طالبان در بدخشان آلت جنسی یک مرد را بریدند

نویسنده: سائمه سلطانی

یک منبع محلی گزارش داده که طالبان در ولایت بدخشان، آلت جنسی مردی را به جرم برقراری رابطه‌ی آزاد جنسی بریده‌اند.

طالبان از ۲۰۲۱ تا اکنون که چهار سال از حاکمیت آنان می‌گذرد، افراد را به دلایل مختلف، به‌ویژه روابط جنسی آزاد هدف بدترین خشونت‌ها و شکنجه‌ها قرار داده‌اند. سنگسار، اعدام، شلاق در محضر عام و اکنون بریدن آلت جنسی، انواع مجازات‌هایی‌اند که در واکنش به روابط جنسی افراد از سوی حکومت اسلامی اجرا می‌شوند.

طالبان در حالی دست به اجرای چنین مجازات‌ها می‌زنند، که همواره خود از مرتکبین این اعمال بوده‌اند؛ تاکنون موارد متعددی از تجاوز طالبان بر زنان در مناطق مختلف کشور، هم‌چنان زنان زندانی، منتشر شده‌است. روابط همجنس‌گرایانه، تجاوز بر نوجوانان مذکر از جمله‌ی این اعمال‌اند.

از طرف دیگر، این نوع تنبیه‌ها عمداً مبنی بر عمومی‌سازی خشونت در جامعه به منظور سلطه بر روابط جنسی افراد شکل می‌گیرند. اسلام بدن را حامل اخلاق و شرف فرض می‌کند و از خشونت فزیکی یا مجازات بدنی، هم‌چون ابزاری برای کنترول و سرکوب بدن‌های نافرمان استفاده می‌کند. هم‌چنان این بدن‌های مجازات‌شده شبیه ابزاری برای انتقال و پخش پیام سیاسی رژیم حاکم به کار می‌روند. این رفتار اسلامی طالبان با بدن‌های قربانیان به تحکیم سلطه‌ی آنان در جامعه می‌افزاید.
این عملکرد، نه‌تنها بیانگر بربریت اسلام در جامعه است، بلکه بازتابی از ساختار قدرتی است که بدن و آلت جنسی افراد را مرکز انضباط‌بخشی، گناه، شرم و نمایش مجازات به منظور سلطه‌ی سیاسی فرض می‌کند. در چنین نظام‌هایی، بدن دیگر یک موجود زنده و باکرامت بشری نیست، بلکه ابژه‌یی برای اعمال خشونت و ابزاری برای تعمیق و تحکیم سلطه‌ی سیاسی در جامعه پنداشته می‌شود. نظام‌های قضایی در چنین رژیم‌های جبار، نه مبنی بر اعمال عدالت، پاسخ‌گوسازی، جلوگیری از خشونت به منظور کاهش جرایم، جنایات و قلدری در جامعه شکل می‌گیرند، که اغلب مبنی بر تولد، تکثیر خشونت، بی‌عدالتی، ستم و جنایت ابراز وجود می‌کنند.

فوکو در مراقبت و تنبیه به شکل گسترده‌تر و دقیق‌تری روی ابزارسازی‌های بدنی به‌منظور تحکیم قدرت و نمایش خشونت می‌پردازد. در این اثر، او با نظریه‌ی «قدرت انضباطی» سر می‌خوریم که منظورش دقیقاً ابژه‌سازی از بدن و استفاده از آن به مثابه‌ی انتشار پیام سیاسی گروه حاکم است. آن‌چه در این‌جا اتفاق می‌افتد، نه فقط یک تراژدی وحشتناک است، بلکه بیانگر معماری ترسناک قدرت حاکم بر روی بدن‌های افراد در جامعه به شمار می‌رود؛ معماری‌یی که بدن افراد را به ملک خصوصی و مطلق گروه قدرتمند حاکم مبدل می‌کند‌. این معماری، بدن را از یک موجود طبیعی به یک موجود منفعل سیاسی مبدل می‌کند؛ موجودی که منحیث صفحه‌ی نمایش خشونت و پیام‌رسان ایدئولوژی وحشت مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرد.

نکته‌ی اساسی در رابطه با برخورد با چنین رفتار طالبان این است که هرچه بیشتر به افشای ماهیت اسلامی این رفتار طالبان پرداخته شود، به همان مقیاس زمینه‌ی حساسیت با طالبان در جامعه گسترش می‌یابد. این افشاگری باید با نقدهای سازنده و مهمی به اشتراک گذاشته شود که:
چرا مبارزه با شریعت و اسلام در سطوح مرکزی جامعه در اولویت قرار داده شود؟

چرا مردان به این روز افتادند که آلت‌های‌شان به دلیل رابطه‌ی آزادانه و رضایتمندانه‌ی جنسی قطع شود؟

آیا این عمل نتیجه‌ی خاموشی آن‌ها در برابر فریاد زنانی نبود که همواره علیه سلطه‌ی جنسی بر بدن زن حرف زده‌اند و از خطرات همه‌گیر آن برای همه هشدار داده‌اند؟

شاید اگر مردان به استقلالیت و عاملیت بدن زنان حرمت قائل می‌شدند، امروز نوک شمشیر تمامیت‌خواهی مردسالار اسلامی به بدن‌های آنان نیز نمی‌توانست فرو برود.

به اشتراک بگذارید: