تقابل میان سنت‌های فرهنگی و خواسته‌های برابری جنسیتی

آسیب‌شناسی همبستگی ملی زنان افغانستان در مبارزه علیه نظام مردسالار، نه تنها به مسائل قومی، سیاسی و اقتصادی گره خورده است، بل‌که بخش عمده‌یی آن ریشه در ارزش‌های فرهنگی و دینی جامعه دارد. برای بخش بزرگی از جمعیت زنان افغانستان، این ارزش‌ها، به‌عنوان چارچوب‌های غیرقابل‌تغییر در زندگی روزمره پذیرفته شده‌اند و هرگونه مقابله یا نقد نسبت به آن، «ضدیت با دین» یا «ضدیت با فرهنگ» تلقی می‌شود. این مسأله به‌طور جدی مانع شده است که زنان خواستار تغییرات عمیق و بنیادین در ساختارهای اجتماعی و حقوقی شوند.
فرهنگ مردسالار و نظام‌های سنتی که به‌طور مستقیم از آموزه‌های دینی و سنت‌های فرهنگی تغذیه می‌شوند، هم‌چنان نقش بسیار پررنگی در زندگی روزمره‌ی زنان افغانستان دارند. برای بسیاری از زنان، این ارزش‌ها نه تنها به‌عنوان بخش غیرقابل‌تفکیک هویت‌شان تلقی می‌شود، که هر نوع نقد یا چالشی نسبت به آن‌ها به‌عنوان تعرض به دین و اخلاق پذیرفته می‌شود. این‌جاست که زنان به دلیل فشارهای اجتماعی و دینی، حتا قدرت بیان مطالبات خود را از دست می‌دهند.
این وضعیت به این معناست که بخش چشم‌گیری از زنان افغانستان، حتا زمانی که از نابرابری‌ها و ظلم‌های جنسیتی آگاه‌اند، به دلیل ترس از واکنش‌های اجتماعی، خانوادگی و مذهبی، جسارت لازم برای به زبان‌آوردن خواسته‌های خود را ندارند. برای این زنان، مطالبه‌ی برابری جنسیتی در محیط‌هایی که قوانین و ارزش‌های مذهبی و فرهنگی به‌طور کامل از سوی مردان و بزرگان جامعه تفسیر و اجرا می‌شود، به مثابه‌ی ورود به قلمروی ممنوعه و خطرناک است؛ به‌طور مثال، مسائلی هم‌چون حق تحصیل، حق کار، حق انتخاب همسر و حتا حق خروج از خانه بدون اجازه‌ی مردان، همگی در چارچوب‌های سنتی و دینی خاصی تعریف شده‌اند که زنان را در موقعیت ضعیف قرار می‌دهد.
با آمدن طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، این چالش‌ها به اوج خود رسید. طالبان با استفاده از تفاسیر سخت‌گیرانه و ارتجاعی از شریعت اسلامی، محدودیت‌های شدیدی را بر زنان اعمال کرده‌اند. در این وضعیت، بسیاری از زنان، حتا اگر با این محدودیت‌ها مخالف هم باشند، به دلیل ترس از مجازات‌های سنگین، از ابراز نارضایتی خود عاجز مانده‌اند. زنان تحت حاکمیت طالبان، به‌دلیل ترس از واکنش‌های خشونت‌آمیز یا حتا مرگ، جرأت ندارند به‌طور علنی خواستار حقوق اولیه‌ی خود شوند. این مسأله، به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند تحصیل و کار مشهود است. طالبان با ممنوعیت تحصیلات دختران در بسیاری از مناطق، به‌طور مستقیم یکی از اساسی‌ترین حقوق زنان را نقض کرده‌اند؛ اما مخالفت علنی با این سیاست‌ها برای بسیاری از زنان غیرممکن است.


این وضعیت باعث شده است که مطالبات زنان در قبال نظام طالبانی، ناروشن و پراکنده بماند. از یک‌سو، زنان به‌صورت فردی و در محافل خصوصی از محدودیت‌ها و نابرابری‌ها شکایت می‌کنند، از سوی دیگر، نبود همبستگی سازمان‌یافته و جرأت کافی برای به‌زبان‌آوردن خواسته‌های ضد این ارزش‌های مردسالارانه باعث شده است که این مطالبات به سطح عمومی نرسد. در واقع، جامعه‌ی افغانستان به‌گونه‌یی شکل گرفته است که نقد جدی و علنی نسبت به ارزش‌های دینی و فرهنگی که علیه زنان عمل می‌کنند، به‌عنوان یک تابو تلقی می‌شود. حتا بسیاری از زنان تحصیل‌کرده و فعال در حوزه‌ی حقوق زنان نیز، به دلیل فشارهای اجتماعی و دینی، از به‌چالش‌کشیدن این ساختارها به‌طور علنی خودداری می‌کنند.
این ترس و محدودیت، به‌ویژه در مواجهه با نظام طالبان که خود را حافظ «ارزش‌های اسلامی» می‌داند، بیشتر به چشم می‌خورد؛ به‌عنوان مثال، زنان معترضی که در ماه‌های اولیه‌ی بازگشت طالبان به قدرت، تظاهرات‌های کوچکی در کابل و دیگر شهرها برگزار کردند، با سرکوب شدید مواجه شدند. طالبان نه‌تنها این تظاهرات را با خشونت متوقف کردند، بل‌که دستگیری‌ها و شکنجه‌های گسترده‌یی نیز علیه فعالان زن اعمال کردند. این واکنش‌های خشن، پیام روشنی به زنان افغانستان ارسال کرد؛ هرگونه اعتراض علنی به معنای خطر جانی است.
بنابراین، در شرایط فعلی، بسیاری از زنان افغانستان مجبور شده‌اند به‌طور پنهانی و در قالب‌های غیررسمی به دنبال راه‌های مبارزه با نظام مردسالار باشند. این زنان به دلیل فشارهای اجتماعی و دینی، نمی‌توانند به‌طور علنی و سازمان‌یافته علیه ارزش‌هایی که علیه آنان عمل می‌کنند، موضع‌گیری کنند. این باعث شده است که مطالبات آنان بسیار مبهم، پراکنده و بدون استراتژی مشخص بماند.
در واقع، حاکمیت طالبان و تأکید آنان بر تفاسیری از شریعت، باعث شده است که زنان افغانستان در یک موقعیت بسیار دشوار و دوگانه قرار گیرند؛ از یک‌سو، آنان از نابرابری‌ها و ظلم‌های جنسیتی رنج می‌برند. از سوی دیگر، به دلیل ترس از واکنش‌های اجتماعی و مذهبی، قادر به بیان روشن و علنی مطالبات خود نیستند.
در نتیجه، یکی از بزرگ‌ترین موانع در مسیر همبستگی ملی زنان افغانستان، همین وابستگی و گرفتاری در چارچوب‌های دینی فرهنگی است که آنان را به سکوت واداشته است. این وضعیت نه تنها به نفع ساختارهای مردسالار در جامعه است، بل‌که به طالبان و سایر گروه‌های محافظه‌کار نیز این امکان را می‌دهد که با استفاده از این ارزش‌ها، زنان را به‌طور سیستماتیک به حاشیه برانند و از مشارکت آنان در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی جلوگیری کنند.

به اشتراک بگذارید: