زنان عربی الگوی زنان مسلمان؛ نشانی‌های غلط

نویسنده: فریدون

در ادامه‌ی بحث روشنگری، به موضوع «الگوی زنان مسلمان؛ نشانی‌های غلط» می‌پردازیم تا چراغی باشد بر درگاه و بتابد بر روان‌های تاریک مردمی که فریب نشانی‌های غلط مبلغان مذهبی را خورده‌اند. در درازنای تاریخ، مبلغان مذهبی چنین به خورد مردم داده‌اند که الگوی زنان مسلمان، فاطمه، دختر پیامبر اسلام است.

اما پرسش روشنگرانه این است: آیا الگو بودن فاطمه، یا معصومه که در قم درگذشته است، یا زینب که در سوریه دفن شده است، یا هر زن عرب دیگر، نشانی و آدرس درستی است؟ آیا این بانوان که چهارده قرن پیش زندگی کرده‌اند، می‌توانند الگوی زنان امروز باشند؟ اگر مبلغان مذهبی مردم را به راهی غلط کشانده‌اند، از این پس چه باید کرد؟ آیا راه بازگشتی وجود دارد؟

بحث را از ویژگی‌های فاطمه، دختر محمد، آغاز می‌کنیم تا ببینیم آیا او شایستگی دریافت عنوان «الگو بودن» را دارد یا نه. آنچه مبلغان و نویسندگان مذهبی درباره‌ی فاطمه گفته‌اند، شامل این موارد است: عفت، حجاب، شرافت خانوادگی، شفاعت گسترده، عصمت، حیا، ساده‌زیستی، مهربانی زیاد، ایثار، بخشندگی، انفاق، و هم‌چنین علاقه‌ی پیامبر به او که گفته است: «هر کس فاطمه دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش خواهد بود.»

اما این ویژگی‌ها چه نقدی دارند و چرا نمی‌توانند او را به الگویی برای زنان تبدیل کنند؟

اول این‌که، بیشتر این خصوصیات—عفت، شرافت، حیا، ایثار و…—صفات شخصی و اخلاقی‌اند و نمی‌توانند مبنای الگوسازی عمومی باشند. ویژگی «محجبه بودن» نیز امری مربوط به فرهنگ اجتماعی و استایل شخصی است و نمی‌تواند معیار الگو بودن باشد.

دوم، شرافت خانوادگی نمی‌تواند مبنای برتری باشد، چرا که این مفهوم، جامعه را به بالادست و فرودست، اصل و بدل تقسیم می‌کند. اما آنچه اساس ارزشمندی انسان است، کرامت انسانی است—نه وابستگی خانوادگی، قومی یا طبقاتی. جامعه‌ را به زشت و زیبا تقسیم کردن، عملی نادرست است.

سوم، سخن پیامبر درباره‌ی فاطمه چیزی جز ابراز علاقه‌ی پدرانه نیست و نمی‌تواند مبنای الگوسازی قرار گیرد. دوست داشتن فرزند، امری طبیعی است که هر جانداری انجام می‌دهد، چه برسد به پیامبر اسلام.

چهارم، آیا فاطمه اصلاً اهلیت و شایستگی الگو بودن را دارد؟ تعریف اهلیت، صلاحیت فرد برای داشتن و اجرای حق و تکلیف است. حال، فاطمه که در کودکی ازدواج کرده، زیر سن قانونی از دنیا رفته، و فرصت مشارکت اجتماعی نداشته، چگونه می‌تواند الگوی زنان باشد؟

پنجم، اساساً الگو چیست؟ الگو، مرجع و معیاری است که امکان مقایسه‌ی آن‌چه هست و آن‌چه می‌تواند باشد را فراهم می‌کند؛ اما آیا دختری از یک خانواده‌ی مذهبی، تندرو و متعصب عرب، که در فضایی قبیله‌یی رشد کرده، می‌تواند چنین معیاری باشد؟ قطعاً نه، زیرا او نه تجربه‌یی از زیست اجتماعی داشته، نه نقشی در تاریخ بشر ایفا کرده است.

ما یاغی‌های شاخ‌دار نیستیم که علیه نشانی‌های غلط شوریده باشیم؛ بل‌که آدم‌هایی معمولی‌ایم که اندکی خردورزی را چاشنی کار خود کرده‌ایم. ما دانه‌ی آگاهی خورده‌ایم و با چراغ شک و نقد راه خود را یافته‌ایم. ما شریک آخور کاسبان دین نیستیم، بلکه تجربه‌ی خود را با مردم در میان می‌گذاریم تا آن‌ها بتوانند مسیر نادرست را اصلاح کنند.

ما این را فهمیده‌ایم که مبلغان مذهبی و نویسندگان دین‌زده، راه غلط را پیش پایمان گذاشته‌اند و ما نیز گوسفندوار، هم‌چون کور، کر، کر رمه، به دنبال چند شیاد افتاده‌ایم. فاطمه را «بی‌بی دو جهان» خوانده‌ایم و زادروز او را «روز زن» و «روز مادر» کرده‌اند، بی‌آنکه بپرسیم چرا و چگونه؟

ما راه خود را از نشانی‌های غلط کج کرده‌ایم. شما نیز همین کار را بکنید تا باران ببارد و جغرافیای ذهن و روان تک تک ما با باران خردورزی شسته شود. ما کلاه خود را قاضی تعیین کرده‌ایم و از هرگونه داوری‌های مبلغان مذهبی و نویسندگان مغز فروخته‌ مذهبی دور شده‌ایم. ما به چشمه رسیده‌ایم و باران‌خورده شده‌ایم و دیگر از مرداب نمی‌نوشیم؛ زیرا مرداب پر از زهر مار است و نیش عقرب مبلغان مذهبی که خود آنان برج‌های زهر مار هستند. ما نو شده‌ایم، پوست انداخته‌ایم. ما انسان‌های نو هستیم با ذهن و روان باران‌خورده و آفتاب‌زده. بنابراین، از این پس الگوهای زنان هزار و چهارصد سال پیش عربی برای ما تازگی ندارد بل‌که بوی زننده‌یی دارد.

به اشتراک بگذارید: