نویسنده: سائمه سلطانی
طی فرمان اخیر طالبان، زنان مکلف به پوشاندن کل بدن و صورتشان شدند. هرچند این احکام در کلیاتش تازه نبود، عورتپنداشتن صدای زنان در تاریخ افراطیت نظیر نداشت. با توشیح و صدور این احکام صدای مخالف از سراسر جهان بلند شد. اما در این میان مخالفت اسلامگرایان مخالف طالبان قابل تأمل است. آنان ادعا دارند که این گونه تفسیر از اسلام، مختص به طالبان است. با این حساب، مسأله این است که واقعاً این گونهی تفسیر اسلام مختص بهخود طالبان است یا تفسیر بهانهیی برای حفظ تقدس و سلطهی اسلام سیاسی.
برای وضاحت این مسأله، احکام جدید طالبان را با استناد به قرآن، حدیث، و بقیه مراجع معتبر اسلامی بررسی خواهم کرد. نخستین حکمی که بدان پرداخته میشود، موضوع اجباریبودن و اختیاریبودن حجاب است. احکام بعدی را در بخشهای جداگانه بررسی میکنم. بهتر است نخست به این بحث بپردازم که وضعیت پوشش زنان در جامعهی عرب قبل از اسلام چگونه بود.
امیر ترکاشوند در کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» در مورد پوشش قبل از اسلام چنین مینویسد: «برهنگیِ مستمرّ بسیاری از اندام، پدیدههای کاملاً رایج در سطح اجتماع بود، از آن گذشته بخش دیگری از اندام که معمولاً پوشیده بود نیز گهگاه نمایان میشد؛ طوریکه حتا عزم جدی در پوشاندن عورت از سوی زنان، بهویژه مردان وجود نداشت. قبح برهنگی در نزد آنان شکسته بود و به عبارت دقیقتر، قبحی وجود نداشت که بخواهد شکسته شود؛ پوشاک زنان نیز خیلی بهتر از مردان نبود. اینان معمولاً به جای رداء و حتا اِزار از پیراهن استفاده میکردند، اما پیراهنی کاملاً ابتدایی و نادوخته که بسیاری از اندام را هرگز در بر نمیگرفت و اطمینانی نیز به استتار دائمش در قبال مواضع تحت پوشش نبود. درست است که برخی از زنان «جاهلی»* از روسری استفاده میکردند، این استفاده لزوماً ناشی از رعایت حجاب و مرتبط با عفّت جنسی نبود بلکه ناشی از مسائل عرفی (از جمله کسب تشخّص و اعتبار، تمایز از کنیزان) یا برخاسته از شرایط اقلیمی (از جمله مهار تابش آفتاب و گرد و غبار) بود به همین اساس بسیاری از مردان نیز همین روسری و سراندازها را به کار میبردند. از آن گذشته اگر قرار بر رعایت جنبههای اخلاقی و شرعی بود بیشک استتار ناحیهی دامن اولی بود در حالیکه هردو، چه مرد چه زن، نسبت به آن سهلانگار بودند» (ترکاشوند: ص ۹).
همچنین ترکاشوند مینویسد: «گویا به نظر میرسد در اوایل اسلام و اواخر دورهی قبل از اسلام بوده است که برای پوشاندن اندام از یکی دو قطعه پارچهی نادوخته (که به اِزار [لُنگ] و رداء [رودوشی] مشهورند) استفاده میکردند در واقع سِتر اندام به وسیلهی پارچه صورت میگرفت و نه لباس! پس، هم تعداد جامههایی که مورد استفاده قرار میدادند کم بود و هم علاوه بر آن نادوخته بود (نشانِ جامههای موصوف را امروزه میتوان در جامهی احرام حجاج سراغ گرفت. هرچند در بسیاری موارد از این نیز ضعیفتر بود. بنابراین پوشیدگیِ «دقیق و کامل»، هر دو مخدوش بود؛ زیرا با جامههای نادوخته نمیتوان انتظار دقّت، و با اندک بودنِ تعداد نمیتوان توقّع پوشش کامل را داشت. به دلیل همین محدودیتها، پیامبر(ص) فقط میتوانست از آنها بخواهد که برهنه راه نروند، و یا مراقبِ شرمگاهشان باشند؛ زیرا گاه میشد که إزار و رداء از بدنشان جدا میشد و یا بسیار پیش میآمد که مراقبتی از بروز عورت نمیکردند» (ترکاشوند: ص ۹).
بر اساس موارد یاد شده میتوان موارد زیر را یادآور شد:
۱. حجاب قبل از اسلام: حجاب به عنوان یک پدیدهی اجتماعی قبل از اسلام وجود داشته است، اما این پوشش بیشتر به دلایل طبقاتی و اقلیمی مورد استفاده قرار میگرفت. زنان ثروتمند و با نفوذ از حجاب به عنوان نماد و امتیازی از جایگاه اجتماعی خود استفاده میکردند. در عین حال، حجاب نه به عنوان نمادی از عفت و نه به دلیل دستورات الهی، بلکه به دلیل شرایط محیطی و اجتماعی رایج بود.
۲. استفادهی مردان از حجاب: حجاب مختص زنان نبوده و مردان هم از آن استفاده میکردند؛ زیرا اقلیم صحرایی عربستان، خشک، داغ و گردبادی بوده است که باعث اذیت بدن میگردید. چنانکه تا حال این نوع لباس را در مردان عرب هم میتوان دید؛ لباس دراز و چادرهای سفید.
بررسی تاریخچهی حجاب قبل از اسلام توسط امیر ترکاشوند نشان میدهد که پوشش در آن دوران بیشتر بر پایهی عوامل اجتماعی و اقلیمی استوار بوده است تا مذهبی. حجاب به عنوان نمادی از تمایز طبقاتی و حفظ مقام و منزلت زنان ثروتمند در جامعهی عرب قبل از اسلام مورد استفاده قرار میگرفت، نه لزوماً به دلیل عفت جنسی یا دستورات دینی.
در آغاز اسلام، پیامبر ابتدا به دلیل فقر و شرایط اجتماعی عربستان با احتیاط به مسألهی حجاب پرداخت. در حالی که منشأ حجاب در قرآن به جنبههای اخلاقی و دینی اشاره دارد، در اوایل اسلام، محمد ناچار بود با درنظرداشت شرایط و واقعیتهای جامعهی خود، مداراگرایانه و محافظهکارانه برخورد کند.
اجباریبودن حجاب در قرآن
آیهی ۳۱ سورهی نور: زنان مؤمن را بگو تا چشمها را (از نگاه ناروا) بپوشند و فروج و اندامشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آنچه قهراً ظاهر میشود (بر بیگانه) آشکار نسازند، و باید سینه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زینت و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود یا پدران یا پدران شوهر یا پسران خود یا پسران شوهر یا برادران خود یا پسران برادران و پسران خواهران خود یا زنان خود (یعنی زنان مسلمه) یا کنیزان ملکی خویش یا مردان اتباع خانواده که رغبت به زنان ندارند یا اطفالی که هنوز بر عورت و محارم زنان آگاه نیستند (و از غیر این اشخاص مذکور احتجاب و احتراز کنند) و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود. و ای اهل ایمان، همه به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید.
آیهی ۵۹ سورهی احزاب: ای پیغمبر (گرامی) با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند. بسیار نزدیکتر است و خدا (در حق خلق) بسیار آمرزنده و مهربان است.
اجباریبودن حجاب در احادیث صحیحه
۱. حدیث از امسلمه (رضیالله عنها): پیامبر اسلام به امسلمه، همسرش، فرمود: «إِذَا بَلَغَتْ الْمَرْأَهُ الْمَحِیضَ لَمْ یَصْلُحْ أَنْ یُرَى مِنْهَا إِلَّا هَذَا وَهَذَا» ترجمه: «هنگامی که زن به سن بلوغ میرسد، جایز نیست از او چیزی دیده شود به جز این و این» و پیامبر به صورت و دستان خود اشاره کردند (سنن ابوداوود، کتاب لباس، حدیث ۴۱۰۴).
۲. حدیث از عایشه (رضیالله عنها): عایشه نقل کرده است که رسولالله فرمود: «یَا أَسْمَاء، إِنَّ الْمَرْأَهَ إِذَا بَلَغَتِ الْمَحِیضَ لَمْ یَصْلُحْ أَنْ یُرَى مِنْهَا إِلَّا هَذَا وَهَذَا» و به صورت و دستهای خود اشاره کرد. ترجمه: «ای اسماء، هنگامی که زن به سن بلوغ میرسد، جایز نیست از او چیزی دیده شود به جز این و این» و پیامبر به صورت و دستان خود اشاره کردند (سنن ابوداوود، کتاب لباس، حدیث ۴۱۰۴).
۳. حدیث از صفیه بنت شیبه: عایشه (رضیالله عنها) نقل میکند: هنگامی که آیهی حجاب نازل شد، زنان انصار با چادرهای سیاه خود به گونهیی که تنها یک چشمشان پیدا بود، از خانههای خود خارج شدند (صحیح بخاری، کتاب تفسیر القرآن، حدیث ۴۷۵۸)
رأی مکاتب فقهی در مورد حجاب
منابع فقهی اهل سنت
در کتاب «الفتاوى الهندیه» (المعروفه أیضاً «الفتاوى العالمگیریه»): آمده است که «کل بدن زن عورت است، مگر چهره و دستها تا مچ. این امر اجماع علما است و حجاب واجب است» (الفتاوى الهندیه، جلد ۱، ص ۵۸).
امام مالک، یکی از ائمهی اربعهی اهل سنت، در کتاب «المدونه الکبرى» بیان کرده است که پوشاندن صورت در حالیکه به فتنه و جلب توجه منجر شود، واجب است (المدونه الکبرى، جلد ۲، ص ۲۲۱).
امام شمسالدین رملی (فقیه مکتب شافعی) در کتاب «نهایه المحتاج» به لزوم پوشاندن صورت نیز اشاره کرده و گفته این امر در صورت وجود فتنه واجب است. «بر زن واجب است چهرهی خود را نیز بپوشاند، در صورتی که ترس فتنه و فساد وجود داشته باشد» (نهایه المحتاج، جلد ۶، ص ۱۸۷).
منابع فقهی اهل تشیع
در کتاب «العروه الوثقى» اثر سید محمدکاظم یزدی که از منابع معتبر فقه شیعه است، بیان شده که در شرایط خاص، مانند زمانی که جلب توجه یا فتنه پیش آید، پوشاندن صورت نیز بر زن واجب میشود. وی چنین میگوید «پوشاندن صورت واجب نیست، مگر در مواردی که از فتنه یا جلب توجه بترسند» (العروه الوثقى، کتاب النکاح، مسألهی ۴۳).
همچنان در کتاب «تحریر الوسیله»ی خمینی آمده است که «بر زنان واجب است تمام بدن خود، به جز صورت و دستها تا مچ را بپوشانند. این حکم اجماعی است و تمامی فقهای شیعه به آن اعتقاد دارند» (تحریر الوسیله، جلد ۲، ص ۲۲۱).
بسیاری از فقها به این نتیجه رسیدهاند که پوشاندن صورت بهطور کلی واجب نیست، اما در صورت وجود ترس از فتنه یا جلب توجه، میتواند واجب شود.
در همهی این مراجع صرف نظر از حدود حجاب که یک عده اسلامگرایان تأکید دارند که گویا در حجاب صورت و دستها قابل رویتاند، حجاب میانهرو و درست است. اما آن حکمی که به پنهانکردن رو و دست امر میکند، دیدگاه افراطی از اسلام است. ولی بهتر است سادهسازی کنیم، از آنجا که امر «اجبار» در بین همهی اینها مشترک است، پس چطور میانهروی را تأیید و تفریطگرایی و افراطگرایی را محکوم کرد؟
روشنگران اسلامی چون امیر ترکاشوند هم ادعا دارند که در اسلام حدود حجاب، پوشاندن ستر سینه تا زانو است و بقیه قسمتهای بدن اگر قابل رویت هم باشند، نمیتوان اشکالی در آن دید. اما همهی آنها فراموش میکنند که آنچه حجاب اسلامی و هرنوع پوشش دیگر را مشمئزکننده و ناقض حقوق بشر قرار میدهد، اجباریکردن آن است. زنان آزادیخواه در برابر حجاب اسلامی هم از این حیث میایستند، که روی حق آنها بر بدنشان تجاوز نموده و برای آنها بر اساس جبر تعیین تکلیف کردهاند تا چگونه لباسی را بر تن و سر بپوشانند.
بناءً، این در برابر معیارها و اسناد بینالمللی حقوق بشر قرار دارد که تأکید بر فردیبودن حق پوشش دارند:
۱. اعلامیهی جهانی حقوق بشر (UDHR) مادهی ۱۹: این ماده بر حق آزادی بیان تأکید دارد، که میتوان آن را به عنوان حق ابراز هویت فرهنگی و مذهبی، از جمله حق بیان و ابراز پوشش تعبیر کرد.
۲. کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان (CEDAW): مادهی ۲: این ماده بر اهمیت حذف هرگونه تبعیض علیه زنان تأکید دارد و از دولتها میخواهد تا قوانین و اقدامات لازم را برای تضمین حقوق برابر زنان در همه جنبههای زندگی، از جمله حق انتخاب پوشش، اتخاذ کنند. مادهی پنجم این کنوانسیون به تغییر الگوهای رفتاری سنتی و اجتماعی که بر اساس نابرابری جنسیتی (از جمله در عدم داشتن حق پوشش) استوار است، اشاره دارد و از دولتها میخواهد تا اقداماتی برای حذف این الگوها انجام دهند.
۳. کمیتهی حقوق بشر سازمان ملل متحد: این کمیته در تفاسیر عمومی خود (General Comments از مواد ICCPR به وضوح بیان کرده است که حق آزادی مذهب و عقیده شامل حق ابراز آن از طریق پوشش و لباس نیز میشود. این کمیته همچنین تأکید دارد که هرگونه محدودیت بر این حق باید به طور دقیق بررسی شود.
نتیجهگیری
آنچه مطابق اسناد بینالمللی حقوق بشری در رابطه با حق پوشش میبینیم، مطلقاً در تضاد با رویکرد اجباری پوشش در اسلام است. زیرا اسلام بر اساس حکم الله یک قشر از جامعه را مبتنی بر جنسیتاش مسئول حفظ نجابت جمعی فرض میکند و بدن این قشر را منحیث ابزار جنسی برای رفع نیاز جنسی قشر دیگر جنسیسازی و شهوتپنداری کرده است. در نتیجه روی آن زمینهی مالکیت مردسالارانه چه در سطح حکومتی و چه در سطح اجتماعی و خانوادگی را وضع و فراهم میکند. زنان از این قسمت به بعد دیگر مالک تنشان نیستند و مجبورند بر اساس رأی بیرونی (حالا چه خانواده باشد، یا اجتماع و حکومت) سطوح پوشش، گشتوگذار، محدودیت روابط با جنس مخالف و چگونگی داشتن روابط اجتماعی را متحمل و پذیرا شوند.
از طرف دیگر این حکم اجباری اسلام شهوت زنان را نادیده میگیرد و آن را انکار میکند. مثلاً اسلام میگوید زنان حجاب کنند تا باعث شهوت مردان نشوند؛ اما آیا زنان با دیدن بدن و سر و صورت مردان به دام شهوت نمیفتند و نفسشان گناهکار نمیشود؟ حساب این همه مردانی که باعث برانگیختن شهوت در زنان میشوند، چه میشود و چرا اسلام آنها را مسئول نجابت و حفظ زنان از افتادن به دام شهوت نکرده است؟ اگر غیر این است، پس چرا اسلام شبیه بقیه موارد این موضوع را به نفع مردان معامله کرده است؟ چرا مردان را مکلف به حجاب و محدودیتهای پوششی نکرده است؟ یا مگر نه این است که واقعاً رفتن زنان به جهنم و گناهکار شدن آنها برای اسلام مسئلهیی نیست و نمیتواند باشد؟
به هر حال، این دیدگاه اسلام مخالف معیارها و اسناد حقوق بشری قرار دارد. مطابق این اسناد حقوق بشری زنان منحیث قشری از انسانها حق مسلط و مکملی بر بدن، سرنوشت، ذهن و زندگی شخصی و اجتماعیشان را دارند و هیچ گروهی حق استرداد این حقوق را از آنها ندارند و نمیتواند داشته باشند.
البته تذکر این نکتهی الزامی است که اجباریکردن حجاب مختص حکومت طالبان نبوده و اگر به تاریخ حکومتهای اسلامی مراجعه کنیم، در تمام این حکومتها اجباریبودن حجاب را در میابیم.
در دورهی اخوانالمسلمین حجاب اجباری شد و اسلام منحیث پایگاه سیاسی مبارزه در برابر استعمار انتخاب گردید. لیلا آلاحمد در فصل هشتم کتاب زنان و جنسیت در اسلام ترجمهی فاطمه صادقی به خوبی به این مورد پرداخته است.
در افغانستان در دورهی حبیبالله کلکانی در کنار سایر دستورات اسلامی در قبال زنان، حجاب را نیز اجباری کرده بود. همچنان در دورهی حکومت مجاهدین نیز حجاب اجباری گردید. کتاب (The Fragmentation of Afghanistan: Stat Formation and Collapse in the International System) اثر بارنت آر. روبین است که به خوبی اجباریشدن حجاب را در دورهی مجاهدین افشاسازی میکند. این کتاب به تحلیل سیاستها و تحولات اجتماعی-سیاسی افغانستان از دوران پادشاهی تا جنگهای داخلی و دورهی مجاهدین میپردازد. روبین در این کتاب به تأثیرات اجتماعی و فرهنگی حکومت مجاهدین، از جمله اجباریکردن حجاب برای زنان، اشاره میکند.
بنابراین میتوان گفت، حجاب اجباری پیشینهی تاریخی در حکومتهای اسلامی دارد و برای مقابله با آن باید با سیستم عقاید اسلامی و اسلام سیاسی مبارزه کرد.
* عبارت زنان جاهلی، ادبیات فاشیستی اسلام است که دورههای قبل از خود را دورهی تاریک معرفی کرده و آن را در اثرهای اسلامی به نام دورهی جاهلی یادکردهاست.