بخش دوم «بررسی انتقادی مساله‌ی حجاب در اسلام»

سائمه سلطانی

بخش دوم

۱- منشای حجاب در اسلام الوهی است؟

پیامبر در مراسم عروسی‌اش با زینب بنت جحش، متوجه می‌شود که مهمانان تا ناوقت‌‌‌‌های شب هم حاضر به ترک محفل و خانه او نیستند. در این حالت دستان زنان پیامبر با دستان مردان دیگر هم چندین بار تماس کرده است. در همین جا دستور جدا سازی زنان و مردان در قرآن نازل می‌شود. (زنان و جنسیت در اسلام: ص، ۵۵).

شاید سوال پیش بیاید که این حادثه چه ربطی به حجاب دارد؟ اما برای اینکه مساله روشن شود، نخست دلیل جدا سازی زن و مرد و حکم حجاب زن را بررسی کنیم تا معلوم شود که علت گناه و آلودگی جنسی است یا چیزی دیگر.

مشخص است که جدا سازی جنسی و حجاب صرفاً برای این صورت گرفت تا مرد با دیدن زن به گناه آلوده نشود. این آلودگی و گناه وضاحت الوهی بودن حجاب را نشان می‌دهد. آیات که در این مورد در قرآن ذکر شده قرار ذیل است:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا…

ترجمه: اى مؤمنان وارد حجره‏هاى پیامبر نشوید. مگر آنکه به شما براى صرف طعامى اجازه داده شود، بى‏آنکه [بى‏تابانه‏] منتظر آماده‏شدنش باشید، ولى چون دعوت شدید، وارد شوید، و چون غذا خوردید، پراکنده شوید، و سرگرم سخنگویى نشوید، چرا که این کارتان پیامبر را رنج مى‏دهد و او از شما شرم مى‏کند [که حقیقت را بگوید] ولى خداوند از گفتن حق، شرم نمى‏کند، و نیز هنگامى که از همسران او کالایى/ چیزى خواستید، از پشت حجاب و حایلى آن را از ایشان بخواهید، که این کارتان براى دل‌هاى شما و دل‌هاى ایشان پاکیزه‏تر است، و شما را نرسد که پیامبر خدا را آزار برسانید، و نیز نرسد که هرگز پس از او با همسرانش ازدواج کنید. بى‏گمان این کارتان از نظر خداوند سهمگین است‏. ‌(سوره ۳۳؛ آیت ۵۳)

یعنی قرآن بدین باور است که زن باید حجاب داشته باشد تا مرد وسوسه نشود. از آلودگی کارنامه‌ی زن در دنیا جلوگیری می‌شود و هم از بدام افتیدن و گناهی مرد پیش گیری صورت می‌گیرد. این حکم مختص زنان ثروت‌مند مسلمان، زنان خانواده امارت‌‌‌ها و دولت‌‌‌‌های اسلامی‌ نمی‌شود بلکه تمامی زنان مسلمان را در بر می‌گیرد. پس حجاب منشای طبقاتی ندارد و عموم زنان مومن مکلف به رعایت آن استند.

هر چند که لیلا احمد در کتابش بنام «زنان و جنسیت در اسلام، ص: ۴» اشاره به این دارد که حجاب نیز در اوایل اسلام خواستگاه طبقاتی داشته و مخصوص زنان پیامبر بوده است. ولی بعد‌‌‌‌ها در فرایند همانند شدن با مردمان سرزمین‌‌‌‌های فتح شده، حجاب در جوامع مسلمان عربِ طبقه پایین و فرودست نیز ترویج و گسترش پیدا کرده است.

اما در قرآن آیاتی که بتواند این ادعا را اثبات کند وجود ندارد.

البته ادعای لیلا را از یک حیث می‌توان تائید کرد. چنانچه قبلاً نیز در فوق اشاره کردیم که محمد در اوایل به دو دلیل در ترویج حجاب، محافظه کارانه و نرم برخورد می‌کرد: ۱- فقر. ۲- بیگانگی شدید عقیدتی مردم و قبایل عرب. بلخصوص دلیل فقر خیلی جدی‌تر است. حتا اگر مردم آنجا بطور کامل و زودهنگام امر اسلامی را در مورد حجاب می‌پذیرفتند، بازهم نمی‌توانستند ابزار پوشش و حجاب شان را به سبب فقر تهیه کنند.

بنابراین محمد ناگزیر بود حجاب را نخست از خانواده خودش آغاز کند تا هم فرمان قرآن را پیاده کند و هم این نقطه‌ی باشد برای آغازی فرمان اسلامی در مورد پوشش زن و عادی سازی آن در جامعه عرب.

بالاخره می‌توان گفت حجاب منشای الوهی در اسلام دارد و طبقاتی بودن آن نادرست است.

۲- نقش روانشناختی شخصیت پیامبر نیز می‌تواند در ترویج حجاب از جمله خواستگاه‌‌‌‌ها آن نقش داشته باشد. منصور فهمی در کتابش «وضعیت زن در سنت و در تحول اسلام» نوشته است: تکیه بر کلمات در روایت محتویات این صفحه از من است)

یکی از مومنین گفته بود، اگر روزی زنش را با مردی ببینید، سر آن مرد را با اره خواهد برید و محمد که در آنجا حضور داشت به حاضران می‌گوید: «تعجب نکنید من ازو غیرت» بیشتری دارم و خدا از من هم غیرتی تر است.».

در روایت دیگری آمده است، قبل از آنکه فرمان منع خروج زنانش را از خداوند دریافت کند، عایشه را با مردی می‌بیند و چنان خشمگین می‌شود که عایشه، متوجه خشم پیامبر شده بود، تلاش می‌کرد او را رام کند و برای این کار به پیامبر گفت او برادر شیری‌اش است، اما پیامبر جوابی خشم آلودی به زنش داد؛

محمد چنان رشک بر زنانش داشته که حتا آنها را بعد از مرگ خودش هم از ازدواج با مردان دیگر منع نمود و ظاهراً این دستور و آیت را محمد بعد از آنکه اطلاع یافت، طلحه بن عبدالله خواستار ازدواج با عایشه بعد از وفات پیامبر است، در قرآن تدوین نموده است.

حاکم مصر، زنی بنام ماریه را به عنوان همبالین( concubine) به محمد تحفه داد. بعد از مدتی، حاکم یک مرد مصری را برای خدمتگذاری ماریه فرستاد. محمد چنان عقده مند می‌شود که حتا به علی پسر عمو/کاکا اش دستور قتل او را صادر می‌کند. چون گویا او با ماریه رابطه پنهانی برقرار کرده بوده. اما علی بنا بر خواجه بودن آن مرد، از کشتن‌اش دست بر می‌دارد. (فهمی، ص: ۴۶).

در تمامی روایات بالا به وضاحت دیده می‌شود که محمد از نگاه فکری در قبال ملکیت پنداری زن، خیلی حساس بوده و هرگاه تصور خامی بر زنانش با مردان دیگر می‌کرد، جنون می‌گرفت و در صدد قتل مردان می‌برامد. بر حصر زن در خانه و در حجاب تاکید داشته است. کوشیده است تا با حصر زن، خاطرش از چنگ اندازی مردان دیگر به زنان او، آسوده و جمع شود.

از ینجاست که ادعای بروز حجاب را ناشی از شخصیت روانشناختی پیامبر می‌توان اثبات نمود. چون همانطوریکه تذکر داده شد پیامبر زن را ملکیت مرد فرض می‌نمود و برای امن نگهداری آن ملکیت ساز ‌و کاری حصر و پرده نشینی خانگی و جسمی را روی دست گرفته است. برای مثال می‌توان از مراسم عقدش با زینب بنت جحش نیز یاد کرد. به خاطر تماس دستان مردان با دستان زنانش و نگاه‌‌‌‌های آن‌ها، موضوع خروج مهمانان را مطرح کرد. برای جلوگیری ازتکرار آن در آینده «آیت ۵۳ سوره ۳۳» را تدوین نمود.

تا این جا تاریخ حجاب قبل از اسلام؛ در زمان اسلام و منشاءهای آن بررسی شد. اکنون به نقد حجاب می‌پردازیم:

۱- حجاب به مثابه‌ی ملکیت پنداری سازمانی زن، زن را نه تنها در چارچوب جنسیتی مردسالار خانواده قرار می‌دهد که در کل، خانواده را در قبال او و کنترول تن/بدنش متیقن می‌سازد. یعنی در خانواده بر علاوه مردان، زنان و کودکان خانواده هم در قبال کنترول «بدن زن عضو خانواده» احساس مسوولیت می‌کنند. این حس ملکیت پنداری به خانواده هم محدود نمی‌شود و مرزهای فراخانوادگی، اجتماعی و بالاخره دولتی را نیز در می‌نوردد. برای همین است که زنان در جوامع اسلامی بنا بر پوشش ناموزون و نا مناسب شان در خارج از فضای خانواده هم از سوی نهاد‌‌‌‌های مختلف تعلیمی، تحصیلی، کاری، سیاحتی، دینی، نظامی، سیاسی، حتا در جاده/خیابان‌‌‌‌ها و در نهایت از سوی دولت هم مورد سرکوب و تعرض قرار می‌گیرند. زیرا براساس دستور اسلام حجاب، بی حجابی و یا بد حجابی زن مربوط به همه افراد جامعه می‌شود. زن در مقابل همه، و همه در قبال استهزا و تعرض به زن مسئول اند. بنابراین حجاب امری است که در صورت مراعات نکردنش زن را با سازمان‌های مختلف خانوادگی و فرا خانوادگی مواجه می‌سازد و به نبض آزادی او حلقه می‌ندازد.

۲- حجاب در هر حالت اجباری است!

خیلی سر می‌خوریم با موارد که مدام از حجاب اختیاری و اجباری حرف به زبان می‌آورند. اما براستی داستان حجاب اختیاری چیست و چگونه به واقعیت آن باور کرد؟

حجاب در جامعه اسلامی سه پایگاه ترویج کننده‌ای چون: شر (قرآن، احادیث، اجماع و…)، جامعه سنتی و دولت دارد.

بر این اساس زنان در جوامع اسلامی نخست با پایگاه جامعه سنتی که خانواده، مدرسه، مکتب و دانشگاه شامل آن می‌شوند با حکم حجاب آشنا می‌شوند. جامعه سنتی با استفاده از شریعت یعنی قرآن و احادیث زنان را شستشوی ذهنی می‌دهد و آن را بنیاد سازی می‌کند. به دنبال آن پایگاه دولت به عنوان عامل نظارتی و ضمانت اجرای دنیوی حجاب، حجاب را در زنان تحت کنترول و اجبار مستقیم قرار می‌دهد. در میان دو پایگاه (جامعه سنتی و دولت) پایگاه شریعت حیثیت مادر و یا فرمانده را دارد.

همچنان این سه مرجع مدام از حجاب و پاداش‌‌‌‌ها و بی‌حجابی و توبیخ‌‌‌‌های آن برای زنان از هنگام طفولیت تا بزرگسالی تذکر می‌دهند. این‌گونه است که حجاب در زنان نهادینه شده و عادی سازی می‌شود. طوری که خود این زنان بعدها هنگام مادر شدن نقش سه پایگاه قبلی (شریعت، جامعه سنتی و دولت) را در مقابل تربیت کودکان دختر/زن شان بازی می‌نمایند. ازین‌جاست که زنان نسل به نسل بیشتر از پیش باورمند می‌شوند که اجباری در کار نیست، چون اینها بر اساس اعتقادات شان آن را پذیرفته‌اند!

اما چنان که بررسی کردیم، در عقب این اظهارات متناقض زنان مسلمان، یک سیستم ضد زنی متشکل از سه نهاد قدرت‌مند وجود داشته و دارد که هدف آن‌ها جز انقیاد و تاثیرپذیری بر زنان نیست.

اجباری بودن حجاب

حالا می‌شود در شکل دیگری هم حرف اجباری بودن حجاب را مشخص کرد، که زنان به خاطر ترس و اجبار حجاب می‌کنند: در دنیای حاضر روی هراس از فشار خانواده، جامعه و دولت و در نهایت مصون ماندن از دست‌درازی‌‌‌‌های جنسی و جسمی مردان مومن و هم‌جامعه شان؛ نگهداری و حفاظت از عفت و نجابت بدن شان که به تکه‌ای وابسته گردیده حجاب می‌کنند و در آخرت هم از ترس جهنم و آویزان شدن به مو‌‌‌‌ها روی شعله‌‌‌‌های آتش.

حالا در این وسط زنی که می‌گوید من حجاب را شخصاً به میل خود انتخاب کردم، درست می‌گوید!

اما اینکه چه پس زمینه‌‌‌‌هایی در این انتخاب او نقش داشته‌اند، مهم است. زیرا همین پس زمینه‌‌‌‌هاست که در واقع اختیاری بودن و اجباری بودن آن مشخص می‌شود. این پس زمینه‌‌‌‌ها می‌تواند شریعت یا فشار اخروی جهنم، جامعه سنتی-مذهبی باشد، خواه هم سیاستِ دولت اسلامی و قوانین شریعت مدار، یا فضای ایدئولوژیک اسلامی حاکم بر جامعه. موارد یاد شده در هرحالتی در امر انتخاب حجاب زنان نقش اصلی و اساسی را بازی می‌کنند.

۳- تقلیل دهی بدن زن به منزله‌ی یک ربات لذت بخش جنسی در خدمت شهوت مرد

در کنار سایر کارکرد‌‌‌‌های حجاب یکی از کارکرد‌‌‌‌های اصلی آن، زنجیر زدن به تن زن به مثابه‌ای ربات تصاحب شده‌ای مردی‌ست که صاحب او می‌شود یا شده است. یعنی زن باید حجاب کند چون در اسلام اراده و فردیت زن انکار می‌شود و او را همچون گوشت و پوست و استخوان ظریف و لذت بخش در یک جسم بی اراده و منفعل همچنان دست‌نخورده در خدمت مرد قرار می‌دهد تا هر آقدر می‌خواهد از تن تصاحب شده‌ای او لذت ببرد. بدن زن تا زمانی که مجرد است و در خانه پدر، وظیفه‌اش پاک نگهداری جنسی و حفظ حجاب‌اش است. چون او بازهم ناموس و عزت پدر و خانواده شمرده می‌شود؛ اما زمانی که متاهل می‌شود، بدن او وظیفه‌ای جز ارائه خدمات سکسی به مرد یا صاحبش نمی‌تواند باشد. در حالی‌که بدن انسان در کنار رابطه و کارکرد جنسی، کارکرد‌‌‌‌های مختلفی چون: ورزش، مطالعه، کار بیرونی، سفر، لذت بردن، ماجراجویی، رقص و…نیز دارد و رابطه جنسی اصل کارکرد بدن نه بلکه یک جزی از آن‌ است. براستی انسان نورمال به شکل نورمال، به سکس همانطور ساده می‌پردازد، که به سایر کارکرد‌‌‌‌های بدنش چون غذا خوردن و خوابیدن می‌پردازد. مثلاً: انسان نورمال بیشتر از سه وعده غذایی میلی به غذا ندارد. همین طور در سکس هم انسان نورمال در حد ضرورت عادی می‌پردازد. انسان سالم، صحت‌مند و نورمال هر لحظه تحریک نمی‌شود. اما اسلام شهوت مردان را سست، زبون و غیر نورمالی فرض کرده است که هر لحظه با دیدن قسمتی از بدن زن به تزلزل در می‌آید و یا حتا با صدای او تحریک می‌شود.

به همین خاطر است که ادیان به خصوص اسلام، زن را سوژه و ابژه جنسی دانسته و فرض کرده است. زن در اسلام برده جنسی روانی و خانوادگی مرد پنداشته می‌شود و سکس هم برای زن جز تولید مثل و فراهم آوری لذت جنسی برای مرد، امر فراتری ندارد. در واقع اینجا زن یک ابژه و مفعول است.

۴- ملکیت پنداری زن در حجاب

رمز دیگر حجاب ملکیت پنداری زن بر اساس عفت و ناموس بودن مرد است. در نهایت ناموس و عفت خانواده، جامعه، دولت و کشور.

اسلام مدعی است که زن عفت و پاکی‌اش به تن او گره خورده، و تن او همچنان که آشکار است ملکیت مرد و خانواده پنداشته می‌شود. بدین معنی، هر قدر تن زن پیچیده و مُستَر باشد به همان مقیاس او به مثابه‌ای ناموس و ملکیت مرد، پاک و نجیب خواهد بود. از این‌جاست که مردان مسلمان همواره بر حجاب زنان تاکید می‌کنند. چه زن همسر، دختر، خواهر، مادر، عمه، خاله یک مرد مسلمان باشد و چه زن که حتا با آنها هیچ رابطه‌ای خویشاوندی نداشته باشند. تعرض بر لباس آریانا سعید، بهترین نمونه برای تصدیق این واقعیت می‌تواند باشد؛ آنها برآریانا سعید و شخصیت او تعرض کردند و می‌کنند چون در ذهن آنها آریانا سعید یک انسان آزاد و دارای حقوق نه بلکه ملکیت عفتی جامعه مومن و سنتی دانسته می‌شود. او باید تن‌اش را به مثابه ملکیت عفتی جامعه مسلمان همواره پوشش دهد و پنهان کند.

تعدادی زیاد از فمینیستان و روشنگران مخالف تذکر کلمه «ناموس» استند. به نظر آنها تذکر این کلمه در بازتولید و نهادینه سازی خشونت که از آن همواره فوران می‌کند کمک می‌کند. اما به نظر من ما برای بیان مسائل زنان نیاز به ریشه کشی آنها داریم. ما نمی‌توانیم واقعیت‌‌‌‌های زشت ضد زن را پنهان کنیم تا اینکه از بازتولید و نهادینه سازی آن جلوگیری شود.

ادامه دارد

به اشتراک بگذارید: