روایتهای عصر ظلمت (۳۴)
مراد ما از استعارهی «عصر ظلمت»، اشارهیی به مصیبتهای سیاسی، فاجعههای اخلاقی و گسترش خیرهکنندهی خشونت، ستم، آشوب و قتلعامهایی است که در قلمرو فضای حاکم در افغانستان صورت میگیرد. «روایتهای عصر ظلمت»، کنشگریهای زنان را نسبت به این فضای حاکم نشان میدهد. آنچه در این سلسله روایتها میآید، یک سخن است؛ یک ندای زنانه که از نگرانیهای زندگی و زمانه میگوید و به امید فردای روشن، شب ظلمانی وضعیت را نقد میکند و معترض است. در مجموعهی روایتهای عصر ظلمت، از رنج آوارگی و از تأثیر مصیبتهای سیاسی بر زندگی زنان پرسیده میشود.
در این شمارهی «روایتهای عصر ظلمت» با خانم شکیلا صافی* گفتوگو شده است.
گفتوگو کننده: عارف قربانی
خانم صافی، مانده نباشید. تشکر که وقت گذاشتید و ترتیب این گفتوگو را دادید. گفتوگو را از اینجا آغاز کنیم که در دورهی حکومت پیشین افغانستان، زندگی شما چگونه بود و سقوط آن، چه تأثیری بر زندگی شما گذاشت؟
زندگی من پیش از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان، مانند بسیاری از افغانستانیهای دیگر، ترکیبی از امید و چالش بود. من تحصیلکرده بودم، مهارتهایی در زمینههای مختلف داشتم و برای آیندهیی روشنتر تلاش میکردم. اگرچه محدودیتها و مشکلات زیادی وجود داشت، حداقل این امید را داشتم که با پشتکار و سختکوشی میتوانم جایگاه خود را در جامعه پیدا کنم و برای بهبود وضعیت کشور سهمی داشته باشم. با سقوط نظام جمهوری، همه چیز تغییر کرد. اولین چیزی که از دست رفت، احساس امنیت و آزادی بود. بسیاری از ما که سالها برای تحصیل و پیشرفت زحمت کشیده بودیم، ناگهان خود را در وضعیتی یافتیم که گویی تمام تلاشهایمان بیثمر شدهاند. محدودیتهای جدید، مخصوصاً برای ما زنان، بسیار سنگین بود و امکان تحصیل، کار و حتا حضور عادی در جامعه را از ما گرفتند.
چه امیدها و آرزوهایی برای آیندهیتان در افغانستان داشتید؟
پیش از سقوط جمهوری، امید داشتم که بتوانم در رشتهی تخصصی خود پیشرفت کنم، در جامعه نقش مفیدی داشته باشم و به بهبود وضعیت کشور کمک کنم. آرزو داشتم که زنان در افغانستان بتوانند بدون ترس و محدودیت تحصیل و کار کنند و نسل جدید در فضایی بهتر رشد کنند. تصورم این بود که با تلاش و دانش، میتوان آیندهیی روشنتر ساخت؛ اما با سقوط نظام جمهوری بسیاری از این امیدها از بین رفت.
چرا افغانستان را ترک کردید و مهاجرت را برگزیدید؟
ببخشید، به این سوالتان نمیتوانم پاسخ بدهم.
اشکال ندارد، بهعنوان یک مهاجر افغانستانی در ایران، با چه چالشهایی مواجه هستید؟
بهعنوان یک مهاجر افغان با چالشهای زیادی روبهرو هستم. محدودیتهای قانونی در زمینهی اقامت، تحصیل، کار، برخوردهای تبعیضآمیز و شرایط سخت اقتصادی از نمونههای این مشکلات هستند. علاوه بر این، احساس ناامنی نسبت به آینده و بیتعلقی نیز دارم.
در رشتهی علوم سیاسی تحصیل میکنید. به نظرتان علوم سیاسی چه نقشی در بهبود شرایط کشورهایی مانند افغانستان میتواند داشته باشد؟
علوم سیاسی میتواند نقش مهمی در بهبود شرایط کشوری مانند افغانستان داشته باشد؛ زیرا این رشته به بررسی قدرت، حکومت، سیاستگذاری عمومی، روابط بینالملل و پدیدههای اجتماعی-سیاسی میپردازد. نقش آن در تقویت نهادهای دموکراتیک و حکمرانی خوب، کاهش تنشهای قومی و مذهبی، تقویت سیاست خارجی و روابط بینالملل و ایجاد فرهنگ سیاسی، بسیار چشمگیر و موثر است. علوم سیاسی نه تنها برای درک مشکلات، بلکه برای یافتن راهحلهای پایدار ضروری است. افغانستان بدون اصلاحات عمیق در سیاست و حکومتداری، نمیتواند به ثبات و توسعه دست یابد و علوم سیاسی ابزاری کلیدی برای این اصلاحات است.
به نظر شما، زنان افغانستان چه نقشی میتوانند در آیندهی سیاسی و اجتماعی افغانستان بازی کنند؟
از دید من زنان افغانستان باید نقش کلیدی در آیندهی سیاسی و اجتماعی کشور ایفا کنند؛ زیرا توسعهی پایدار بدون مشارکت نیمی از جمعیت یک کشور امکانپذیر نیست. اگرچه موانع زیادی مانند محدودیتهای قانونی و اجتماعی، نگرشهای سنتی و شرایط امنیتی وجود دارد، تاریخ نشان داده است که زنان افغانستان در برابر این نوع چالشها مقاومت کردهاند. آیندهی کشور بدون مشارکت زنان در سیاست و اجتماع، ناقص و ناپایدار خواهد بود.
به نظرتان، مهمترین چالش سیاسی و اجتماعی که افغانستان با آن مواجه است، چیست؟
به نظر من افغانستان با چالشهای متعددی روبهرو است و مهمترینشان، چالشهای سیاسی و اجتماعیاند. نبود مشارکت زنان در حکومت و حذف کامل زنان از سیاست، مهمترین چالش سیاسی در تصمیمگیریهای کلان کشور است. این موضوع، توسعهی متوازن را دشوار کرده و باعث بیثباتی سیاسی و عدم مشروعیت شده است. محدودیت در آموزش و اشتغال زنان، ضعف نهادهای حقوقی و قضایی، از جمله چالشهای سیاسی اکنون ماست.
در بعد اجتماعی چالشهای زیادی وجود دارد؛ از جمله میتوان به تفکرات سنتی و افراطگرایی، خشونت علیه زنان، ازدواجهای اجباری، فقر و مشکلات اقتصادی، محدودیت در آزادیهای فردی و اجتماعی اشاره کرد.
چه کسانی یا چه تجربیاتی بیشترین تأثیر را بر زندگی و تحصیلات شما داشتهاند؟
بیشترین تأثیر بر زندگی و تحصیلاتم را افرادی داشتهاند که به من قدرت تفکر، انگیزه و امید را دادهاند. خانوادهام، بهویژه مادرم، همیشه مرا به یادگیری و پیشرفت تشویق کرده و همچنان اساتید محترم در دورهی مکتب و دورهی دانشگاه، تشویق زیادی کردند.
از نظر تجربیات، چالشهایی که در زندگی با آنها روبهرو شدهام مانند محدودیتهای اجتماعی، تحولات سیاسی و مشکلات آموزشی مرا مقاومتر و هدفمندتر کردند. این تجربیات باعث شد که ارزش دانش و استقلال فکری را بیشتر درک کنم و به دنبال یادگیری مداوم باشم.
به عنوان یک زن جوان و دانشجو، چه پیامی برای دیگر دختران و زنان افغانستانی دارید که ممکن است در شرایط مشابه شما قرار داشته باشند؟
پیام من به دختران و زنان افغانستانی این است که تسلیم نشوید و به یادگیری ادامه دهید. شرایط هرچقدر سخت باشد، دانش و آگاهی بزرگترین سلاح ما است. اگر فرصت تحصیل یا کار از ما گرفته شده، از روشهای جایگزین برای یادگیری استفاده کنیم. با همبستگی، حمایت از یکدیگر، و امیدواری میتوانیم مسیر تغییر را هموار کنیم. ما ارزشمندیم و حق داریم در ساختن آیندهی کشور نقش داشته باشیم.
به نظرتان چرا طالبان علیه زنان موضع گرفتهاند؟ این نگاه ضد زن ریشه در چه دارد؟
موضع طالبان علیه زنان، تنها در برداشت از دین، سنتهای قبیلهیی و نگرشهای مردسالارانه نیست؛ زیرا طالبان ایدئولوژی خود را بر اساس تفسیری از اسلام بنا کردهاند و اسلام حقوق زنان را نادیده نگرفته است. پس فقط میتوان گفت این یک بازی سیاسی است و قربانی این بازی زنان افغانستاناند.
با آمدن طالبان چه چیزهایی از دست رفتند، چه فرصتهای نابود شدند و چه امکانهای وجود داشتند که ناممکن شدهاند؟
با آمدن طالبان، آزادیهای فردی، حقوق زنان، امید به توسعهی دموکراتیک، فرصتهای تحصیلی، تعامل سازنده با جهان، امکانهای تشکیل حکومت همهشمول، اصلاحات سیاسی و ثبات اجتماعی که میتوانست افغانستان را بهسوی پیشرفت ببرد، ناممکن شدند. کشور در انزوای بینالمللی فرو رفت. اما سوال اینجاست که آیا در نظام پیش از طالبان، همهی این امکانات را داشتیم؟
اساساً نبود توسعهی دموکراتیک، حکومت همهشمول و اصلاحات سیاسی باعث فروپاشی نظام شد. گرچند دروازههای مکاتب و دانشگاهها به روی نسل جوان باز بودند، چیزی بر سواد اینها اضافه نشدند. مگر ممکن است نظامی بیعیب و نقص باشد، ولی فرو بپاشد!
بهعنوان آخرین پرسش، واقعاً چقدر وضعیت را بحرانی و شرایط را دشوار و پیچیده میدانید و چه راهکاری و یا راهکاری برای بیرون رفت از این وضعیت پیشنهاد میکنید؟
هرچند وضعیت افغانستان بحرانی و پیچیده بود و اکنون این بحران خود را نشان داده و ما بنبست را احساس میکنیم. راهکار و راه بیرون رفت از این وضعیت، میتواند گفتوگوی ملی و حکومت همهشمول، اتحاد داخلی، احترام به جایگاه زنان و حمایت از آموزش و پرورش باشد. البته عملی کردن این موارد کار دشواری است و به یک بینش و بلوغ فکری و سیاسی نیاز دارد. سوال اساسی این است، آیا ما به این بلوغ رسیدیم؟
……………….
*شکیلا صافی در سال ۱۳۷۶ در تالقان به دنیا آمده است. مکتب را در تالقان به پایان رسانده و در سال ۱۳۹۸ از دانشگاه تخار، در رشتهی ریاضی فارغالتحصیل شده است. شکیلا چندین سال معلم بوده و به حیث آمر دیپارتمنت ریاضی در دانشگاه بلخ نیز کار کرده است. اکنون او به ایران مهاجرت کرده و در رشتهی علوم سیاسی، دورهی ماستری را سپری میکند.