نویسنده: گلاندام صفری، کنشگر حوزهی مهاجرت
افغانستانیستیزی در ایران بهعنوان یک پدیدهی اجتماعی و اقتصادی، پیامدهای عمیقی بر جامعه و اقتصاد ایران دارد. در شرایطی که این کشور با چالشهای متعدد اقتصادی و اجتماعی مواجه است، این نوع ستیز با ایجاد فضای منفی نسبت به مهاجران افغانستانی، فرصتهای اقتصادی و انسانی را از بین میبرد. مهاجران افغانستانی که به دلیل شرایط نامناسب در کشور خود به ایران آمدهاند، میتوانند بهعنوان یک نیروی کار ماهر و سرمایهی انسانی ارزشمند در توسعهی اقتصادی ایران نقش ایفا کنند؛ اما فضای ملتهب و ناپسند نسبت به آنها، نهتنها باعث خروج سرمایه و استعدادها از کشور شده، بلکه باعث تضعیف پیوندهای فرهنگی و اجتماعی میان دو ملت همزبان میگردد. در این مقاله، ابعاد مختلف افغانستانیستیزی و تأثیرات آن بر اقتصاد و جامعهی ایران بررسی میشود.
۱- عدم جذب سرمایهی خارجی
با توجه به اینکه حلقهی تحریم هر روز تنگتر میشود و شرکتها و کشورهای زیادی همسو با قدرتهای جهانی از حضور اقتصادی در ایران، انتقال و تزریق سرمایه در این کشور پرهیز میکنند و نیز با توجه به وضعیت افغانستان، بیثباتی سیاسی، وجود فساد و… سرمایهگذاران زیادی متمایل به ایران، این کشور همسایه، همزبان و همفرهنگ شدهاند؛ اما رویکرد ایران در قبال افغانستانیها به نفع این کشور نیست. در اخبار و آمارهای رسمی ایران هم میبینیم که یکی از گروههای عمدهی سرمایهگذار خارجی در ایران افغانستانی ها هستند؛ اما در شهریور (سنبله) امسال خبر ناراحتکنندهیی تیتر خبرگزاریها و فضای مجازی بود؛ اینکه یک سرمایهگذار افغانستانی دومین برج بلند جهان را در دبی میسازد. این سرمایه میتوانست جذب تهران یا دیگر شهرهای ایران گردد. فضای ملتهب چندسال اخیر ایران نسبت به مهاجران و پناهندگان افغانستانی و ضدیت و ستیز با آنها، چنین فرصتهایی را از این کشور دور میکند. در سوی دیگر تعداد زیادی از مهاجرین افغانستانی که سالها و دهههاست در ایران زندگی میکنند به واسطهی حرفه، مهارت و تخصصشان سرمایهیی رقم زدهاند و مشغول به کار هستند؛ اما قوانین نوشته و نانوشتهی محدودکننده و حتا فلجکننده، باعث انتقال سرمایه از ایران و نیز مهاجرت افغانستانیهای ماهر و سرمایهدار به کشور سوم میشود. اکثر افغانستانیهای مقیم ایران در تلاش هستند تا سرمایهی خود را از ایران به مقصد اروپای غربی و کانادا خارج کنند.
۲- پیری جمعیت ایران و نیروی کار جوان
طبق گزارش ملل متحد، جمعیت سالمند ایران تا سال۲۰۵۰ یعنی ۲۶ سال دیگر ۳۲ درصد خواهد بود. پیری یک سوم جمعیت ایران یعنی کاهش نیروی کار مولد در عین حال که این ۳۲ درصد نیز نیازمند دریافت خدمات هستند. این جمعیت کهنسال مستمری و بیمهی بازنشستگی نیز دریافت خواهند کرد. درحالی که عدم تناسب بین بازنشسته و بیمهپرداز، اکثر شرکتهای بیمهیی را هماکنون دچار مشکل کرده است، در ۲۵ سال آینده اوضاع به مراتب بدتر خواهد شد.
اما ایران یک جمعیت جوان ساکن سایه دارد. مهاجران نسل دوم و سوم. در واقع ایرانیان افغانستانی که زادهی ایران هستند، اما «بیگانه»اند. این گروه به دلیل عدم پذیرش در جامعه، مبهمبودن آینده، خارجیبودن، درحالی که که هرگز از ایران خارج نشدهاند به تدریج از ایران فاصله گرفته و اکثراً به دنبال راهی برای مهاجرت به کشور دیگر هستند. حتا اگر نروند جو ضد افغانستانی که ایجاد شده و نفرتی که هر روز در فضای مجازی و واقعی شدت میگیرد، این گروه را از خود رانده و سرمایهی انسانی ایران را هدر میدهد. این سرمایه به آسانی قابل جذب به بازار کار، اقتصاد و خدمات هستند؛ جمعیتی که هیچ هزینهیی برای تطبیقش با مردم بومی نیاز ندارند. زبانشان فارسی است. به واسطه فرهنگ مشترک و زیستن در ایران با قوانین و آداب و رسوم و… این کشور آشنایند.
۳- عدم تناسب بین تعداد بازنشسته و تعداد بیمهپرداز
شمار قابل توجه کارگر افغانستانی و اتفاقاً قانونی و دارای مجوزِ اشتغال در بخشهای مختلف کار میکنند؛ اما اکثر این افراد بیمه نیستند. هم به خاطر وجود قوانینی که بیمهکردن این افراد را سخت میکند و هم به خاطر نوع برخورد شرکتهای بیمه. از قوانین وضعشده و نانوشته که بگذریم، شرکتهای بیمه حق بیمه را از کارگران افغانستانی میگیرند و کارگران در دریافت خدمات همیشه با مشکل مواجه هستند. در بیمارستانها و داروخانهها و مطبها، بیمهها با کد ملی جستوجو میشود؛ چون کارگر افغانستانی کد ملی ندارد، سیستم اصلاً بیمهی او را تأیید نمیکند. بیمارستان به کارگر میگوید بیمهی تو مشکل دارد؛ ولی شرکت بیمه میگوید مشکلی نیست و بیمارستان درست جستوجو نمیکند! در آخر کارگر بیچاره آزاد حساب میکند و میرود.
از آنجا که کارتهای آمایش معمولاً فقط چند ماه در سال اعتبار دارد، شرکتهای بیمه در مدتی که کارت اعتبار ندارد خدمتی به بیمهشدهی افغانستانی ارائه نمیکند؛ ولی حق بیمه را هر ماه دریافت میکند. موقع بازنشستگی نیز کارگر افغانستانی با مشکلات زیادی روبهرو است و اکثراً از خیر بیمه میگذرد. مشکلات ذکر شده و چندین مشکل دیگر باعث شده که کارگران افغانستانی تمایلی به بیمهشدن نداشته باشند. این عدم وجود بیمه نه به نفع کارگر است که در محیط کار با انواع آسیبها روبهروست و نه به نفع شرکتهای بیمه که بین تعداد بازنشسته و تعداد بیمهپردازشان تناسبی وجود ندارد.
۴- محرومشدن اقتصاد کشور از استعدادهای بالقوه
به دلیل وجود قوانینی که مهاجرین و پناهندگان افغانستانی را فقط در حد کارگر و عمله میبینند ایران از یک توان و ظرفیت مولد و دارای ارزش اقتصادی محروم شده است. استعدادهای زیادی هرگز فرصت بروز و ظهور پیدا نمیکنند. تعداد قابل توجهی از مهاجرین طی سالیان دراز به خاطر مداومت بر شغل خود ماهر شدهاند، بسیاری از جوانان افغانستانی در رشتههای مختلف دانشگاهی و در مقاطع مختلف تحصیل کردهاند. بنابراین ما با یک جمعیت قابل توجهی از افراد ماهر و متخصص داریم. علاوه بر این سقوط جمهوریت در افغانستان و در خطر افتادن جان افراد و نیز افزایش بیکاری روز افزون باعث شد تا افراد تحصیلکردهی زیادی از کشور خارج شده و راهی کشورهای همسایهیی چون ایران، پاکستان، تاجکستان و… شوند؛ اما چه مهاجر و پناهندهی قدیمی و چه مهاجر و پناهندهی جدید هیچکدام حق اشتغال در رشتهی تحصیلی و تخصصی خود را ندارند. ممکن است مهندسی کارگر گاوداری شده باشد یا دکتری در کارخانهی پلاستیکسازی کار کند. این رویه باعث میشود تا ایران از توان بالقوهی این افراد محروم شود؛ افرادی که حتا در صورت تحصیل در ایران در دانشگاه سراسری شهریه پرداخت کرده و افرادی که از افغانستان آمدهاند هزینهیی برای ایران نداشتهاند در صورتی که اجازه بهرهبرداری از ظرفیتهایشان را داشته باشند میتوانند بهرهی اقتصادی قابل توجهی ایجاد کنند.
۵- اتلاف انرژی کنشگران اجتماعی و سیاسی در مقابله با مهاجرستیزی
کنشگران اجتماعی و سیاسی با محدودیت زمان، انرژی و توجه مواجه هستند. مهاجرستیزی باعث میشود آنها مجبور شوند بخش قابل توجهی از این منابع محدود را به مقابله با این موج اختصاص دهند. زمانی که کنشگران مجبور به تمرکز بر مهاجرستیزی هستند، ممکن است از مسائل مهمتر مثل حقوق بشر، عدالت اجتماعی، فساد اقتصادی، مشکلات زیستمحیطی و… غافل شوند.
تلاش برای مقابله با مهاجرستیزی ممکن است به تشدید تنشهای اجتماعی و دوقطبیسازی جامعه نیز کشیده شود. این روزها شاهد تقابل کنشگران هستیم؛ درحالی که این افراد میتوانستند کنار هم و برای یک موضوع واحد فعالیت و کنشگری کنند؛ اما فعلاً در حال قانعکردن هم هستند. گروهی تلاش میکند با موجِ هراس مقابله کرده و به جامعه نسبت به رفتارهای تند و واکنش هیجانی هشدار دهند و گروه دیگر اتفاقا به این تنش ها دامن میزنند. این وضعیت نه تنها بر روابط میان گروههای مختلف تأثیر میگذارد بلکه میتواند به ایجاد نارضایتی عمومی و بیاعتمادی نسبت به نهادهای اجتماعی بینجامد.
۶- افزایش بزهدیدگی و بزهکاری افغانستانیها در پی تنش و مهاجرستیزی
قربانیان تنشهای اجتماعی به دلیل شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی، به راحتی مورد تبعیض و خشونت قرار میگیرند. این تبعیض میتواند حس طردشدگی اجتماعی را افزایش دهد. این موج مهاجر ستیزی، بهویژه افغانستانیستیزی، باعث خشونتهای فیزیکی و کلامی علیه مهاجران و پناهندگان شده و میتواند آسیبهای جدی جسمی و روانی به همراه داشته باشد. این شرایط برخی از افغانستانیها را به سمت بزهکاری سوق میدهد. وقتی افراد احساس کنند که هیچ راهی برای بهبود وضعیت وجود ندارد، ممکن است به بزهکاری کشیده شوند. این میتواند چرخهیی از جرم و جنایت را ایجاد کند که نهتنها خود این افراد، که کل جامعه را تحت شعاع قرار میدهد. از سویی بزهکاری و بزهدیدگی باعث افزایش تنشهای اجتماعی شده و روابط بین دو ملت را تیرهتر میکند.
۷- آسیب و تعرض به زنان افغانستانی؛ نمایش چهرهی زنستیز از ایرانیان
ناامنی ناشی از افغانستانیستیزی باعث افزایش خشونتهای کلامی و فیزیکی علیه مهاجران، بهخصوص زنان شده است. این وضعیت جرأت تعرض به این زنان را در برخی افراد ایجاد کرده یا افزایش داده است.
زنان افغانستانی که برای زندگی بهتر و فرار از شرایط نابسامان افغانستان به ایران آمده اند، اکنون با چالشهای جدیدی روبهرو شدهاند. بسیاری از آنها به دلیل عدم حمایت قانونی و اجتماعی، در برابر تعرض و آزار آسیبپذیرترند. گزارشهای زیادی از آزارهای خیابانی، تبعیض در محل کار و حتا خشونت خانگی علیه این زنان وجود دارد که نشاندهنده وضعیت بحرانی آنهاست. یکی از چالشهای جدی که زنان افغانستانی در ایران با آن روبهرو اند، اخراج به دلیل عدم رعایت حجاب است. طالبان با محدودیتهای شدید بر حقوق زنان، نهتنها زندگی آنها را در افغانستان دشوار کرده بلکه باعث ترس از بازگشت به کشور برای زنان شده است. این ترس باعث افزایش اضطراب و احساس ناامنی در آنها میشود. این درحالی است که حفظ امنیت و حقوق زنان افغانستانی نهتنها یک مسئولیت اجتماعی است بلکه برای تقویت همبستگی فرهنگی بین دو ملت نیز ضروری است.
۸- ارائهی تصویر نژادپرستانه از مردم ایران
نژادپرستی و تبعیض نژادی در ایران، بهویژه علیه اقلیتها و مهاجران، ریشههای تاریخی و اجتماعی عمیقی دارد. این نژادپرستی نهتنها به روابط اجتماعی و فرهنگی دو ملت آسیب میزند، بلکه بر هویت ملی و تاریخی مردم ایران نیز تأثیر منفی میگذارد.
مهاجران افغانستانی در ایران به طور مداوم با تبعیض، آزار و تحقیر مواجهاند. رسانهها و برخی گروههای اجتماعی به تریبونی برای نفرتپراکنی علیه مهاجران تبدیل شدهاند. کارزارهای آنلاین برای اخراج افغانستانیها و محدودیتهای اجتماعی بر اساس ملیت، نشاندهندهی عمق این تبعیض است.
۹- تخریب وجههی بینالملی ایران
رفتارهای تبعیضآمیز و خشن علیه مهاجران و پناهندگان، نقض آشکار حقوق بشر است که میتواند سبب محکومیت این کشور در مجامع بینالمللی شود.
انتشار اخبار مربوط به رفتاره مهاجرستیزانه، تصویر منفی از این کشور در رسانههای بینالمللی ایجاد کرده و قدرت نرم و نفوذ فرهنگی ایران را در سطح جهانی کاهش میدهد.
سایر کشورها ممکن است از همکاری با کشوری که سیاستهای مهاجرستیزانه دارد خودداری کنند. این رفتارها میتواند موقعیت این کشور را در نهادهایی مانند سازمان ملل متحد تحت تأثیر قرار داده و موضع آن را در مذاکرات تجاری بینالمللی تضعیف کند. همچنین ممکن است در مواقع بحران، مانند بلایای طبیعی، جذب کمکهای بینالمللی را با مشکل مواجه کند.
با عدم جذب سرمایهی افغانستانیها و نادیدهگرفتن استعدادهای بالقوهی مهاجران، ایران فرصت طلایی برای بهرهبرداری از نیروی کار ماهر را از دست میدهد. همچنین، این پدیده میتواند به افزایش تنشهای اجتماعی و بروز بزهکاری منجر شود که امنیت عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد.
برای مقابله با این چالشها، لازم است که سیاستهای مهاجرتی و اجتماعی ایران به گونهیی اصلاح شود که در آن احترام متقابل و همزیستی مسالمتآمیز برجسته باشد. تنها با ایجاد فضای مثبت برای مهاجران افغانستانی میشود به تقویت پیوندهای فرهنگی دو ملت همزبان پرداخت و از ظرفیتهای اقتصادی مهاجران افغانستانی بهره برد. این رویکرد نهتنها به نفع ایران بلکه به نفع کل منطقه خواهد بود.