نویسنده: سائمه سلطانی
نخست عزم بر این بود که دربارهی تفاوت جنس و جنسیت، بر اساس اینکه جنس پایهی زیستی دارد و جنسیت پایهی اجتماعی، بنویسم؛ اما هنگام مطالعه در این مورد دریافتم که نوشتن دربارهی تفاوت این دو چندان ساده نیست و پیش رفتن با شیوهی غالب، معمولاً همان درک نادرست را در ذهنیت جمعی تعمیق میکند.
اکنون معمولاً باور بر این است که «جنس»، دوگانهی مذکر و مؤنث است و مسألهی بیولوژیکی محسوب میشود؛ اما این تنها «جنسیت» است که برساخت اجتماعی دارد. بااینحال، مواردی وجود دارند که نشان میدهند مسألهی جنس آنچنان هم ساده نیست.
در رابطه با اجتماعی بودن جنسیت، تحقیقات کافی صورت گرفته است؛ از سیمون دوبووار تا رابرت استولر، آن اوکلی، جودیت باتلر، میشل فوکو، گیل روبین، کانل و تعدادی دیگر دربارهی این موضوع پژوهش کرده و آثار مهمی منتشر کردهاند. اما همانطور که اشاره شد، مسألهی «جنس» بهطور عمیق و پیچیده بررسی نشده است. بسیاری بر این باورند که کودک تازه متولدشده یا در دستهی مذکر قرار میگیرد یا مؤنث؛ اما زمانی که کودکی بیناجنس به دنیا میآید، در هیچیک از این دو دسته قرار نمیگیرد بلکه جنس منحصربهفرد خود را دارد.
اکثراً برای تعیین جنس، ظاهر اندام تناسلی در نظر گرفته میشود؛ اما این معیار دقیق نیست، زیرا هورمونهای جنسی، شکل مغز و کروموزومها نیز در تعیین جنس نقش اساسی دارند. در واقع، تعیین جنس معیار مشخصی ندارد. در سالهای اخیر، از سطح هورمون برای تعیین جنس استفاده میشود؛ مثلاً در مسابقات المپیک؛ اما این آزمایشها هم چندان دقیق نیستند و گاهی زنان سیسجندر بهعنوان زن ترنس شناخته شده و از حضور در تیمهای زنان محروم میشوند.
بنابراین، تعریف جنس به سادگی ممکن نیست. این دشواری در تعریف نباید ما را در دام باوری بیندازد که جنس را صرفاً به دو دستهی مشخص تقسیم میکند. فاوستو استرلینگ در سال ۱۹۷۶ در مقالهیی تحت عنوان پنج جنس نوشت که چرا دو جنس کافی نیست و نشان داد که تعریف زیستی از جنس بسیار پیچیدهتر از آن است که در نگاه سنتی تصور میشود. تحقیقات او به وجود انواع متعددی از جنسها اشاره دارد که گستردهتر از آن چیزی هستند که معمولاً پذیرفته شده است.
کلر آینسورث، روزنامهنگار علمی، یافتههای پزشکان و پژوهشگران را دربارهی جنس در مقالهیی تحت عنوان بازتعریف جنس گردآوری کرده است؛ مقالهیی که دشواری تعریف جنس را به تصویر میکشد. او در آغاز این مقاله مینویسد:
پال جیمز، در سال ۲۰۱۰، هنگام معاینهی بیماران خود با واقعیتی شگفتانگیز دربارهی جنس مواجه شد. یک زن ۴۶ ساله که باردار بود، برای دریافت نتایج آزمایش آمنیوسنتز به کلینیک بیمارستان سلطنتی ملبورن استرالیا مراجعه کرد. جنین او سالم بود؛ اما آزمایشهای بعدی نشان دادند که بدن این زن از سلولهای دو فرد مختلف تشکیل شده است—احتمالاً از دو جنینی که در رحم مادرش با هم ترکیب شده بودند. نکتهی شگفتانگیزتر این بود که یک مجموعه از سلولهای او دارای دو کروموزوم X بود، که معمولاً فرد را زن میسازد؛ اما مجموعهی دیگر، یک کروموزوم X و یک کروموزوم Y داشت.
این زن، که در دههی پنجم زندگی و باردار از فرزند سومش بود، برای اولین بار دریافت که بخش بزرگی از بدنش از نظر کروموزومی مردانه است. پال جیمز در این باره میگوید: «برای کسی که فقط برای یک آزمایش آمنیوسنتز مراجعه کرده، این مسأله بیشتر شبیه به داستانهای علمیتخیلی است.»
جنس میتواند بسیار پیچیدهتر از آن باشد که در نگاه نخست به نظر میرسد. در تعریف سنتی، وجود یا عدم وجود کروموزوم Y تعیینکنندهی جنس است؛ اگر این کروموزوم را داشته باشید، مرد هستید، و اگر نداشته باشید، زن؛ اما پزشکان مدتهاست که میدانند برخی افراد در مرز این تعاریف قرار میگیرند—کروموزومهای جنسیشان یک چیز میگوید؛ اما غدد جنسی (تخمدانها یا بیضهها) یا آناتومی جنسیشان چیز دیگری.
این مقاله همچنین توضیح میدهد که در پنج هفتهی نخست پس از لقاح، جنین انسانی پتانسیل رشد هر دو نوع آناتومی زنانه و مردانه را دارد. جنس جنین، در هفتهی ششم، تحت تأثیر ژنها و هورمونهای خاص، مسیر رشد خود را تعیین میکند؛ اما در این فرآیند، تغییرات ژنتیکی یا هورمونی میتوانند منجر به بروز ترکیبهای جنسیتی متفاوتی شوند.
در سال ۱۹۹۰، پژوهشگران، ژنی به نام SRY را روی کروموزوم Y کشف کردند که نقش کلیدی در تعیین جنس دارد؛ اما با پیشرفتهای علمی، مشخص شد که رشد زنانه یک وضعیت پیشفرض نیست، بلکه ژنهایی فعالانه این مسیر را تقویت و مسیر رشد بیضه را سرکوب میکنند؛ یکی از این ژنها WNT4 نام دارد. افرادی که نسخههای اضافی از این ژن را دارند، ممکن است دارای ویژگیهای جنسی ترکیبی باشند.
این کشفیات نشان میدهند که تعیین جنس یک فرآیند پیچیده است و هویت غدد جنسی نتیجهی رقابت میان شبکههای متضاد فعالیت ژنی است. اریک ویلن، پزشک و مدیر مرکز زیستشناسی مبتنی بر جنس در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، دراینباره میگوید: «این یافتهها باعث تغییر فلسفی در نگرش ما نسبت به جنس شدهاند—جنس یک تعادل است.»
او همچنین تأکید میکند که این نگاه جدید، دیدگاهی نزدیکتر به زیستشناسی سیستمی دربارهی جنس ارائه میدهد.
در نتیجه، این مقاله ادعا میکند که از دههی ۱۹۹۰، پژوهشگران بیش از ۲۵ ژن را شناسایی کردهاند که در اختلالات تمایز جنس نقش دارند. توالییابی DNA در سالهای اخیر، طیفی وسیع از تغییرات ژنتیکی را کشف کرده است که میتوانند تأثیرات مختلفی بر جنس افراد داشته باشند، بدون آنکه لزوماً باعث اختلال شوند. ویلن در اینباره میگوید: «از نظر بیولوژیکی، جنس یک طیف است.»
در نهایت، علم امروزی بیشتر بر این تأکید دارد که جنس یک طیف است، نه یک سیستم دوگانهی زن و مرد.