نویسنده: میترا مهرجو
افغانستان، سرزمینی که تاریخش با تلاطم رویدادهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی درهم تنیده شده، همواره شاهد تأثیرات عمیق ایدئولوژی دینی بر سرنوشت زنان خود بوده است. با سقوط رژیم داکتر نجیبالله و ظهور مجاهدین در عرصهی قدرت، تفاسیر سختگیرانهیی از دین، چنان چتری سنگین بر فراز جامعهی افغانستان گسترانیده شد و زندگی زنان را در حصاری از محدودیتها محصور کرد.
بحث بر سر«عورت» بودن صورت و صدای زن در افغانستان، پدیدهی سطحی و گذرا نیست، بلکه ریشه در جدالهای ایدئولوژیک و قدرتطلبانهیی دارد که سالهاست سایهی شوم خود را بر زندگی زنان افغانستان گسترانیده است. این بحث که در دوران جهاد و پس از آن در حکومت مجاهدین به اوج خود رسید، آینهیی تمامنما از تلاش برای حذف زنان از عرصههای عمومی و محصورکردن آنها در چهاردیواری خانه بود.
رهبران جهادی با برداشتهای خاص خود از آموزههای اسلامی، نقش محدود برای زنان در جامعه قائل بودند. چهرههایی مانند مولوی محمد نبی، مولوی خالص، رسول سیاف، برهانالدین ربانی، گلبدین حکمتیار، صبغتالله مجددی و احمدشاه مسعود، هر یک به نوعی در شکلگیری این فضای بسته برای زنان سهیم بودند.
برخی چون مولوی محمد نبی، از حامیان سرسخت تفکیک جنسیتی بودند. برخی دیگر مانند مولوی خالص، بر حجاب کامل و محدودیت شدید برای زنان تأکید داشتند. رسول سیاف، از طرفداران تفکرات سنتی در مورد نقش زنان بود. برهانالدین ربانی بر لزوم حجاب و محدودیتهای اجتماعی برای زنان پافشاری میکرد. گلبدین حکمتیار از حامیان سرسخت جداسازی جنسیتی و محدودیتهای شدید برای زنان بود، چنانکه تلویزیون و رادیو افغانستان را به دلیل حضور زنان به راکت بست. صبغتالله مجددی به تفاسیر سنتی از نقش زنان در جامعه اعتقاد داشت و احمدشاه مسعود، از مشارکت محدود زنان در جامعه حمایت میکرد.
در آن دوران، مسألهی «عورت» بودن صدای زن، از مباحث جنجالی بود که حضور زنان در عرصههای عمومی و رسانهها را به بهانهی احتمال بروز فساد، نامشروع میشمرد.
با ظهور طالبان در دههی ۱۹۹۰ و قبضهی قدرت توسط آنان، تفسیرهای متحجرانه از دین به اوج خود رسید و زنان افغانستان به طور کامل از صحنهی اجتماع حذف شدند. البته نه تنها حضور آنان در رسانهها و فعالیتهای اجتماعی ممنوع اعلام شد، بلکه آنان از ابتداییترین حقوق خود، مانند تحصیل و کار نیز محروم شدند. صدای زن که پیشتر «عورت» خوانده میشد، اکنون به خاموشی مطلق گراییده بود و زنان در ظلمتی از سکوت و انزوا فرو رفته بودند.
با استقرار نظامِ گویا دموکراسی، بهویژه در دوران ریاست جمهوری حامد کرزی، روزنهیی از امید در دل زنان افغانستان گشوده شد. آنان توانستند با حضور در عرصههای مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در جامعه سهیم شوند و نقشآفرینی کنند. این دوره هرچند کوتاه، اما به مثابهی فصل درخشانی در تاریخ زنان افغانستان ثبت شد؛ فصلی که در آن زنان توانستند از بند اسارت تفاسیر متحجرانه رهایی یابند و در خدمت جامعهی خود قرار گیرند.
اما با بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، بار دیگر زنان افغانستان در ورطهی تاریکی و خاموشی سقوط کردند. آنان اگرچه در ابتدا مدعی تغییر رویکرد نسبت به گذشته بودند، با وضع قوانین سختگیرانه، زنان را از تمامی حقوق انسانی و اجتماعیشان محروم ساختند. احکام «امر به معروف و نهی از منکر» که به تصویب طالبان رسید، به ابزاری برای سرکوب هرگونه فعالیت اجتماعی زنان تبدیل شده است.
آنچه در طول این سالها بر زنان افغانستان گذشته است، نشاندهندهی استفادهی ابزاری از دین برای توجیه تبعیض و حذف نیمی از جامعه است. برای گروههای اسلامی بر سر قدرت، آموزههای دینی دستاویزی برای سرکوب و عقبماندگی بوده است.