فمینیسم اسلامی؛ تناقضی در خدمت مردسالاری

نویسنده: فرزانه پناهی

فمینیسم اسلامی چیزی جز یک فریب ایدئولوژیک نیست؛ نمایشی که در آن زن به‌عنوان «شریک ظاهری» مردسالاری، در همان چارچوب پوسیده‌یی که قرن‌ها او را سرکوب کرده است، به بازی گرفته می‌شود. این ایدئولوژی نه تلاشی برای آزادی، بل‌که نوعی توافق شرم‌آور با قوانینی است که زنان را به اشیای مطیع و تابع بدل می‌کند. زنی که خود را «فمینیست مسلمان» می‌نامد، در واقع پرچم‌دار نظامی است که او را از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌اش محروم کرده است.

این جریان با وعده‌ی «عدالت الهی»، نابرابری آشکار را در لفافه‌ی مقدس می‌پیچد. در ظاهر از برابری سخن می‌گوید، اما در عمل سهم ارث زن هم‌چنان نصف مرد می‌ماند. از حق انتخاب می‌گوید، اما این انتخاب تنها به شرط اجازه‌ی مردان مشروعیت می‌یابد. آزادی زن را به‌عنوان یک «نعمت الهی» تبلیغ می‌کند، اما تنها در محدوده‌یی که مردان تعیین کرده‌اند.

فمینیسم اسلامی از «ارزش زن در اسلام» سخن می‌گوید، اما هیچ اعتراضی به حق چندهمسری مردان ندارد و زن معترض را «بی‌حیا» یا «غرب‌زده» خطاب می‌کند. او می‌پذیرد که زنان به قیم نیاز دارند و به‌جای ایستادگی در برابر این تحقیر آشکار، آن را به‌عنوان یک وظیفه‌ی مقدس می‌ستاید.

هنگامی که مردان می‌توانند هر زمان که بخواهند همسرشان را طلاق دهند، او در برابر این نابرابری آشکار لب فرو می‌بندد. در برابر قوانینی که حضانت فرزندان را به‌طور پیش‌فرض به مردان می‌دهند سکوت می‌کند و هیچ اعتراضی به نادیده گرفتن شایستگی مادر ندارد.

برخی دین‌گرایانی که خود را فمینیست می‌نامند، دچار سوءتفاهم عمیق درباره‌ی مفهوم فمینیسم هستند. آنان به‌جای پذیرش برابری جنسیتی به‌عنوان یک حق انسانی، بر بازتولید نقش‌های سنتی زنان در چارچوب شریعت اصرار دارند. این گروه نه به برابری اعتقاد دارند و نه حتا درکی روشن از آن، بل‌که فمینیسم را به‌عنوان پوششی برای حفظ همان نظم مردسالارانه به کار می‌گیرند. آنچه آنان از آن به‌عنوان «فمینیسم» دفاع می‌کنند، چیزی نیست جز نسخه‌یی خوش‌ظاهر اما سرشار از اطاعت‌پذیری که با ادبیات دینی تزئین شده است.

در مقابل، گروهی دیگر از فمینیست‌ها که شناخت عمیقی از قوانین دینی ندارند، به اشتباه می‌پندارند برخی کشورهای سکولار با پیشینه‌ی حکومت اسلامی، مانند ترکیه، نمونه‌یی از «اسلام واقعی» هستند. این گروه در توهمِ جمع‌کردن فمینیسم و اسلام گرفتار شده‌اند و به نقد گروه‌های افراطی مانند طالبان، القاعده و داعش می‌پردازند، در حالی که به دنبال تحقق «اسلام میانه‌گرا» برای دستیابی به برابری هستند؛ اسلامی که در چهارده قرن تاریخ خود هرگز ظهور نکرده است. این همان بن‌بستی است که درک نادرست از ماهیت دین و فمینیسم ایجاد کرده است؛ زیرا توقع برابری از سیستمی که بر پایه‌ی نابرابری بنا شده، سرابی بیش نیست.

اسلام؛ پیوند ناگسستنی با بنیادگرایی
اسلام چیزی جز تاریخش نیست. در طول چهارده قرن گذشته، قوانین و نهادهای آن همواره در خدمت تحکیم سلطه‌ی مردان بر زنان بوده‌اند. از نخستین سال‌های ظهور اسلام در شبه‌جزیره‌ی عربستان تا دوران خلافت عباسیان و امپراتوری عثمانی، هیچ‌گاه نمونه‌یی از «اسلام میانه‌گرا» که حامی برابری جنسیتی باشد، ظهور نکرده است.

تمامی تلاش‌ها برای تفکیک اسلام از بنیادگرایی نه‌تنها بی‌ثمر بوده، بل‌که به تقویت همان ساختارهای سنتی انجامیده است. حتا هنگامی که گروه‌های به‌ظاهر میانه‌رو به قدرت رسیده‌اند، قوانین مردسالارانه هم‌چنان پابرجا مانده‌اند. ساختار اجتماعی اسلام بر اطاعت زن از مرد، چندهمسری، حق طلاق یک‌طرفه‌ی مردان و محدودیت حقوق اجتماعی زنان استوار بوده و هیچ بازنگری جدی در این اصول صورت نگرفته است.

فمینیسم اسلامی با دستاویز قراردادن روایت‌هایی محدود و مهندسی‌شده، توجیه‌کننده‌ی قوانینی است که کرامت انسانی زنان را به ابزاری برای کنترل و سلطه‌ی مردان بدل کرده است. پذیرش نابرابری با توجیهات مذهبی نه‌تنها راهی به سوی عدالت باز نمی‌کند، بلکه این نابرابری را مشروع و ماندگار می‌سازد.

این جریان به‌جای آن‌که زنجیرها را بگسلد، آن‌ها را رنگ می‌کند و به‌عنوان «زیور مقدس» به زنان عرضه می‌کند. استقلال، حق انسانی زنان است، نه امتیازی که مردان به شرط اطاعت اعطا کنند. آزادی زنان نباید به چارچوب‌های مردانه محدود شود.

هر زنی که این چارچوب‌ها را به‌عنوان «عدالت الهی» بپذیرد، در واقع همان نظام سرکوب‌گر را تداوم می‌بخشد. برابری واقعی، یعنی طرد هر نظامی که زنان را به شهروندان درجه‌ی دوم تبدیل کرده است. فمینیسمی که همچنان به قواعد مردسالاری وفادار بماند، نه فمینیسم است و نه راهی به‌سوی رهایی. این تنها یک ترفند واژگانی برای فریب زنان و مشروعیت‌بخشی به سلطه‌ی مردان است.

رهایی تنها زمانی ممکن است که زنان باور کنند نیازی به اجازه‌ی مردان برای تحقق آزادی‌شان ندارند. این همان نقطه‌یی است که فمینیسم اسلامی شکست می‌خورد؛ زیرا به‌جای مبارزه با ظلم، در خدمت تداوم آن است.

به اشتراک بگذارید: