نویسنده: سائمه سلطانی
عید قربان که جشن شادی مسلمانان خوانده میشود حتا از سوی برخی منتقدان خداناباور، با عنوان «با هر دلی شاد شود، شاد میشوم» تبریک گفته شده و بهعنوان امری نهتنها عادی که منبع شادی یاد شده است. در حالی که ماهیت این جشن با خشونت، بریدن گلوی انسان، کودک و بالاخره گوسفند، گذاشته شده است.
در هستهی این عید، روایتی قرار دارد که الله، خدای مسلمانان، برای مطیعسازی و نشاندادن قدرتش، از ابراهیم میخواهد پسرش را به محض رضای او قربانی کند؛ آنهم با خشونت نمادین و در وحشتناکترین شکل ممکن: ذبح اسماعیل!
ابراهیم، بهمنظور جلب رضای خدای مقدسش، فرزندش را به قربانگاه میآورد. در همان لحظه، حرص و تشنگیِ سربزیرساختن و مطیعسازی الله فروکش میکند؛ مطمئن میشود که ابراهیم از دستورش سرکشی نکرده و کودکش را آمادهی ذبح کرده است. بناءً نفس راحتی میکشد و سپس به ابراهیم دستور میدهد که من به سرسپردگی، بندگی و پرستشت قانع شدم و اکنون مژدهام برایت این است که کودکت را از دم ذبح بردار و در عوض گوسفندی را به پیشگاهم قربانی کن!
در این روایت، پدر نماد اقتدار و دستور خداوندی و کودک نماد نمایش خشونت مقدس است؛ خشونتی به محض رضای خداوند نهتنها امر معمول، که مقدس و حتا در نتیجه نماد شادی پیروان دین الله میشود. آنها خشونت قربانیسازی و گلوبریدن را از اینجا بهعنوان جشن معرفی میگیرند.
این سرسپردگی ابراهیم و قربانیکردن پسرش همچنان مفهوم بندهی خوب و بندهی بد را نیز تذکر میدهد؛ در اسلام بندهی خوب، بندهیی است که از همه دستورات الله اطاعت کند؛ هرچند این دستور حاوی خشونت و کشتار باشد. در مقابل، بندهی بد همانی است که تفکر میکند و فرق میان دستور درست و نادرست قایل میشود. خداوند برای بندهی اول بهشت را در نظر میگیرد، اما برای بندهی دوم جهنم، آتش و شکنجه را. در واقع الله میگوید اگر خشونت نکنی، با خودت خشونت خواهم کرد؛ یعنی اگر انسان یا حیوانی را قربانی نکنی، خودت را در آتش جهنم جزغاله خواهم کرد.
همچنان در این روایت، کودک قربانی ایمان و باور ذهنی پدر یا قیمش میشود. این هنجار قربانیسازی کودک بعدها در مدارس دینی و جوامع اسلامی تکثیر گردید؛ هنجاری که ذهن و بدن کودک، محل اعمال باورهای بزرگسالان در خانواده و بیرون از خانواده میگردد.
این هنجار از طرفی سیستم قیممآبی را بازتولید میکند که پدر در خانواده، مالک و قیم فرزندان و همسرش گمارده میشود. این قیم که مرجع سلطهی خانوادگی است، از محجورین و افراد تحت سرپرستش، نظری در رابطه با تصمیمی که در مورد سرنوشت آنها میگیرد، نمیپرسد و لازم نمیداند بپرسد؛ زیرا بهعنوان محجور، آنها انسان شمرده نمیشوند و از اینرو، حق ابراز نظر نیز از آنها ساقط میگردد. ابراهیم از اینرو که قیم و مالک است، از فرزندش اسماعیل در رابطه با ذبحش نظری نمیپرسد بلکه او را شبیه یک جسم بیجان و فاقد قدرت تصمیمگیری، به میدان سلاخی میآورد.
این روایت همچنان روی ادعای اسلام و مسلمانان که الله را «رحیم و مهربان» معرفی میکنند، نقد جدی میگذارد و مطرح میکند که الله چگونه موجودی مهربان و رحیمی است که رضایتش با ریختن خون و سلاخی زندهجانها حاصل میشود؟
در جشن عید قربان، خشونت عریان علیه کودک و حیوان، با زبان «ایمان»، «رضای خداوند» و قدسیت دستور الله، توجیه و عادیسازی میشود.
ممکن است این عمل ابراهیم در اسلام، که فرزندش را به رضای خدا ذبح میکند، یک امر پذیرفتنی و نماد فداکاری یاد شود، اما از نگاه حقوق بشر، مصداق روشن قتل عمد و جنایت شنیع است که با خشونت نمادین اجرا میشود.
پینوشت: عکس از انترنت