تعارض امر به معروف و نهی از منکر با اصل آزادی (دست‌وپا زدن افغانستانی‌ها در تعارضات و راه بیرون‌رفت)

نویسنده: فریدون

ما در افغانستان به‌طور نمونه و در جهان اسلام به‌طور عموم، در تعارض زندگی می‌کنیم. همواره «اصل متأخر» در زندگی جمعی و فردی ما مقدم بر «اصل متقدم» است؛ با این شرحی که اسلام به‌طور عموم و گروه طالبان به‌طور ویژه، همواره تأکید به رعایت «اصل امر به معروف و نهی از منکر» دارد، این اصل با «اصل آزادی» در تعارض است. در این تعارض و جدال، گروه طالبان با توجه به اصول و آموزه‌های دین اسلام، مردم را با ابزار امر به معروف و نهی از منکر محدود می‌کند و آزادی‌های افراد را می‌گیرد؛ به‌ اصطلاح موجب سلب آزادی افراد می‌شود.
تعارض از آن‌جا می‌آید که «اصل آزادی» انسان مفهومی است که با زاده شدن انسان ایجاد می‌شود؛ انسانی بدون هیچ نشان و هویت دینی یا مذهبی؛ اما دین یا هر آیینی و متعلقاتش، پس از زاده شدن به آدمی عارض می‌شود. بدین معنا که «دین» و تمامی متعلقاتش به مثابه‌ی امر ثانوی، به آدم عارض می‌شود؛ یعنی مفهم عارضی و جعلی است؛ اما در برابر دین و متعلقاتش، «اصل آزادی» از همان نخستین لحظه‌ی زاده شدن به همراه آدمی ایجاد می‌شود و مفهوم ذاتی، ماهوی و سلب ناشدنی است.

به سخن دیگر، «اصل آزادی» از امور سلب‌ناپذیر است و هیچ کسی نمی‌تواند آزادی را از انسان سلب کند و حق سلب آزادی افراد را ندارد؛ زیرا «اصل آزادی» از اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوقی است که هر فرد به‌طور ذاتی، فطری، به صِرف انسان بودن از آن بهره‌مند می‌شود و از جزء «حقوق ذاتی» افراد به شمار می‌شود. در برابر «حقوق ذاتی» «حقوق اکتسابی» است که یکی از آن موارد «حق اکتسابی پذیرش دین» یا باور داشتن به چیزی است.

از آن‌جا که «حق آزادی» یا «اصل آزادی»، ذاتی و فطری است، «حق برخورداری از دین» حق تشریعی و اکتسابی است، هرگاه تعارضی بین «حق ذاتی» و «حق اکتسابی» پیش بیاید، پرسش اساسی این‌جاست که در این صورت چه باید کرد؟ کدام یک به اصطلاح، «حق تقدم» دارد و کدام یک «حق تأخر»؟

بدیهی و روشن است که هرگاه دین و متعلقاتش مانند «امر به معروف و نهی از منکر» با «اصل یا حق آزادی» افراد تعارض کند، حق ذاتی، فطری، ماهوی و اولیه مقدم است بر حق «اکتسابی، عارضی، تشریعی و ثانویه».

با این استدلال، پرسش بعدی این است که تکلیف مردم ا فغانستان به‌طور ویژه و هر مردمی در گستره‌ی کره‌ی خاکی به‌طور عموم، در صورتی که در معرض تعارض دو امر قرار بگیرد، یکی امر اکتسابی، عارضی و تشریعی، و دیگری امر ذاتی و فطری، چه تکلیفی دارد؟

پاسخ از دو حالت بیرون نیست: حالت نخست این است که حق ذاتی، ماهوی و فطری مقدم بر هر حقوق اکتسابی، عارضی و تشریعی است. حالت دوم، نگاه کاسب‌کارانه، تاجرمآبانه و دکاندارانه‌ی کاسبان و متولیان دین است که می‌گویند: «حکم خدا این است که… .» حال تاجران دین و جاعلان آثار و جادوگران ربایش فکر و ذهن و فروشندگان مواد مخدری به‌نام دین و متعلقاتش، حکم برساخته‌ی خدایی را از جیبشان می‌کشند و در یک طرح دکاندارانه و فریب‌کارانه در پی فریب مردم و محدودیت آزادی مردم و به زنجیر کشیدن ذهن مردم می‌برآیند تا کاسبی کنند، درحالی که امر به معروف و نهی از منکر، متأخر بر اصل ذاتی، ماهوی و اولیه است که «اصل آزادی» باشد.

دین و متولیان دین، کارشان و طرح‌شان براندازی اصل ماهوی و ذاتی انسان و تحمیل اعراض عرضی‌ است که با ذاتیات در تعارض و تباین باشند. آن‌گونه که در افغانستان، متولیان دین اسلام، اصل جعلی، عارضی، بدلی و تشریعی را مقدم بر اصل ذاتی و ماهوی می‌دانند. دین و متعلقات، حلقات و حواشی آن مفهوم برساخته‌اند و «آزادی» مفهوم حقیقی و ذاتی انسان.

بنابراین، عقل سلیم اجازه نمی‌دهد که نخست ماهیت و ذات خود را از حقیقت ذاتی تهی بسازد، وانگهی مفاهیم جعلی، عرضی، اکتسابی و تشریعی را بر جان و دل تحمیل کند. پس در برخورد دو مفهوم «امر به معروف و نهی از منکر» که برساخته‌ی دین است و «اصل آزادی» که ذاتی انسان است، مسلما، اصل آزادی مقدم است و حق تقدم از آن حق آزادی است. امر به معروف و نهی از منکر، «اصل» نیست، بل‌که مفهوم برساخته و ساختگی است که در واقع توهین به شعور و فهم افراد نیز به‌شمار می‌رود. به این معنا که هرگاه کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کند، معنایش این است که تو بی شعور هستی، تو نفهم هستی، تو بی خرد هستی، فهم درست و راه درست را من می‌دانم.

خلاصه این‌که در تعارض مفهوم «حق آزادی» و «امر به معروف و نهی از منکر» گروه طالبان، «حق آزادی» مقدم بر امر به معروف و نهی از منکر است. با ترک امر به معروف و نهی از منکر، که مفهوم برساخته و جعلی و ساختگی است، هیچ خللی بر ساختارهای ذاتی انسان پیش نمی‌آید؛ اما با امر برساخته و جعلی «امر به معروف و نهی از منکر»، که اسباب چیرگی بر ذهن و روان آدم‌هاست و وسیله‌ی کاسبی متولیان دین، بخشی از ذاتیات انسان آسیب می‌بیند و با چارچوب‌های محددویت امر به معروف و نهی از منکر یا «بکن نکن» متولیان دین، هویت ذاتی انسان دچار نقص می‌شود.

پایان سخن این‌که انسان‌های برآمده از نابالغی و آدم‌های رها و آزاد، خود را ملزم نمی‌دانند که از امر به معروف و نهی از منکر متولیان دین پیروی کنند و «اصل آزادی» را زیر پا، له کنند. امر به معروف و نهی از منکر جعلیات و برساخته‌هایی که هویت و ماهیت انسان را مورد تهاجم قرار بدهد، دورانداختنش بسزاست و امر و نهی کنندگان نیز مستحق مجازات و نکوهش؛ زیرا کارشان در تبانی و تعارض با ذاتیات و ماهیت است. اصل دین، خودش برساخته و امر ساختگی است چه برسد به متعلقات چون امر به معروف و نهی از منکرش که رسما توهین به فهم، خرد و شعور آدمی است؛ با این شرح که کار آمران به معروف و ناهیان منکر این است که تو نادانی، تو نمی‌فهمی، تو بی‌شعوری، راه درست این است که ما می‌گوییم.

به اشتراک بگذارید: