نویسنده: فرزانه پناهی
سکولاریسم، مفهومی است که در بستر اجتماعی و سیاسی افغانستان با کجفهمیهای فراوانی روبهرو شده است. اغلب مردم، به دلیل نداشتن آشنایی دقیق با این مفهوم، آن را به معنای بیدینی و پدیدهی ضد دین تلقی میکنند و از این رو با آن مخالفت میکنند. در جوامع اسلامی، بهویژه در افغانستان که تاریخ و فرهنگ آن با آموزههای اسلامی عجین شده است، تفکیک حوزهی دین از سیاست امر غریب و حتا نامطلوب به نظر میرسد. از طرف دیگر، گروهها و جریانهای مختلف سیاسی و مذهبی، با سوءاستفاده از ناآگاهی مردم، به ترویج تعاریف نادرست و برداشتهای منفی از سکولاریسم پرداختهاند؛ طوری که آنان سکولاریسم را به عنوان خطری برای دین و ارزشهای اسلامی معرفی کردهاند.
سکولاریسم؛ راهحلی برای پایان ستم دینی و نابرابری جنسیتی در افغانستان
تاریخ معاصر افغانستان، روایت غمانگیز از ستم و تبعیض سیستماتیک علیه زنان و اقلیتهای مذهبی را با خود دارد. در این میان، دین همواره ابزار کارآمد برای توجیه و تحمیل این نابرابریها بوده است. حاکمیت طالبان، نمونهی بارز نظام مبتنی بر دین است که خشونت و سرکوب را به اوج رساند و نشان داد که چنین نظامهایی تا چه حد میتوانند ناکام و ویرانگر باشند. در چنین شرایطی، سکولاریسم به عنوان راهحل بنیادین برای رهایی از ستم دینی و نابرابری جنسیتی در افغانستان مطرح میشود. سکولاریسم با تفکیک نهاد دین از دولت و سیاست، زمینه را برای ایجاد جامعهی آزاد و عادلانه فراهم میکند. مزایای سکولاریسم را اینگونه میتوان برشمرد:
۱ – آزادی مذهب و عقیده برای همگان تضمین میشود: در یک نظام سکولار، افراد آزادند به هر دین و مذهبی که مایلند بگروند یا به هیچ دینی اعتقاد نداشته باشند، بدون آنکه مورد تبعیض یا اجبار قرار گیرند.
۲ – حقوق برابر برای همهی شهروندان، صرف نظر از جنسیت، مذهب و قومیت تضمین میشود: در جامعهی سکولار، قوانین بر اساس اصول عدالت و برابری وضع میشوند و هیچ گروهی به صرف تعلقات دینی یا جنسیتی از امتیازات ویژهیی برخوردار نیستند.
۳ – دین به جای ابزاری برای سرکوب، به امر خصوصی و فردی تبدیل میشود: در نظام سکولار، دین در حوزهی خصوصی افراد میماند و از دخالت در عرصهی عمومی و قانونگذاری منع میشود.
برای درک کامل اهمیت و کارآیی سکولاریسم، میتوان به تجربهی دو کشور موفق در این زمینه نگاهی انداخت. کشورهایی که توانستهاند با پذیرش اصول سکولاریسم از ستمهای دینی و نابرابریهای جنسیتی عبور کنند و به جوامعی آزاد و پیشرفته تبدیل شوند.
فرانسه: پیشتاز سکولاریسم در اروپا فرانسه بوده است. این کشور یکی از نخستین کشورهاییست که سکولاریسم را به شکل رسمی در ساختار حکومتی خود پذیرفته و از سویی نقش مهمی در ترویج این مفهوم در سطح جهانی داشته است. انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ نقطهی عطفی در تاریخ این کشور بود که منجر به جدا شدن دین از دولت شد. با تصویب «قانون جدایی کلیسا و دولت» در سال ۱۹۰۵، فرانسه به طور رسمی سکولاریسم را به عنوان اصل اساسی حکومت خود پذیرفت. این جدایی نه تنها به آزادی مذهبی در این کشور کمک کرد، بلکه زمینهساز ایجاد قوانینی شد که حقوق برابر را برای همهی شهروندان، صرف نظر از جنسیت، مذهب و قومیت، تضمین میکرد.
ترکیه: نمونهی دیگر از کشورهایی که با پذیرش سکولاریسم توانست به تحولات عمدهیی در ساختار اجتماعی و سیاسی خود دست یابد ترکیه است. مصطفی کمال آتاتورک، بنیانگذار جمهوری ترکیه، در دهه ۱۹۲۰ اقدام به اجرای اصلاحات گستردهیی کرد که از جملهی آنها میتوان به جدایی دین از دولت، لغو خلافت عثمانی و جایگزینی قوانین شرعی با قوانین مدنی مبتنی بر اصول سکولاریسم اشاره کرد. این اصلاحات به ترکیه کمک کرد تا از یک جامعهی سنتی و مذهبی به یک کشور مدرن و پویا تبدیل شود.
با این وجود که سکولاریسم در کشورهای مختلف به نتایج مثبتی منجر شده است، باید اذعان کرد که تحقق این ایده در افغانستان با چالشهای جدی روبهرو است. سالها تسلط تفکرات دگم و افراطی، جامعه را به شدت دوقطبی و نسبت به پلورالیسم و آزادیهای فردی بیاعتماد کرده است. همچنین، نهادهای سنتی و مذهبی، که قدرت و نفوذ زیادی در جامعه دارند، ممکن است با هرگونه تلاش برای سکولاریزاسیون مقابله کنند.
با این حال، فرصتهایی نیز برای پیشبرد این ایده در افغانستان وجود دارد. نسل جوان افغانستان، که تجربهی سالها جنگ و خشونت را با خود دارند، به شدت به دنبال تغییر و ایجاد یک جامعهی عادلانهتر و آزادتر هستند. همچنین، تجربهی کشورهای دیگر میتواند الهامبخش و راهنمایی برای افغانستان در مسیر دستیابی به سکولاریسم باشد.
در مجموع، سکولاریسم نه تنها به عنوان یک راهحل برای پایاندادن به ستم دینی و نابرابری جنسیتی در افغانستان مطرح است، بلکه میتواند زمینهساز ایجاد جامعهیی باشد که در آن همه افراد، صرف نظر از جنسیت، مذهب یا قومیت، از حقوق برابر برخوردار باشند. اگرچه چالشهای زیادی در این مسیر وجود دارد، با اراده و تلاشهای مستمر میشود به آیندهی بهتر و عادلانهتر امیدوار بود.