قتل سلوان مومیکا؛ پاسخ همیشگی اسلام به منتقدان

نویسنده: سائمه سلطانی

سلوان مومیکا، جوان عراقی که در سال ۲۰۲۳ قرآن را در سویدن در محضر عام به آتش کشید، روز گذشته در سویدن به قتل رسید. این درحالی است که چند روز قبل دادگاهی در پاکستان چهار فرد را به اتهام توهین به قرآن به اعدام محکوم کرد.

در اسلام نقد، توهین به‌ حساب می‌آید و پاسخ آن با مرگ ارائه می‌شود. اسلام برخلاف آن‌چه اسلام‌گرایان «دین صلح» می‌خوانند یکی از ادیانی است که در چهارده‌صد سال حکم‌روایی‌اش با خون و شمشیر به منتقدان‌اش پاسخ داده است.

در واقع مومیکا و امثال وی جرأت به خرج می‌دهند که علی‌رغم دانستن سرنوشت تلخی که از سوی اسلام‌گرایان در انتظارشان است، دست به شکستن حرمت عنصرهای سلطه‌ی هم‌چون قرآن می‌زنند. آنان آگاهانه یا ناآگاهانه دست به عمل رادیکالی می‌زنند که تأثیر مثبتی در جوامع اسلامی خواهد گذاشت.

آتش‌زدن قرآن همانند آتش‌زدن حجاب اجباری از جهتی اعتراض رادیکال محسوب می‌شود که به‌ طور مستقیم جایگاه ایدئولوژی و سلطه‌ی اسلامی را در جامعه به چالش می‌کشد. آتش زدن قرآن به مثابه‌ی منبعی که جواز دخالت حکومت اسلامی را در بستر خواب افراد، پوشش، رحم و حتا در خوراک‌شان می‌دهد، اعلامیه‌یی است که تأکید دارد جامعه دیگر توان تحمل سلطه‌ی این منبع شرافگن را ندارد. این عمل می‌خواهند زندگی شخصی و حریم خصوصی افراد به‌ویژه زنان محترم شمرده شود و دولت حاکمیت‌اش را صرف خدمت به امور دنیوی مردم کند نه اخروی و الهی.

اما تعدادی در فضای مجازی انتقاد کرده‌اند که سوزاندن کتاب یک رویه‌ی فاشیستی است و باید محکوم شود. در پاسخ به این باور، نخست باید پرسید، آتش‌زدن به کدام نیت؟ فاشیست‌ها در آلمان و ایتالیا کتاب‌هایی را آتش زدند که در آن ایدئولوژی فاشیستی با بحث‌های زیادی تحت پرسش قرار گرفته و اعتبار آن‌ها را در جامعه باطل کردند. عمدتاً این کتاب‌ها آثار مارکسیستی و ضدفاشیسم بودند.

حکومت‌های ایدئدلوژیک به دلیل ترس از ترویج اندیشه‌های آزاد و ضد ایدئولوژیکی خودشان، خود را در مجبوریت حذف و سانسور قرار می‌دهند. این رویه در حکومت ایدئولوژیک اسلامی طالبان و بقیه حکومت‌های اسلامی نیز موجود بوده است. برخلاف نیت سانسور اندیشه‌های انتقادی حکومت‌های ایدئولوژیک، هدف معترضین ضد اسلام‌گرا مبنی بر سوزاندن کتاب مقدس اسلامی مقابله با سلطه‌ی مذهبی اسلامی است و قرآن منحیث منبع و مرکز این سلطه باید هدف اولیه‌ی اعتراضات قرار گیرد.

در عین حال یکی از فرق‌های مهم دیگر این است که فاشیست‌های نژادگرا در آلمان، ایتالیا و حکومت‌های اسلامی در زمان حاکمیت‌شان همواره متکی بر حذف اندیشه‌‌های انتقادی بوده است؛ درحالی‌ که در میان ناباوران سوزاندن کتاب‌های مذهبی یک امر نمادین به منظور هدف قراردادن سلطه‌ی حاکم است، نه حذف آن باور مذهبی. تاریخ گواه است که ناباوران بارها در طرح‌ سوال و انتقاد باورهای مذهبی از جمله اسلامی را به چالش کشیدند و از این‌که مذهبیون پاسخی در برابر این انتقادها ندارند دست به حذف می‌زنند و حذف‌شان نیز در چارچوب حذف جانی و فکری است. آن‌ها اندیشه‌های مخالف و منتقد دین و ایدئولوژی‌شان را چه در قالب کتاب‌ها و چه در قالب دستگاه ذهنی انسان‌ها به قتل می‌رسانند.

در نتیجه، عمل سوزاندن قرآن نه یک روند حذف برای باور اسلامی است که برعکس یک اعتراض رادیکال و نمادین برای حرمت‌شکنی و نمادشکنی سلطه‌ی مذهبی پنداشته می‌شود. در یک جمع‌بندی می‌توان بیان کرد که اسلام‌گرایان و فاشیست‌ها به منظور تحمیل روایت استبداد و جباریت‌شان کتاب‌ها و انسان‌ها را به آتش می‌کشند. در مقابل، ناباوران تنها کتاب‌ها و نمادهای مقدسی را به آتش می‌کشند که سمبول و منبع اقتدار فکری و ستم بر توده‌هایند. یکی به دنبال حفظ سلطه و سانسور تنوع فکری متوسل به آتش‌زدن کتاب و انسان می‌گردد، اما دومی تنها دست به کتاب‌سوزی به شکل نمادین، نه سیستمی، می‌زند تا از عناصر سرکوب سلطه‌زدایی کرده باشد.

به اشتراک بگذارید: