واکنش‌های ناموسی پدرسالارانه؛ در برابر جنبش‌های اعتراضی زنان افغانستان

سید نعمت الله ضیا

جنبش‌های‌ زنان افغانستان، یک ساختار اجتماعی با هویت زنانه، اما متشکل از تمام اقوام و مذاهب‌اند. به هدف دست‌یابی به حقوق انسانی زنان و مردان افغانستان مبارزه می‌کنند. خواست این جنبش‌ منافع ملی افغانستان و حقوق انسانی است و در مخالفت با سیاست‌های زن‌ستیزانه طالبان قراردارند. دو کارکرد آگاهی‌دهی جمعی سیاسی-اجتماعی و اعمال فشار بر طالبان در این جنبش‌ها‌، برجسته و قابل مشاهده می‌باشد.

جنبش‌ زنان، در این مدت در سراسر افغانستان اعتراض و دادخواهی کرده‌اند. هرچند، در یک نظم پدرسالار استبدادی، زنان قربانی‌های زیاد را از طرف طالبان متحمل شدند. اما از طرف دیگر، حمایت رسانه‌ها، روشنفکران، فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زن و سیاست‌مداران دنیا را به خود جلب کردند. هزاران نفر و صدها نهاد و سازمان در دفاع از آنان نوشته و سخن گفتند.

در این میان، عده‌ای از سکولارها از جمله؛ داکتر جعفر رسولی و داکتر علی کریمی، نیز با طالبان هم‌ سو شده علیه جنبش زنان کامپاین کردند. بعضی‌های‌شان توهین و عده‌ای هم نصیحت‌های پدرانه نمودند. در کل، پیام‌شان این است که زنان حق بیرون شدن در خیابان را ندارند. زیرا خیابان محل سیاست و اعتراض است و بانوی که در خیابان گام‌بزند بر خلاف ارزش‌های پدرسالارنه جامعه عمل می‌کند.

آقای جعفر رسولی، در صفحه فیس‌بوکش نوشته است: «تظاهرات دختران هزاره در کابل برای ادامه‌ی تحصیل نه مفید است، نه لازم است و نه آفرین نیاز دارد». در حالی‌که، جنبش‌های زنان متشکل از تمام اقوام‌اند. حداقل، اگر ما به عکس‌های اعتراضات دقت کنیم می‌بینیم که هزاره، ازبیک، تاجیک، پشتون، ایماق، ترکمن، بیات، قزلباش و… در کنارهم برای حقوق انسانی‌شان مبارزه می‌کنند. ویدیوهای که از دختران دانشجو، در جلو دانشگاه کابل، به تاریخ (۱۵ حوت ۱۴۰۱) در فضای مجازی نشرشد نشان می‌دهد، یک دختر به زبان فارسی و دختر دیگر به زبان پشتو خواهان آموزش‌ است.

رسولی در جای دیگر می‌گوید: «اگر دختر خانمی با ظاهر شدن در مقابل طالبان می‌خواهد در مکتب را بگشاید؛ خواب است و خیال است و محال. اگر دختر خانم، قصد پناهندگی دارد نیاز نیست تا ماه‌ها زندان طالبان را تجربه کند. شانس پناهندگی شان بسیار بیش‌تر از دیگران». آقای رسولی، تا هنوز به قدرت جنبش‌های اجتماعی پی‌نبرده است. دلیل‌اش این است که ایشان تجربه زیسته در مورد جنبش‌های اجتماعی را ندارد. او در ایران درس خواند و بزرگ شد. در جمهوری اسلامی ایران مهاجرین حق اعتراض و دادخواهی را نداشتند. دوم، ایشان با طالبان هم‌صدا شده و پناهند‌گی را پاشنه‌آشیل زنان معترض ساخته است. آنچه را ایشان می‌گوید، دقیقاً چیزی است که رسانه‌های گروه طالبان برای بدنام کردن، جنبش زنان تبلیغ می‌کنند.

اما حقیقت این است که زنان و دختران را محدودیت‌های وضع‌شده مجبور ساخته تا به سرک‌ها بیرون شوند و دادخواهی کنند. وقتی یک انسان در عصر امروز؛ حق آموزش، حق سفر، حق کار، حق ورزش و آزادی فردی و اجتماعی نداشته باشد، بدون شک به خیابان بیرون می‌شود. به گفته آن ضرب المثل «وقتی کارد به استخوان رسید، کاسه‌ی صبر لبریز می‌شود».

در ضمن، این زنان و دخترانی که با رویاهای بلندپروازانه بر خیابان‌های کابل، مزار، بامیان، هرات، ننگرهار و… گام می‌گذارند، می‌خواهند خود را آینه‌ تاریخ ظالمانه این سرزمین ببینند. بزرگ‌ترین دشنام بر این دختران، این است که آنان را در دایره‌های مفهومی تنگ و نفس‌گیر قومی زندانی کرده و به آنان انگ «ساده دل» بزنیم.

در آخر آقای رسولی می‌گوید: «هزاره‌ها بازیچه‌ی دست چند بچه نمی‌تواند باشد. چند دختر بدون حمایت مردم خود نباید به خیابان بروند». آقای رسولی با همان ادبیات دهه هشتاد و هفتاد خورشیدی مجاهدین حرف می‌زند. در آن زمان علمای قم نیروهای چپ را «بچه کمونیست و جوجه کمونیست» خطاب می‌کردند. اکنون ایشان این اصطلاح تصغیر گونه‌ی «چند بچه» را در حق دختران و زنان که برای دادخواهی از حقوق انسانی‌شان اعتراض دارند استفاده می‌کند.

علی کریمی، نیز موضع مشابه با آقای رسولی دارد. وی در صفحه فسبوک خود نوشته است: «زنان هزاره در افغانستان به هیچ صورت نباید در تظاهرات شرکت کنند… طالبان زنان تظاهرات‌چی را فی‌الفور دستگیر می‌کنند و خدا می‌داند در زندان چه روزی بر سر آن‌ها می‎‌آورد. مدنی گگ‌های غرب نشین هم نباید از این‌ها قهرمان بسازند و این زنان درمانده را شیرک شیرک کنند».

آقای کریمی، با نگاه قومی و ناموسی به جنبش‌ زنان پرداخته است. در حالی‌که ماهیت جنبش‌ زنان افغانستان، فراقومی و فرامذهبی است. نگاه ناموسی، به جنبش‌ زنان از یک سنت پدرسالار آب می‌خورد. این به شدت غیر منطقی است که مردان تحصیل‌کرده هر قوم، نسبت به جنبش‌ اعتراضی زنان، نگاه ناموسی داشته باشند و خود را به عنوان ولی دختران متعرض جا بزنند. بلی! این درست است که اعتراض و دادخواهی پیامدهای دشواری دارد. اما زمانی‌که دیگر راهی برای زنان و دختران وجود ندارد آن‌ها مجبوراند که دست به اعتراض بزنند. در شرایط که افغانستان قراردارد، هر کسی جرئت اعتراض و دادخواهی را ندارد. اعتراض کردن در چنین شرایط جرئت می‌خواهد. کاری را که زنان و دختران افغانستان انجام می‌دهند بازی مرگ و زندگی است. آن‌ها برای بدست آوردن حیات اجماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شان مجبور شده‌اند، این هزیه را پرداخت کنند.

اصطلاح «شیرک شیرک» و «زنان درمانده» به شدت اصطلاحات توهین‌آمیز است. هیچ اهل قلم و منتقدی باورمند به عقلانیت، در مورد یک جنبش اجتماعی از این اصطلاحات کوچه‌ای تحقیرآمیز استفاده نمی‌کند. این اصطلاح بیانگر این است که آقای کریمی خود را به عنوان ولی دختران معترض معرفی می‌کند و این ولایت را از یک نظم اجتماعی پدرسالار کسب می‌کند. دقیقا چیزی است که حمیرا مشیرزاده در کتاب «تاریخ دو قرن فمینیسم» در باره‌ی پدرسالاری نوشته است: پدرسالاری یک نظام خانوادگی-اجتماعی، ایدئولوژیک است که در آن مردان با استفاده از زور و فشار مستقیم یا با به کارگیری مناسک و مراسم، قانون، زبان، آداب و سنن، آداب معاشرت، آموزش و تقسیم کار، تعیین می‌کنند که زنان چه نقشی را می‌توانند یا نمی‌توانند ایفا کنند و در درون این نظام زنان در همه جا تحت انقیاد مردان قرار می‌گیرند.

آقای کریمی در اخیر نتیجه‌گیری می‌کند: «طالبان با تظاهرات به قدرت نرسیده که با تظاهرات از قدرت پس شوند». در این مورد باید گفت؛ اولاً، دختران معترض به دنبال برکناری طالبان از قدرت نیستند. خواست زنان معترض رسیدن به حقوق اولیه شان است. نان، کار، آزادی و آموزش می‌خواهند.

دوم، ما نباید فراموش کنیم که جنبش‌های اجتماعی، به عنوان «قدرت نرم» در دنیای امروز مطرح اند؛ حتا اگر یک جامعه‌ای زیر سلطه‌ گروهی چون طالبان باشد.

سوم، یکی از کارکرهای جنبش‌های اجتماعی آگاهی‌دهی و تحت تاثیر قراردادن افکار عمومی است، حتا اگر این جنبش متشکل از «دختران ساده دل» به قول آقای رسولی و «زنان درمانده» به گفته آقای کریمی باشد. این تاثیر گذاری جنبش‌ زنان افغانستان قابل انکار نیست. تنها صدایی که اکنون از افغانستان بلند است فریاد زنان معترض است. تنها صدای که مردم دنیا به آن گوش می‌دهند، پاسخ می‌دهند و حمایت می‌کنند، هم همین صدا است.

چهارم، ما فراموش نکنیم، همانند این «دختران ساده‌دل» و «زنان درمانده» افغانستان، زنان زیادی در تاریخ ایفای نقش کرده‌اند و عامل تغییرات سیاسی-اجتماعی در جوامع بشری شده‌اند. این زنان با سخت‌ترین توهین‌ها و شکنجه‌ها مواجه شدند، اما به راه‌شان ادامه داده‌اند. به صورت نمونه؛ جنبش زنان در آمریکا، از هفت‌خوان رستم گذشتند تا این‌که امروز «کامیلا هریس» معاون ریاست جمهوری و «کرین‌ژان پیر» سخنگوی کاخ سفید شدند. در نتیجه مبارزات جنبش زنان در اروپا «آنگلا مرکل» موفق‌ترین نخست وزیر آلمان شد. موج آن جنبش‌ها بر امواج خروشان دریای مدیترانه که هر روز هم‌وطنان من و آقای رسولی و کریمی را می‌بلعد غالب‌ شد و به آسیا رسید. در نتیجه آن «شیرین عبادی» برنده جایزه صلح نوبل و «بی‌نظیر بوتو» نخست وزیر یک کشور اسلامی شد. بدون مبارزات جنبش زنان در دنیا، افراد یادشده هرگز به چنین جایگاه‌های نمی‌رسیدند.

در نهضت استقلال الجزایر نیز دختران مبارزی چون؛ «جمیله بوحیرد» و «جملیه بوپاشا» علیه نظامیان فرانسوی مبارزه کردند و امروز در الجزایر و تمام دنیا به نماد آزادی‌ تبدیل شده‌اند. ماجرای زندگی این زنان توسط سیمون دوبوار تحت عنوان «جمیله بوپاشا» و توسط «باسمه‌قطان بازرگان» و «الیزابت‌وارناک فرنی» تحت عنوان «زنان مسلمان خاورمیانه سخن می‌گوید» نوشته شد. امروزه آن‌ها، برای زنان و دختران زیاد در دنیا الگو و الهام بخش‌اند.

بعید نیست که روزی «دختران ساده‌دل» و «زنان درمانده» چون؛ ظریفه یعقوبی، ژولیا پارسی، لیلا بسیم، فاطمه محمد، ملالی هاشمی، رقیه ساعی، پروانه ابراهیم خیل، هدا خموش، تمنا زریاب، نرگس سادات و صدها زن و دختر دیگری عضو جنبش زنان، نماد آزادی و برابری باشند؛ و قبر فروزان صافی دختر معترض ۲۹ ساله در مزارشریف زیارت‌گاه معترضان و میعادگاه روشنفکران و آزادی‌خواهان شود.

برخورد آقایان کریمی و رسولی، نه تنها توهین به جنبش‌های اعتراضی زنان است؛ بل توهین به یک ملت و جامعه‌ای است که این زنان و دختران به نمایند‌گی از آنان اعتراض و دادخواهی می‌کنند.

برخورد آقایان با مبارزات جنبش زنان نشان می‌دهد که دکترا گرفته‌اند، اما تاهنوز هیچ تغییر نکرده‌اند و در گذشته به سر می‌برند. در گذشته ملاهای هزاره‌جات، مثل طالبان، برای دختران اجازه آموزش نمی‌دادند؛ با حدیث و روایت توجیه می‌نمودند که زن حق آموزش ندارد و جای زن در خانه است. اگر زن از خانه بیرون شود به زنا و گناه آلوده می‌شود. اکنون کسانی که دانشگاه خوانده‌اند، نیز عین همان دیدگاه را مطرح کرده و به دختران دستور می‌دهند که برای حقوق انسانی‌تان دادخواهی نکنید، در خانه بمانید تا به گناه آلوده نشوید.

پیشنهاد من به این بزرگواران، این است که به‌جای محکوم کردن زنان و دختران، طالبان را محکوم کنید. بروید پیش همان کاخ سفید که به گفته شما طالبان را آورده است، اعتراض و دادخواهی کنید تا زنان و دختران از این وضعیت غیرانسانی نجات یابند و دیگر به خیابان‌ها و سرک‌ها نیایند و دستگیر نشوند.

 

به اشتراک بگذارید: