان‌ها و اشعاری که در آن آلت‌سالاری نرانه بیشتر منحیث ابزار برتری‌طلبی و تهدید مورد استفاده قرار گیرد.


اکنون، با دریافت آشنایی با فرهنگ تجاوز، باید سراغ «تجاوز» رفت، و دریافت که تجاوز جنسی چیست؟
تجاوز به هر نوع دخالت غیرمجاز، دست‌درازی و از حدگذری اطلاق می‌شود که رضایت طرف واقع نباشد و یا حضور و رضایت وی درنظر گرفته نشود. اما در تعریف خاص آن تحت عنوان «تجاوز جنسی» به عمل دخول مهبلی و مقعدی با آلت تناسلی، دست یا اشیا و هم‌چنان دخول آلت تناسلی در دهان فرد بزه‌دیده، بدون رضایت وی گفته می‌شود.
اشکال تجاوز
در زیر سایه‌ی رسم یا فرهنگ تجاوز، این پدیده به مقاصد و هدف‌های متنوعی انجام می‌یابد. هر یک از آن‌ها را در ذیل معرفی می‌کنیم:
فقر جنسی: در جوامعی که اسلام سیاسی حاکم باشد، حق استقلال جنسی از افراد سلب می‌شود. در این جوامع تفتیش و انضباط روابط جنسی شدیداً اعمال گردیده و جواز رابطه‌ی جنسی در قالب ازدواج شرعی قانونی صادر می‌شود. از آ‌ن‌جا که این ازدواج‌ها با مصارف هنگفت و کمرشکن قابل اجرایند و اوضاع اقتصادی کشور هم نابسامان، فراهم ساختن این مصارف برای اکثریت ناممکن است. بناءً عده‌یی با خرید سکس موقت و غیرقانونی، گه‌گاهی نیاز جنسی‌شان را تأمین می‌کنند؛ اما آن‌هایی که توانایی آن را ندارند، تلاش می‌کنند از راه تجاوز آن را تأمین کنند. بنابراین می‌توان گفت آمار تجاوز جنسی بستگی مستقیمی با اقتصاد و حاکمیت سیاسی دارد.
تنوع طلبی و ولع لذت‌افزایی جنسی: مردسالاری آنقدر نقش‌های جنسیتی سنتی را تقویت می‌کند که در آن مردان به‌عنوان قدرتمندان و صاحبان سلطه، و زنان تابعان و منفعلان این قدرت دانسته می‌شوند. مردان با اتکا به موقعیت‌شان احساس غرور و حق به‌جانب‌بودن کرده و از سویی هم با شی‌انگاری زنان به خود حق می‌دهند از آن‌ها هر طوری که خواستند، استفاده کنند.
تجاوز، نوعی از ایدئولوژی پاداش و استهزا: نظم جهان کنونی یا نظم جهان طبقاتی عموماً بر اساس ایدئولوژی پاداش و استهزا استوار است. نظمی که در آن، در صورت سرخمی و اطاعت، پاداش دریافت خواهی کرد، اما در صورت کوچک‌ترین مغایرت و مخالفت، ممکن مستحق شدیدترین استهزا شناخته خواهی شد. بناءً اغلباً تجاوز به ابزار ارعاب‌آوری به منظور استهزای طرف یا مخالفان و عصیان‌گران به‌کار می‌رود. این نوع تجاوز عمدتاً دولتی و حکومتی است، اما منحیث یک نظم در اجتماع می‌تواند تطبیق شود. تجاوز بر زنان روهینگیایی از سوی ارتش میانمار، تجاوز طالبان بر زنان، به‌خصوص زنان معترض، تجاوز جمهوری اسلامی بر زنان معترض در ایران، به‌خصوص زندانیان سیاسی زن و تجاوز ارتش اسرائیل بر زنان فلسطینی نمونه‌های واضحی از چنین نوع تجاوزند. این تجاوز را بر دو بخش می‌توان تقسیم‌ کرد:
نخست تجاوز به منظور تنبیه و تحقیر یک دسته و قشر اجتماعی، شبیه تجاوز بر زنان روهینگیایی و فلسطینی. دوم تجاوز، مبتنی بر استهزای زنان و خواست‌های فمینیستی آن‌ها، شبیه تجاوزات بر زنان در ایران و افغانستان توسط حکومت‌های اسلامی دوطرف. اما همان‌طور که تذکر داده شد این مختص دولت‌ها و حکومت‌ها نیست و در سطح اجتماع نیز وجود دارد. مردانی که در اجتماع از پوشش دلخواه زنی احساس ناخشنودی می‌کنند، یا از ظاهر آن‌ها به هر دلیلی خوش‌شان نمی‌آید، یا پاسخ منفی از رابطه‌ی جنسی، ازدواج و… از سوی زنی شنیده‌اند، به‌خود حق می‌دهند آن زن را با تجاوز مورد استهزا و سرزنش قرار بدهند‌، تا قربانی دیگر نتواند، شبیه گذشته با انرژی در صحنه و اجتماع ظاهر شود. بدون تردید، در این نوع تجاوز، قربانی می‌تواند یک مرد هم باشد؛ مانند اقلیت‌های جنسی_جنسیتی ال‌جی‌بی‌تی‌کیو پلاس‌ها؛ اما زنان قربانیان عمده‌یی آن هستند.
آیا تجاوز بر زنان در جوامع اسلامی مفهوم مختص به خودش را حفظ می‌کند؟
برای رسیدن به این پاسخ نیاز است که به مقام انسانی زنان در این دین نگاهی بیندازیم. زنان در اسلام تا زمانی‌که ازدواج نکرده‌اند در ملکیت و تحت سرپرستی پدر _در صورت فوت یا عدم حضور او_ تحت سرپرستی خانواده‌ی پدر می‌باشند. اما به محض ازدواج، تحت سرپرستی و ملکیت شوهر و خانواده‌ی او قرار می‌گیرند. زن در چنین جوامعی نه در خانه‌ی پدر و نه در خانه شوهر، حق انتخاب هیچ تصمیمی را ندارند؛ نه پوشش‌شان را انتخاب می‌توانند، نه تحصیل و کار و فعالیت اجتماعی‌شان را. در نهایت اگر زن هیچ کسی را نداشته باشند، وظیفه‌ی حکومت اسلامی است که برای آن‌ها محدوده‌ی پوشاک، خوراک، حالت مدنی و نشست و برخواست تعیین کند.
زنان در اسلام، نخست ملکیت و ناموس مردان پنداشته می‌شوند و در قدم بعدی از مردان جامعه و حکومت اسلامی. فرق بلوغیت میان زنان و اطفال مذکر در اسلام این است که اطفال مذکر با رسیدن به سن بلوغ از حیطه‌ی سرپرستی قیم‌شان بیرون می‌شوند. اما زنان، فارغ از بلوغیت سنی و ذهنی، همواره باید تحت سرپرستی یک قیم قرار داشته باشند. بناءً، آن‌ها قشری‌اند که در هر حالت نمی‌توانند از سلطه‌ی قیم‌ بیرون آیند.
با توجه به این موضوع، تجاوز بر زنان در جوامع اسلامی، تجاوز به ناموس و عزت مردان شمرده می‌شود. زیرا زنان از حالت و مقام انسانی به مقام ناموس، عزت و ملکیت مردان‌شان درآمده و هر نوع برخورد مردان «غیر» با آن‌ها برخورد با ناموس مردان شمرده خواهند شد. ازاین‌جاست که اکثر خانواده‌ها در چنین جوامعی سعی بر کتمان تجاوز بر دخترشان را دارند و نمی‌خواهند شکایتی در دادگاه ثبت کنند. اکثراً سعی در انتقام خانوادگی و مستقیم از متجاوز دارند؛ یعنی می‌خواهند متجاوز را ازبین ببرند و هم‌چنان موازی با قتل متجاوز دخترشان را نیز به قتل می‌رسانند؛ زیرا او لکه‌ی ننگ بر عزت، مقام خانوادگی و مردانه‌ی آن‌ها معرفی گردیده و تنها با حذف فزیکی می‌توانند آن لکه‌ی ننگ یا غیرت‌شان را پاک کنند. گاهی نیز متجاوز را مکلف به نکاح با فرد قربانی می‌کند تا عزت از دست‌رفته‌ی خانواده حفظ شود. همچنان در سطح دیوان قضایی، اگر زن قربانی به این نهاد مراجعه کند و از تجاوز بر خودش گزارش بدهد، نخست حکم گرفتاری خود او منحیث متهم به زنا و فرار از خانه صادر خواهد شد و بعد فرد متجاوز جلب و گرفتار می‌گردد. در این حالت دادگاه قربانی را مکلف می‌کند تا ثابت کند این واقعا تجاوز بوده و نه میل او یا زنا. اگر قربانی شواهد کافی برای اثبات نداشته باشد، دست‌کم بیشتر از یک‌دهه زندانی خواهد شد ولی اگر نتواند شواهد کافی ارائه کند دادگاه حکم اعدام را بالای هردو متجاوز و قربانی صادر خواهد کرد.
از طرفی، تجاوز در اسلام به معنای برقراری رابطه جنسی اجباری نیامده است. از آن‌جایی‌ که در اسلام موضوع رابطه جنسی با حلال و حرام قالب‌بندی شده است، تجاوز در چارچوب امر حرام یا زنایی به اکراه و جبر قابل شناسایی است. به همین دلیل بزه‌دیده باید نخست ثابت کند این زنا اجباری بوده، نه میل او. عملی که عرصه پیروزی را برای زنان بیسواد قربانی که کوچک‌ترین درکی از برخوردهای حقوقی قانونی ندارند، هزاران مرتبه دورتر می‌کند و حتا خود چالش مضاعفی برای آن‌ها ایجاد خواهد می‌کند. قضیه‌ی گلناز نمونه‌ی خوب و مفصلی از هزاران قضیه و روایت زنانی قربانی در جوامع اسلامی است که دادگاه‌های رسمی_دولتی و خانوادگی آن‌ها را مکلف به ازدواج با متجاوزین‌شان می‌کنند. این عمل در نفس خود می‌تواند نوعی از تجاوز دولتی خانوادگی بر حریم خصوصی قربانی محسوب شود. بنابراین؛ قربانیان تجاوز در جوامع اسلامی همزمان با فشار مضاعف، تجاوز مضاعف و بالاخره بی‌عدالتی مضاعف را متحمل می‌شوند.
نتیجه‌گیری
اسلام برای زنان مقام و جایگاه انسانی قایل نیست و آن‌ها را ناموس و ملکیت مردان تعریف می‌کند. بناءً تجاوز بر زنان، تجاوز بر ناموس مردان محرم و قیم خواهد بود نه تجاوز مستقیم بر بدن آن زن. به عبارتی، در قضیه‌ی تجاوز در اسلام، طرف مقابل متجاوز زن قربانی نیست بلکه مرد یا مردان محرم اوست. یعنی متجاوز بدهکار و مجرم زن قربانی نمی‌تواند باشد، نه از نگاه ضربات جنسی و نه هم روانی، بلکه او مجرم و سرافگنده صاحبان زن قربانی‌اش است.
تجاوز جنسی در کُل، در اسلام مفهوم مشخصی ندارد و موضوع رابطه حلال و حرام است. به‌طور ویژه اگر روی تجاوز بر زنان در اسلام صحبت شود، تجاوز بر زن قربانی زنای اجباری خوانده می‌شود، آن‌هم در صورتی که قربانی بتواند اثبات کند این زنای اجباری و خواست یکجانبه بوده است. اسلام با مفهوم رضایت در تجاوز موافقت ندارد و آشنا نیست. به همین دلیل تجاوز داخل ازدواج و تجاوز شوهر بر زن را کاملاً رد می‌‌کند. زیرا همان‌طوری که بیان شد، روابط جنسی در اسلام با حلال و حرام قالب‌بندی شده‌اند و از این رو، هرگاه زنی از تجاوز همسرش به دادگاه اسلامی شکایت ببرد، مطمئناً خود آن زن را به جرم عدم تمکین و زن ناشزه حبس خواهد کرد. به دلیل اینکه اسلام به مرد حق می‌دهد بر زنش منحیث ملکیت اعمال سلطه کند و زن ناگزیر است منحیث ملکیت مرد سر بر اطاعت و تمکین بگذارد.
نظر به دو گزاره‌ی فوق، موضوع تجاوز بر زن در اسلام، مفهوم به‌روزشده‌ی تجاوز است. اول این‌که زن قربانی ملکیت مردش است و اگر متجاوز شوهر باشد، دعوای زن قربانی نه تنها باطل است که برعلاوه خود وی به‌ جرم ناشزگی و عدم تکمین محبوس خواهد شد. دوم، از آن‌جایی که روابط جنسی همه در چارچوب محرم و نامحرم یا حلال و حرام قرار داده شده، پس ما با تجاوز نه، بلکه با زنای اجباری در اسلام مواجهیم.
در همین حال، راهکار جوامع سلامی، به‌خصوص جامعه‌ی اسلامی افغانستان تا کنون برای جلوگیری از تجاوز بر زنان چه بوده است؟
ایدئولوژی خانه‌نشینی راه‌کار و راه‌حل همیشگی جوامع اسلامی در برابر مصون‌ماندن زنان بوده است. این راهکار حکومتی اجتماعی و خانوادگی یا حتا فردی در جوامع اسلامی است. آن‌ها باور دارند زنان هرقدر در چهاردیواری خانه‌ها پنهان و محبوس باشند به همان مقیاس از اذیت و تجاوز در امان خواهند ماند؛ اما، دردناک اینجاست که اکثریت قربانیان تجاوز از سوی مردان خانواده و بستگان نزدیک مورد تجاوز قرار گرفته‌اند!
حال‌ آن‌که، ورزش و دفاع شخصی گزینه‌ای به مراتب بهتر و جامع‌تری در برابر تجاوز می‌توانست باشد. اجتماع مردسالار افغانستان، همواره در برابر ورزش زنان با تعصب و پرخاشگری نگریسته‌اند. زیرا باور دارند ورزشگاه محل اختلاط با مردان بیگانه و تجاوز بر زنان است. در حالی‌که اگر تنها چهل درصد زنان به کلپ‌های دفاع شخصی دسترسی داشتند، مطمئناً چهل درصد آمار تجاوز در این کشور کاهش می‌یافت.


راه‌‌حل‌های موثر مبارزه با فرهنگ تجاوز چیست؟
آن‌چه تاکنون در این حوزه داشته‌ایم، حبس خانگی زنان برای مصون‌ماندن از تجاوز و اعدام متجاوز در بعضی از کشورها بوده است. اما آیا حبس زنان تجاوز را کاهش داده است؟ مگر خود همین مردان بر زنان‌شان در همان خانه‌ها تجاوز نکردند؟ آیا اعدام خود یک جرم بشری و قتل عمد نیست؟ چگونه ممکن است عمل ضدبشری را با عمل ضدبشری دیگر پاسخ داد؟ بنابراین باید گفت که سرکوب هیچ‌گاهی راه‌حل نبوده است. جرایم همانند سایر معضلات اجتماعی زاییده‌ی عنصر زیربنایی یا اقتصادی‌اند. نظام طبقاتی که بر اساس ایدئولوژی پاداش و استهزا استوار است، و تجاوز فارغ از جرایم فردی در سطح اجتماعی، منحیث یک اصل و رکن اجبار و فشار در دولت‌ها به شمار می‌رود که چهار نمونه‌ی دولتی آن در بالا تذکر داده شد. در قدم بعدی تجاوز، محصول فقر است. از آن‌جا که نظام طبقاتی رژیم‌های فاشیستی و مذاهب سیاسی چون دولت‌های اسلامی ایران و افغانستان حقوق جنسی و استقلال جنسی فردی را انکار می‌کنند و برای جوامع نورم‌های عمل‌کرد جنسی اعلام می‌کنند و از سویی این نورم‌ها با محدودیت‌های مختلف مالی و فکری همراه است، عملاً افراد جامعه به تجاوز سوق داده می‌شوند. برای مبارزه با فرهنگ تجاوز، باید از مواضع مختلفی پرداخته شود:
کمپاین‌های آگاهی‌دهی سرتاسری
تغییر در سیستم آموزش: جاگزینی مضمونی در رابطه با آگاهی در مورد روابط جنسی در مکاتب و آشناسازی اطفال با مفهوم رضایت در رابطه جنسی.
تغییر نگرش‌های فرهنگی و اجتماعی: مقابله با باورها و کلیشه‌های جنسیتی که تجاوز را توجیه می‌کنند. تشویق به برابری جنسیتی و احترام به حقوق همه افراد، بدون توجه به جنس و جنسیت آن‌ها. تولید مقالات و کمپاین‌های توقف ادبیات تجاوز.
گزارش‌دهی: ایجاد سیستم‌های گزارش‌دهی آسان و محرمانه برای قربانیان تجاوز. آموزش افراد به این‌که گزارش‌دادن تجاوز نه تنها حق، بل‌که مسئولیت اجتماعی است.
تقویت قوانین و اجرای عدالت: برگزاری تظاهرات، راه‌پیمایی‌ها مبنی بر ایجاد فشار به منظور تصویب اصلاحات قانونی در راستای اتخاذ قوانین مشخص و حمایت از قربانیان. هم‌چنان حذف رویکرد فرهنگ تجاوز از دستگاه قانونی قضایی.
برگزاری گفتمان‌ها و برنامه‌های رسانه‌یی در مورد راهکارهای مبارزه با فرهنگ تجاوز و ارائه‌ی حمایت روان‌درمانی برای قربانیان از سوی نهادهای امدادرسان.

به اشتراک بگذارید: