مرام نامه‌ی کنفرانس مطبوعاتی مکتب انتقادی کابل

دروازه_های_مکاتب_را_بگشایید!

تاریخ پر درد و تکروی‌های جاهلانه‌ای این جغرافیا از خشم‌ها آغاز شده و بر خشم‌ها نشسته است. از کشف حجاب اجباری «امانی» تا حکم پرده نشینی زنان امروزی، حکایت انتخاب‌های یکطرفه‌ی مردانه با تعبیر‌های -خود من در آوردی-و پینه شده در مفهوم دینی، شلاق عقده‌های مردانه، بر پشت زن افغانستانی را مستمر داشته است.

مردانگی برخاسته از جهالت‌های دیرین وتاریخ‌مند یک گروه کوچک با حکم مطلق تمکین بر امر آنان در تمامی تار و پود جامعه چنان ریشه دوانده که اگر حرف خلاف گفته شود، زیر نام حکومت به جای توجه به نابودی خوف، و امر جوع یا گرسنگی مردم، اخطار‌ها و قتل عام‌ها، واژگان مسوولیت پذیری مسوولین امر است.

زن افغانستان امروز با آگاهی وارد میدان حق طلبی شده است، سوای تعریف‌ها و پیوست‌های که ما را مربوط این سیاست و یا آن سیاسی که مردان معتاد آن تکیه‌های پوشالی اند بدانند-به راه خودمان ادامه می‌دهیم، تا دروازه‌های مکاتب بروی دختران این کشور باز گردد؛ زن نماینده‌ی خودش باشد و برای خودش در جامعه انسانی که اگر بدست آمد، هویت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داشته باشد.

هیچ امری که در آن شریک نیستیم، هیچ قانون که در آن نظر نداده‌ایم، مال ما نیست و ما ملزم به انقیاد آن نیستیم. اگر با ترور مان یکجا باشد، اگر زندان برویم و اگر قتل عام شویم، قانون‌های فردی و گروهی نیازمند تمکین نیست.

بسته ماندن دروازه‌های مکتب به معنای فاجعه ی فردا است، فقر امروز از کمک دیگران چاره خواهد شد، گرسنگی منتج به مرگ نخواهد شد‌، اما بیسوادی قتل عام ملت است که در مقابل آن سکوت شرمِ تاریخ برای فرداهاست.

نسل بعد در مورد امروز چه خواهد گفت؟

مشتِ آدم‌های بی‌تدبیر و نا فهم تسلیم شدند، تسلیم اجبار‌های داده شده تا بی‌سواد بمانند و در دایره‌ای باطل تاریخ، از نقطه‌ی آغاز شده در ۲۰۰ سال قبل، تا ۲۰۰ سال بعد زیر چکمه‌های ظلم نابود شده و نایِ فریاد نداشته است.

مادر امروزی باید بداند که مسوول بی‌چاره گی فردای فرزندش است، خواهر امروزی باید بداند که سکوت در مقابل ابتدایی‌ترین حق او خود کشی هویت انسانی است. انسان که کرامت دارد و این کرامت را در صورت صاحب می‌شود که اهل آگاهی و فهم باشد، ما از خرد‌های بلند اجتماعی دور گذاشته شده‌ایم و این جبر تاریخی، ملت را به ذلالت امروزی نشانده است.

ما ملالی نیستیم

رابعه نیستیم

از دور‌های تاریخ قصه‌ای برای گفتن نداریم، امروز استیم، در امروز نفس می‌کشیم و در امروز زندگی می‌کنیم، تعلم و تعلیم حق اول ماست و این حق را برای هیچ معامله‌ی سیاسی بین این و آن واگذار نمی‌کنیم.

ما مفهوم امروزی استیم و در جهان خالی از تاریخ مردانه‌ی قتل عام‌ها تعریف می‌کنیم، ارزش‌های دیروزی که بوی تعفن خطا‌های مزدوری این و آن می‌دهد، را بر نمی‌تابیم.

می‌دانیم نفی تاریخ و افتخارات دروغین آن، نوع تحقیر شمرده می‌شود، این حقیقت یک تاریخ است که نتوانسته امروز را استوار بر پایه‌های محکم نگهدارد که هر افت سیاسی باعث تراژیدی سنگین بیسوادی نسل‌ها گردد.

هرقدرت سیاسی با هر مفهومی که حضور دارد به ما ربطی ندارد، دروازه‌های مکتب را بگشایید تا این تراژیدی درد آور جهل ادامه نیابد.

قتل عام نصف یک ملت به جرم زن بودن ممکن نیست، می‌دانیم دور نگهداشتن این نصف، نوع قتل عام غیر مستقیم است و اما «شدنی» نیست.

بهتر آن است که هرچه زود تر از مبالغه‌ها و افسانه‌ها و معامله‌ها عبور کرده و ابتدایی ترین حق زنان را برای شان بدهید!

به اشتراک بگذارید: