فهم نادرست از برهنگی اعتراضی زنان

نویسنده: سائمه سلطانی

برهنگی اعتراضی زنان همواره در فضای مردسالارانه با اشکال مختلف سرکوب شده است. سرکوب‌گران تنها مردان نیستند؛ برخی زنان نیز با همان نگاه مردسالارانه، این اعتراضات را تحلیل و قضاوت می‌کنند. عطیه مهربان، یکی از فعالان مدنی، در فیس‌بوک خود درباره‌ی این موضوع نوشته است:

«اعتراض اخیر برخی زنان افغانستانی که با برهنه‌کردن و نمایش برجستگی‌های بدن‌شان همراه بود، پرسش‌هایی را که پیشتر در ذهنم داشتم، پررنگ‌تر کرد.
آیا کنش‌گری با بدن، بازتولید همان نگاه شیء‌انگارانه به زن نیست؟ آیا این اقدام، بدن را دوباره به مرکز توجه تبدیل نمی‌کند و خواسته‌های ما را به همین محدود نمی‌سازد؟ آیا انتشار تصاویر بدن یک زن در فضای عمومی، جایی که ممکن است مردان با دیدن آن دچار فانتزی‌های جنسی شوند یا حتی به خودارضایی بپردازند، منزجرکننده نیست؟
اگر این واکنش‌ها صرفاً برای برهم‌زدن اعصاب زن‌ستیزان باشد، شاید مؤثر باشد. آن‌ها می‌خواهند زنان در خانه بمانند، به مدرسه و دانشگاه نروند و حتی صدای‌شان شنیده نشود. زنی که بدن خود را برهنه می‌کند، این نظم را به چالش می‌کشد و می‌گوید: من مالک بدنم هستم و هیچ‌کس حق تعیین تکلیف برایم ندارد. این اعتراض در این کانتکست منطقی به نظر می‌رسد.
اما پرسش جدی‌تر این است: هدف نهایی ما از این اعتراضات چیست؟
ما که در افغانستان زیسته‌ایم، می‌دانیم چنین مبارزاتی در این جامعه معمولاً نتیجه‌ی معکوس دارد. اگر هدف ما دستیابی زنان به حقوق اولیه‌ی‌شان است، اگر می‌خواهیم جامعه‌یی داشته باشیم که با تغییر هر رژیم، زندگی زنان دگرگون نشود، نیازمند کار بنیادین‌تری هستیم، آن هم در عمیق‌ترین لایه‌های جامعه، از روستاهای دورافتاده تا ذهن‌های عقب‌مانده.
من به‌عنوان زنی که سانسور را در تمامی لایه‌های زندگی‌ام تجربه کرده‌ام، به هر انسانی، و به‌ویژه زنان، حق کامل بر بدن، فکر و رفتار خودشان را قائل هستم؛ اما زمانی که این حرکت‌ها تحت عنوان مبارزه برای حقوق زنان انجام می‌شود، نگران می‌شوم که آنچه طی سال‌ها با زحمت جمع شده، با حرکاتی احساسی و نسنجیده از دست برود.
به باور من، چه آنان که زن را در حجاب کامل می‌خواهند و چه آنان که بدن زن را در استریپ‌کلاب‌ها به نمایش می‌گذارند، هر دو نگاه شیء‌انگارانه‌یی به زن دارند. بهترین راه مبارزه، عادی‌سازی پوشش زنان، مشابه مردان است؛ پوششی متعارف، بدون افراط در پوشیدگی یا نمایش بدن.»

چرا این متن گفتمان مردسالارانه را بازتولید می‌کند؟
نخست باید گفت که مبارزات زنان افغانستانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، هنوز به مرحله‌ی برهنگی اعتراضی نرسیده است. تاکنون هیچ زن افغانستانی در داخل کشور یا در میان دیاسپورای افغان‌ها، بدن خود را به نشانه‌ی بازپس‌گیری عاملیت و فاعلیت برهنه نکرده است. بنابراین، بحث درباره‌ی پیامدهای آن بیشتر بر فرضیات استوار است.

گذشته از این، تفاوتی اساسی میان برهنگی به‌عنوان ابژه‌ شدن و برهنگی به‌عنوان اعتراض سیاسی وجود دارد. متن فوق این تفاوت را نادیده گرفته و با همان منطق مردسالارانه، رفتار زنان را در چارچوبی از پیش تعیین‌شده ارزیابی کرده است.

پرسش اصلی این است: چرا زنان بدن خود را برهنه می‌کنند؟
اگر هدف، بازپس‌گیری مالکیت بدن و عصیان علیه سلطه‌ی مردسالارانه باشد، انتقاد از این حرکت، درواقع همسو با گفتمان حاکم و تلاشی برای بی‌اعتبارسازی آن است. اما اگر هدف، صرفاً تطابق با فرهنگ بازار و مدرن جلوه‌دادن خود باشد، می‌توان درباره‌ی آن بحث کرد.

برهنگی، مقاومت در برابر کنترل مردسالارانه
میشل فوکو در تاریخ جنسیت و نظارت و تنبیه بیان می‌کند که قدرت، تنها از طریق قوانین و ممنوعیت‌ها اعمال نمی‌شود، بل‌که از راه «زیست‌قدرت» بدن‌ها را کنترل کرده و آن‌ها را به ابزار سیاسی تبدیل می‌کند. جامعه‌ی مردسالار نیز، چه در شکل سنتی و چه در شکل مدرن، همواره تلاش کرده است بدن زنان را تحت کنترل خود نگه دارد؛ گاه با اجبار به پوشش، گاه با الزام به برهنگی.

در این چارچوب، اعتراض زنانه از طریق برهنگی، نه تکرار نگاه شیء‌انگارانه، بل‌که پس‌زدن آن است. بدن زنان از پیش به‌عنوان ابژه‌ی قدرت درآمده است، حال چه زنان بپذیرند و چه نپذیرند. مسأله‌ی اصلی این نیست که بدن ابزار شده است، بل‌که این است که چه‌ کسی بر این ابزار کنترل دارد. زنان از طریق این نوع کنش‌ها در تلاش‌اند کنترل بدن‌های‌شان را از سلطه‌ی مردسالاری پس بگیرند.

فوکو در نظریه‌ی تکنولوژی‌های قدرت و تکنولوژی‌های خود تأکید دارد که قدرت، بدن را مطیع می‌سازد، اما درعین‌حال، امکان مقاومت از درون همین سازوکارها نیز وجود دارد. وقتی زنان بدن خود را برای به‌ چالش‌کشیدن این نظم برهنه می‌کنند، در واقع از «تکنولوژی‌های خود» در برابر «تکنولوژی‌های قدرت» استفاده می‌کنند.

مقاومت، حتا با هزینه‌ی سرکوب
یکی از انتقادات مطرح‌شده این است که برهنگی اعتراضی، واکنش منفی جامعه را در پی خواهد داشت و ممکن است به سرکوب بیشتر زنان منجر شود؛ اما هر نوع مقاومت، به‌ویژه در برابر قدرتی که در تار و پود جامعه ریشه دارد، با سرکوب همراه است. اتفاقاً، اگر مقاومتی بدون واکنش قدرت باشد، باید در اصالت آن تردید کرد.

برهنگی اعتراضی زنان معمولاً مقطعی، هدفمند و سیاسی است، نه یک سبک زندگی روزمره. در کوتاه‌مدت، ممکن است با سرکوب روبه‌رو شود، اما در درازمدت، نظم حاکم را به چالش می‌کشد. نمونه‌ی آن را می‌توان در مبارزات زنان در غرب دید؛ آن‌ها دهه‌ها برای آزادی پوشش جنگیدند و با وجود مقاومت شدید، درنهایت توانستند بسیاری از محدودیت‌های دولتی را کنار بزنند.

نتیجه‌گیری
این انتقادات در حالی بر حرکات رادیکال زنان مطرح می‌شود که برهنگی مردان امری عادی تلقی می‌شود؛ اما جامعه‌ی مردسالار حتا برهنگی موردی، مقطعی و اعتراضی زنان را نیز برنمی‌تابد. این جامعه یا مستقیماً آن را سرکوب می‌کند، یا به‌طور غیرمستقیم، از طریق کنترل اجتماعی و هنجارسازی، آن را پنهان نگه می‌دارد.

در نهایت، مسأله‌ی پوشش زنان با مفهوم «اجبار» گره خورده است. مبارزه‌ی زنان برای اختیاری‌کردن پوشش هم‌چنان ادامه دارد. تعیین الگوی «پوشش متعارف» برای زنان، چه در قالب پوشیدگی و چه در قالب برهنگی، خود شکلی از تحمیل است که حقوق فردی را نادیده می‌گیرد.

پی‌نوشت: عکس پس زمینه از مرضیه حمیدی بانوی تکواندوکار افغانستان.

به اشتراک بگذارید: