داستان‌های دردناک

نویسنده: نسیم ابراهیمی

«خواندن داستان‌های دردناک، وسوسه‌کننده است.» این جمله را در کتاب «سفر خروج» علی امیری خوانده بودم. کتابی از صدیقه وسمقی، که عکس‌اش را این‌جا می‌بینید، از همان داستان‌هاست. دیشب که کتاب را روی دست گرفتم، دیگر سطرهای آن از پیش چشمانم دور نرفت. با خواندن متن، در جای‌جای کتاب، تو را بغض می‌گیرد و در عین تراژیک بودن وضعیت، زندانی‌ها و قربانیان، شوخی‌های لفظی می‌کنند که تو را از خنده می‌ترکاند.

نویسنده، خواننده را با مأموران حکومتی از خانه، پارک، ایستگاه مترو، کوچه و خیابان، به دادگاه، به زندان و در نهایت به قبرستان می‌برد. قصه از تلاش نویسنده برای تدریس الهیات در دانشگاه شروع می‌شود. رئیس دانشکده، یک ملا تعیین‌شده است که تحصیلات دانشگاهی ندارد. تصور این ملا این است که کسانی که در این دانشکده در سطح دکترا تحصیل می‌کنند، حتماً پزشک می‌شوند. صنف‌های دختران و پسران را جدا می‌سازند. وسمقی را از تدریس برای پسران منع می‌کنند. انقلاب ملاها پیروز شده است. همه‌جا را ملاخانه ساخته‌اند: دانشگاه، دادگاه… مثل رژیم کنونی کابل؛ اما کابل کنونی در مسخرگی نظیری ندارد.

در روایت نویسنده، بیهودگی و ظالمانه بودن قانون‌های وضعی نظام جمهوری اسلامی برجسته است. قانون‌هایی که بر ضد جامعه وضع شده‌اند و تطبیق آن، جامعه را به بن‌بست کشانده است. از این سبب مردم متقبل پرداخت تاوان سنگینی شده‌اند و رژیم هم برای تطبیق آن، بودجه‌های هنگفتی را به مصرف می‌رساند. دادگاه‌ها، اجراکننده‌ی فرمان‌های نظام‌اند.

وقتی تاریخ انقلاب فرانسه را می‌خواندم نیز همین مسأله برجسته بود. نخست، قیام علیه قانون صورت گرفت. قانون‌گذاران در پارلمان وقت پاریس، وضع قانون را از زیر دست پادشاه بیرون کشیدند. صلاحیت‌هایش را محدود ساختند، دادگاه‌ها را مستقل ساختند؛ آن‌گاه رژیم تغییر کرد.

اما در مورد افغانستان، آدام باشکو، پژوهش‌گر فرانسوی در کتاب «جنگ حقوقی؛ دادگاه‌های طالبان در افغانستان»، یکی از علت‌های گسترش نفوذ طالبان در روستاها را در آن زمان، پارلمان ضعیف و نامستقل بودن دادگاه‌های افغانستان دانسته است. پارلمان، به علت روند اشتباه انتخابات، که نمایندگان ضعیف راه می‌یافتند، جایگاه ضعیفی در نظام داشت.

روایت وسمقی نشان می‌دهد که جامعه‌ی ایران از ظرفیت‌ بالای اعتراض برخوردار شده و قانون‌های وضعی و سیستم قضایی نظام را جدا به چالش می‌کشد. اگر حمله‌ی خارجی صورت نگیرد، جامعه‌ی ایران با این ظرفیتی که ایجاد شده، ماهیت کنونی نظام را خودشان تغییر می‌دهند. چه بسا که بر اساس روایت وسمقی، اکنون نیز این نظام در مقابل مردم درمانده شده است.
اما کابل؟

به اشتراک بگذارید: