چرا خودکُشی زنان، زن‌کُشی است؟

نویسنده: سائمه سلطانی
یک زن جوان ۱۹ ساله، برای مقاومت در برابر ازدواج اجباری، روز پنج‌شنبه، اول سنبله، در «روستای خان چهارباغ فیروزه»‌ی ولسوالی انجیل ولایت هرات، خودش را حلق‌آویز کرده است. پس از حاکمیت طالبان، زنان بی‌شماری به قتل می‌رسند و دایره‌ی زن‌کشی در افغانستان اسلامی هر روز گسترده‌تر می‌شود.
یکی از اشکال این زن‌کشی، خودکشی زنان است. زنان، تحت تأثیر احکام ضد زن اسلامی، از جمله ازدواج اجباری، به حذف خودشان دست می‌زنند. بنابراین، دلیل این اسارت زنان در چرخه‌ی مرگ از سوی نظام‌های مردسالار تعیین می‌شود. هر ساختاری که چنین وضعیتی را ایجاد کند، بدون شک انگیزه و دلایل سیاسی و حکومتی در پس آن نهفته است. همان‌طور که امیل دورکیم در اثرش تحت عنوان «خودکشی» نشان داد، خودکشی یک پدیده‌ی اجتماعی و سیاسی است و برای جلوگیری از آن باید به ریشه‌های ساختار اجتماعی و سیاسی دست‌ یافت.
زنان تحت سلطه‌ی اسلام سیاسی مطلق، به شیوه‌های مختلفی به قتل می‌رسند. از یک‌سو، فشار اقتصادی که بر مردان خانواده وارد می‌شود و از سوی دیگر، تحقیر حکومتی که این مردان در جامعه از سوی طالبان متحمل می‌شوند، باعث ایجاد عقده‌هایی در آن‌ها می‌گردد. زنان و کودکان خانواده‌ها، همواره به عنوان بهترین گزینه‌یی برای تخلیه این عقده‌ها و تحقیرها شمرده می‌شوند.


خشونت، یک پدیده‌ی دورانی است؛ اگر منبع پخش خشونت حکومت باشد و گیرنده‌ی آن مردان جامعه، مطمئناً قربانیان بعدی خشونت از سوی مردان، زنان و کودکان خانواده‌های‌شان خواهند بود. این چرخه به همین ترتیب نسل‌های بعدی را نیز در بر خواهد گرفت؛ اما در موقعیت‌هایی، زنان به دلیل عدم وجود گیرنده‌ی بیرونی دیگر برای ابراز خشونت و خشم تحمیل‌شده، راهی جز تخلیه آن بر روی خودشان به شکلی تکان‌دهنده، با حذف خویشتن، نمی‌یابند.
این خودکشی، از سوی دیگر، می‌تواند نمادی از مقاومت زنان در برابر احکام مردسالارانه‌ی اسلامی نیز باشد. زنان حاضرند تا مرز مرگ پیش بروند؛ اما تن به این احکام تحقیرکننده‌ی اسلامی و مردسالارانه ندهند.
این خودکشی نه تنها یک فریاد خاموش در برابر بی‌عدالتی‌های اجتماعی است، بل‌که نشان‌دهنده‌ی عجز و درماندگی نظامی است که با تکیه بر قدرت و ترس، زنان را از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی‌شان محروم می‌کند. در جامعه‌یی که صدای زنان به عمد خفه می‌شود و اعتراض آن‌ها بر اساس دین و شریعت سرکوب می‌گردد، خودکشی به سلاحی برای مقابله با استبداد و نشان‌دادن اعتراض به ستم سیاسی مبدل می‌گردد.
این گونه خودکشی‌ها باید به عنوان یک پیام روشن و جدی به جامعه و حکومت در نظر گرفته شود؛ زنان دیگر نمی‌خواهند و نمی‌توانند در این ساختارهای سرکوب‌گر زندگی کنند. از سویی زنان تحمل هم‌زیستی با ستم جنسیتی را ندارند؛ بناءً هر خودکشی یک اعتراض است. یک فریاد است برای «توقف‌» که متأسفانه به‌جای شنیده‌شدن، در سکوت و تنهایی در حال تداوم‌یافتن هرچه بیشتر است. این مرگ‌ها باید وجدان جامعه را بیدار کند و یادآور این باشد، تا زمانی که سیستم‌های سرکوب‌گر و نابرابر از بین نروند، زنان هم‌چنان به شیوه‌های مختلف، از جمله حذف خود، به مبارزه ادامه خواهند داد.

به اشتراک بگذارید: