نویسنده: فریدون
سنت فعلی؛ یکی از بنمایههای فرهنگ اسلامی با تکیه به آموزههای دین اسلام، به هر عملی که پیامبر اسلام، آن را عملاً انجام داده باشد، به اصطلاح «سنت فعلی» گفته میشود. سنت فعلی، از عناصر اصلی دین اسلام بهشمار میرود. با تکیه به این آموزه، پرسش جسورانه و بیباکانه و سنتشکنانهیی در میان میآورم؛ آن اینکه آیا رابطه بین تعرض و تجاوز جنسی علیه زنان در جامعهی اسلامی، بهویژه در بدنهی اصلی اسلام و وارث راستین اسلام مانند به اصطلاح امارت اسلامی طالبان، داعش، بوکوحرام و غیره و «سنت فعلی» پیامبر اسلام چیست؟ این پرسش بنیادبرانداز، ضروری است تا به واقعیت برسیم و از کوری رهایی یابیم.
پرسش سنتشکنانه این است که آیا فرهنگ تجاوز و تعرض جنسی علیه زنان از سوی گروه طالبان به اصطلاح امارت اسلامی، مبنای «سنت فعلی» یا رویهی عملی دارد یا چیز دیگر است؟ اگر مبتنی بر رویهی عملی یا سنت فعلی است، ریشههای این سنت به کجاها برمیگردد؟ پس اگر سنت فعلی تجاوز و تعرض علیه زنان، جزء فرهنگ اسلامی یا سنت فعلی است، آیا نباید اسلام، این جل و پستک متجاوزانه، را از دوش خود دور افکند؟ آیا مبنای تجاوز و تعرض جنسی علیه زنان ریشه در فعل یا عمل بنیانگذار اسلام برمیگردد، آیا ننگ و عیب نیست که این دین را به اصطلاح رهاییبخش بدانیم؟ آیا ننگ نیست که به آن گفتهی معروف که «همانا من به پیامبری برگزیده شدهام تا مکارم و فضائل اخلاق را به اتمام برسانم» تف بیندازیم؟
آنچه من در مقام تحلیل موضوع سخن میگویم، به اصطلاح «اسلامهراسی» نیست، بلکه روشنگری است و اگر نشریهی صدای زنان افغانستان، جای کوچکی برای پرداختن به این روشنگریها میدهد، آن نیز تلاش دارد تا به روشنگری کمکی کند تا به واقعیت برسیم و از آسمان و ریسمانبافیهای دروغین دست بکشیم.
بنابراین، شکافتن این موضوع، که مبنای فرهنگ تجاوزکارانه علیه زنان به «سنت فعلی» پیامبر اسلام برمیگردد، آن روی اصلی سکهی بدنام اسلام را رو خواهد کرد. پس اگر مبنای این فرهنگ تجاوزکارانه به سنت فعلی پیامبر اسلام برمیگردد، از چه روی این دین را رهاییبخش و اتمام و اکمال فضائل اخلاق بنامیم؟ اگر اثبات شود که سنت فعلی شخص پیامبر اسلام، عمل و فعل وی بر تجاوز و تعرض جنسی علیه زنان استوار بوده است، شایسته است تا از دین اسلام کناره بگیریم تا از شر آن در امان بمانیم؟
برای روشنشدن مطلب، ناگزیر به مستندات و منابع دستاول و معتبر اسلامی مراجعه میکنیم تا ببینیم که منابع اسلامی چه گواهی میدهد و رابطهیی بین «سنت فعلی» محمد پیامبر اسلام و مسلمانان و مجاهدان اسلامی چیست؟
برای بررسی موضوع، به داستان محمد پیامبر اسلام و صفیه دختر حیی بن اخطب اشاره میکنیم. البته گفتنی است که هرآنچه در این نوشته به موضوع مورد مباحثه پرداخته میشود، بدون حب و بغض و بهدور از دید مغرضانه است. کتاب الطبقات الکبری، جلد هشتم، صفحهی ۱۰۹ و ۱۱۰ میگوید که صفیه در ناز و نعمت زندگی کرد تا اینکه مسلمانان به قلمرو قبیلهی وی حملهور شدند. صحیح مسلم در بخش کتاب نکاح حدیث ۱۳۶۵ مینویسد اینکه پس از حملات گسترده و پیاپی مسلمانان به فرماندهی محمد پیامبر اسلام به شهر خیبر، که چندین شبانه روز بهطول انجامید و طی آن افراد زیادی در خون غرق شدند، مسلمانان شهر را کاملاً ویران کردند و بهعنوان فاتح میدان، به شهر وارد شدند. پس از اتمام جنگ و خونریزی، محمد بهخاطر چنین فتح و ظفر و ویرانکاریها خدا را شکر میکند و سهبار فریاد الله اکبر سر میدهد.
قرآن کتاب آسمانی مسلمانان در آیهی ۴۱ سورهی انفال تصریح میکند که «سپس مرحلهی تقسیم غنائم جنگی بین مسلمانان آغاز میشود. تعداد زیادی کنیز بودهاند که میان مجاهدان و اصحاب تقسیم شدهاند.» کتاب العقیلی، صفحهی ۱۷۴ بهصراحت میگوید که یکپنجم این غنایم به محمد میرسد و صفیه نیز جزئی از آن غنایم بود. صفیه با رخسار نورانی از معدود زنان یهودی بوده که به زیبایی شهره بود.
صحیح مسلم، کتاب النکاح، حدیث ۱۳۶۵ اصل روایت داستان محمد پیامبر و صفیه را چنین روایت کرده است: پیش از برگشت کامل مجاهدان خدا از شهر خیبر به شهر مدینه، امسلمه، صفیه را آماده و آرایش میکند و پیش از برگشت به شهر مدینه (در بین راه)، محمد در کنار این زن ستمدیده و مکافاتچشیده چون تازه دامادی مالک و صاحب اختیار، شب زفافی توأم با کامجویی با وی را به پایان میرساند.
تحلیل رویداد
آنچه از منابع دینی مسلمانان و مستندات تاریخی به دست میآید، هرآیینه محمد خودش بنیانگذار فرهنگ تجاوز و تعرض جنسی است. نیروهایش پس از کشتن مردان جنگی خیبر، بر روی جنازهها و کشتهشدهها یک یک به شکل بیرحمانه و درندهخویی دست زنان یهودی را گرفته با خودشان بهعنوان غنائم جنگی یا جایزهی جنگکردن، با خودشان میبرند. از این هم گذشته، محمد پیامبر اسلام، فرماندهی نیروهای اسلام، بالای صفیه که با دهان پر از خون و به عزای خانوادهاش نشسته، در بین راه تجاوز میکند. این، یعنی بنیانگذاری فرهنگ تجاوز.
آنچه از داستان تجاوز محمد به صفیه گفته شد، برگرفته از منابع دستاول و مهم مسلمانان است؛ نه از کتاب مستشرقین یا دیگر تاریخنگاران؛ کتابهایی که از جملهی منابع معتبر و کلیدی مسلمانان است.
اینکه تجاوز و تعرض جنسی در رفتار مسلمانان راستین و وارثان واقعی محمد عینیت دارد، آیا کسی هست تا آن را انکار کند؟ هیچ کسی نمیتواند روی پروندهی تجاوز و تعرض پیامبر اسلام علیه زنی پرده بکشد. همچنین با توجه به اسناد موثق و باورپذیر مبنی بر تجاوز و تعرض جنسی علیه زنان در دستگاه بهاصطلاح امارت اسلامی نیز کسی نمیتواند انکار کند.
نتیجهی سخن بسیار روشن و خواناست. اگر در سنجار عراق، نیروهای اصیل و پیروان خط واقعی محمد پیامبر، زنان ایزدی را اسیر میکنند، بر آنها تجاوز و تعرض میکنند و به بازار میفروشند، اگر در زندانهای گروه اسلامی، بهاصطلاح امارت اسلامی طالبان، در افغانستان به زنان تجاوز جنسی میشوند، اگر در افریقا بوکوحرام دختران را اسیر میکنند و پس از چند سال باردار به خانههایشان برمیگردانند، ریشهاش «سنت فعلی» است که در اسلام حجیت دارد و جای انکار نیست.
پس، جسورانه و بیباکانه اینکه ریشهی عملی تعرض و تجاوز جنسی علیه زنان در اسلام با عملکرد خود پیامبر اسلام، محمد، تهدابگذاری شده است، یعنی حقیقت و عینیتی که باید به آن تصریح کرد. اگر یکبار چشمهایتان را ببندید، ذهن خود را از هر چیزی، مثلا حب و بغض، رها کنید، خود را بهجای یهودیان خیبر بگذارید، تصورش دشوار نیست؟ مو بر تنتان راست نمیشود؟ تصور کنید که زنان بهعزانشسته را یک یک اسیر میکنند. ماتم و گریه است. زنان را بهعنوان جایزهی جنگکردن تصاحب میکنند. تصور کنید که خود فرماندهی نیروها، یعنی محمد، صفیه زن آزادی را بر روی جنازهی پدر، خانواده و قبیلهاش تجاوز جنسی میکنند، چه حسی بهشما دست میدهد.
با تصور و تصویر این رویداد، چه نتیجهیی میگیرید؟ آیا ریشههای فرهنگ تجاوز جنسی علیه زنان که از سوی پرچمداران اسلام چون طالبان یا داعش یا القاعده یا بوکوحرام و خیلی دیگر از نیروهای اسلامی در گوشه و کنار جهان عملی میگردد، همان «سنت فعلی» محمد پیامبر اسلام نیست؟ اگر هست، آیا به مسلمانبودن خود بازهم افتخار میکنید و از اسلام دفاع میکنید؟ اگر به مسلمانبودن خود افتخار میکنید یا از رابطهی اسلام و تجاوز جنسی علیه زنان دفاع میکنید، پس شما یا شعور خود را از دست دادهاید یا دین اسلام را بهعنوان پروژهیی گرفتهاید یا از ترس، تقیه میکنید؛ از این سه حالت بیرون نیست.