روایتهای عصر ظلمت (۲۸)
مراد ما از استعارهی «عصر ظلمت»، اشارهیی به مصیبتهای سیاسی، فاجعههای اخلاقی و گسترش خیرهکنندهی خشونت، ستم، آشوب و قتلعامهایی است که در قلمرو فضای حاکم در افغانستان صورت میگیرد. «روایتهای عصر ظلمت»، کنشگریهای زنان را نسبت به این فضای حاکم نشان میدهد. آنچه در این سلسله روایتها میآید، یک سخن است؛ یک ندای زنانه که از نگرانیهای زندگی و زمانه میگوید و به امید فردای روشن، شب ظلمانی وضعیت را میکند و معترض است. در مجموعهی روایتهای عصر ظلمت، از رنجهای آوارگی و از تأثیر مصیبتهای سیاسی بر زندگی زنان پرسیده میشود.
در این شمارهی «روایتهای عصر ظلمت» با زهرا حسینی گفتوگو شده است.
بخش دوم و پایانی
گفتوگو کننده: عارف قربانی
به نظرتان طالبان برای زنان چه نقشی قائلاند و چه تعریفی از زنان دارند؟
طالبان زنان را موجوداتی با نقشهای محدود در جامعه میدانند. نقشی که عمدتاً به خانهداری، همسر و مادر بودن تقلیل مییابد. آنها حضور زنان در اجتماع را محدود کرده و دسترسی به آموزش و کار را ممنوع کردهاند. طالبان با این باور که حضور زنان در جامعه موجب فساد اخلاقی میشود، بر کنترل رفتار و ظاهر آنها تمرکز دارند و از دسترسی آنان به استقلال و حقو انسانیشان جلوگیری میکند.
اگر از منظر انسانی به این مسأله بنگریم، چنین طرز تفکری زنان را در تنگنا قرار میدهد؛ به جای آنکه آنها به عنوان افرادی با استعدادها و آرزوهای خاص خود دیده شوند، به موجوداتی منفعل و وابسته تبدیل میشوند. این امر نهتنها آرزوها و تواناییهای آنها را سرکوب میکند، بلکه آنها را از تجربهی یک زندگی اجتماعی فعال محروم میسازد. در درازمدت، این وضعیت حس ناامیدی، ازخودبیگانگی و فروپاشی روحیهی اجتماعی زنان را به دنبال دارد.
در چنین شرایطی، زنان نهتنها برای بازیابی حقوق ازدسترفتهی خود، بلکه برای احیای معنای واقعی زن بودن به عنوان یک انسان تلاش میکنند. انسانی که نقش اجتماعی، فردی و توانمندیهایش را نه یک ایدئولوژی محدودکننده، بلکه خودش تعیین کند. این مبارزه برای هویت و ارزش انسانیشان، در جامعهیی که تلاش میکند آنها را نادیده بگیرد، دردناک اما باارزش است.
آیا فکر میکنید زنان بتوانند در آینده نقش فعالتری در جامعه داشته باشند؟ چه موانعی باید از سر راه برداشته شود؟
آیندهی زنان در جامعهی ما، بهویژه در شرایطی که طالبان ایجاد کردهاند، با چالشهای عمیقی روبهرو است؛ اما توانایی آنها برای ایجاد تغییر را نمیتوان نادیده گرفت. زنان در طول تاریخ ثابت کردهاند که با وجود محدودیتها، میتوانند مسیرهای جدیدی برای خود باز کنند. برای دستیابی به این هدف، باید موانع اساسی برطرف شود:
۱. محدودیتهای حقوقی و قانونی: بزرگترین مانع، قوانین تبعیضآمیزی است که زنان را از حقوق اساسی مانند آموزش، کار، آزادی بیان و مشارکت اجتماعی محروم میکند. تغییر این قوانین، گام بنیادین برای رشد و پیشرفت زنان است.
۲. ایدئولوژیهای محافظهکارانه: نگرشهای سنتی که زنان را به نقشهای خانگی محدود میکنند، باید تغییر یابند. آگاهیبخشی و آموزش عمومی در زمینهی حقوق زنان و تغییر نگرش جامعه، ضروری است.
۳. نبود آموزش و فرصتهای برابر: بدون دسترسی به آموزش، زنان قادر نخواهند بود مهارتها و تواناییهای خود را شکوفا کنند. فراهم کردن فرصتهای برابر آموزشی و شغلی امری حیاتی است.
۴. فقر و عدم استقلال اقتصادی: وابستگی مالی زنان به مردان، موقعیت آنها را تضعیف میکند. ایجاد فرصتهای اقتصادی و دسترسی به منابع مالی، زنان را قویتر و خودمختارتر میسازد.
۵. خشونت و سرکوب جنسیتی: خشونت فیزیکی، روانی و جنسی علیه زنان، مانعی جدی برای مشارکت فعال آنها است. برای مقابله با این معضل، باید قوانین حمایتی قویتری وضع شود.
۶. حمایت اجتماعی و فرهنگی: زنان برای ایفای نقش فعال در جامعه، نیاز به حمایت اجتماعی و تغییر نگرشهای سنتی دارند.
با وجود این موانع، زنان همواره در تلاش برای تغییر بودهاند. تاریخ پر است از نمونههایی که نشان میدهد زنان، حتی در سختترین شرایط، توانستهاند صدای خود را به گوش جهان برسانند. با حذف این موانع، بدون شک زنان میتوانند نقشی فعالتر و موثرتر در جامعه داشته باشند. اما این تغییرات نیازمند همبستگی زنان، حمایت مردان و تحول در نگرشهای عمومی است.
زندگی در ایران چه چالشها و فرصتهایی برای یک دختر مهاجر دارد؟
مهاجرت برای بسیاری از افغانستانیها، بهویژه زنان، از سر ناچاری بوده است. طالبان و سقوط افغانستان، نهتنها حقوق و آزادیهای ما را تهدید کرد، بلکه زندگیمان را به تنگنا کشاند. برای من و بسیاری دیگر، مهاجرت راهی برای فرار از این سرکوب و دستیابی به فرصتهای جدید بود.
زندگی مهاجران در ایران، بهویژه زنان، با چالشهای زیادی همراه است:
۱. مشکلات حقوقی و اقامتی: بسیاری از مهاجران افغانستانی با دشواریهای دریافت و تمدید مدارک اقامتی و دسترسی به خدمات عمومی مواجهاند.
۲. محدودیتهای آموزشی و شغلی: اگرچه برخی مدارس و دانشگاهها برای مهاجران باز هستند، اما هزینههای بالا و سهمیههای محدود، مسیر تحصیلی را دشوار میکند.
۳. تبعیض اجتماعی: مهاجران ممکن است با تبعیضهای فرهنگی و اجتماعی روبهرو شوند که احساس ازخودبیگانگی را در آنها تقویت میکند.
۴. مشکلات اقتصادی: بسیاری از خانوادههای مهاجر با فقر و نبود فرصتهای کاری مناسب دستوپنجه نرم میکنند.
با این حال، فرصتهایی نیز برای مهاجران وجود دارد:
۱. امکان ادامهی تحصیل: سیستم آموزشی ایران نسبت به افغانستان امکانات بهتری دارد و میتواند پنجرهای به آیندهی بهتر باشد.
۲. شبکههای اجتماعی مهاجران: وجود جامعهی بزرگی از مهاجران افغانستانی در ایران، فرصتی برای همبستگی و حمایت متقابل فراهم کرده است.
۳. آشنایی با فرهنگهای جدید: زندگی در ایران، امکان شناخت فرهنگهای مختلف و رشد فردی را فراهم میکند.
۴. مهاجرت ترکیبی از سختیها و فرصتها است. مهم این است که بتوان از این شرایط برای تقویت هویت و توانمندیهای فردی بهره برد.
اگر پیامی برای جامعهی جهانی یا ارگانهای حقوق بشری داشته باشید، چه میگویید؟
حقوق زنان، حقوق بشر است. اگر زنی از تحصیل، کار، آزادی و زندگی آزادانه محروم شود، جامعهی جهانی باید به او کمک کند. حداقل کاری که میتوان انجام داد، شنیدن فریادهای این زنان و دیدن مطالباتشان است.
ما از جامعهی جهانی و نهادهای حقوق بشری میخواهیم که فراتر از مرزها نگاه کنند و برای کسانی که در سایهی ستم ایستادهاند، کاری انجام دهند. زنان افغانستان به همبستگی، حمایت و اقدام جهانی نیاز دارند تا بتوانند از این تاریکی عبور کرده و آیندهیی روشنتر برای خود و کشورشان بسازند. سکوت جامعهی جهانی، به معنای تأیید ظلم است. ما فقط میخواهیم که ظلم را تأیید نکنند.