نویسنده: سائمه سلطانی
نخستین هدف طالبان برای مسدودکردن مراکز آموزشی جداسازی جنسیتی است. این عمل آنها مبنای دینی هم دارد؛ اسلام روابط اجتماعی زنان و مردان را فراتر از رابطهی جنسی نمیبیند و رابطهی جنسی بدون نکاح و جواز شرعی را نیز حرام و گناه میپندارد. به همین دلیل است که ملاها و حکومتهای اسلامی بر جداسازی جنسیتی تأکید میکنند. به باور آنان اگر این جداسازی رعایت نشود جامعه آبستن گناه میشود. اکثراً، آزار و اذیت و تجاوز بر زنان در جوامع اسلامی هم از این ناحیه ایجاد میشود؛ چون مردان، زنان را بهجز طعمهی جنسی نمیشناسند و به محض اینکه با زنی برخورد میکنند تحریک جنسی میشوند.
از طرفی، چون زمینهی برقراری روابط جنسی فارغ از رسوم اجتماعی و احکام دینی مساعد نیست، آنان به خود حق میدهند با «تجاوز» بر زنان نیاز جنسیشان را رفع کنند یا دست کم به آزار و اذیت کلامی-جنسی آنها رو بیاورند. رویهمرفته، روابط اجتماعی افراد ماهیت انسانی خود را در جامعه از دست میدهد و زنان و مردان حتا در صورت «موردی» هم اگر در جمع مختلط قرار بگیرند احساس راحتی نمیکنند و ترجیح میدهند جمعهای جداگانه داشته باشند تا مختلط؛ بهویژه زنان، چون بارِ به شهوت افتادن مردان در اسلام به دوش آنان است.
تعلق حوزهی بیرونی به مردان و تعلق حوزههای کوچک و پوشیدهی خانهها به زنان در اسلام از همینجا منشأ میگیرد. بنابراین، زنان اگر امروز توسط طالبان از کار و تحصیل در بیرون از خانه منع میشوند، ریشه در این حکم اسلام دارد.
دومین مورد، ترس طالبان از بیداری زنان است. آنان معتقدند اگر زنان به نهادهای تعلیمی و تحصیلی رو بیاورند از حق و حقوقشان آگاه میشوند و آن گاه انسانهای تابع نخواهند بود.
مراکز تعلیمی و تحصیلی دورهی جمهوریت هرچند از معیارات معتبر جهانی برخوردار نبود و نواقص زیاد داشت، با آنهم نقش موثر خود را در کمک به بازتولید عاملیت زنان داشت. زنانی از بستر همان مراکز تعلیمی و تحصیلی وارد فضای کاری بیرونی گردیدند و استقلالیت مالی یافتند. تعدادی از آنها رو به ازدواج غیرسنتی آوردند. مشارکت در کنشگری اجتماعی از جمله تغییرات اجتماعی و سیاسی داشتند و در نتیجه اگرچه پیشرفت کیفی، وسیع، عمیق و چشمگیری وجود نداشت، با آنهم روند پیشرفت متوقف نبود و زنان میتوانستند تا حدودی به هدفها و آرزوهایشان برسند.
گروه طالبان، همان مسیر، محدود و مشقتبار را نیز به روی زنان بستند؛ زیرا میدانستند اگر دروازهی آموزشگاههای تعلیمی یا تحصیلی را بهروی زنان باز بگذارند زنان از مقام منفعل قربانی و تابع، آهستهآهسته بیرون خواهند آمد و به انسانهای فعال، جسور و هدفمند بدل خواهند شد و حاکمیت طالبان را به چالش خواهند کشید. بنابراین، آنها نهادهای آموزشی را بستند و در مقابل درهای مدارس را به روی آنان گشودند. زیرا در مدارس، زنان با مواد درسی اسلامی شستوشوی مغزی میشوند. مهمترین درسهایی که در مدارس به آنها داده میشوند این است که چگونه بدنهایشان را بپوشانند، تابع شوهر و مردان محرم باشند، در مورد صدق و کذب آموزههای اسلامی تفکر انتقادی نداشته باشند، چگونه فرزندان حلال و مسلمان به دنیا بیاورند، متوجه امور خانهداری و کودکپروری باشند و فراتر از اضاکردن جنسی شوهرانشان نیندیشند. با چنین دروسی پایههای نظام طالبان در جامعه محکمتر میشوند و زنان مبلغین دین و حکومت آنها میشوند.
سومین دلیل طالبان برای بستن مراکز تعلیمی و تحصیلی مخالفت آنها با سیستمهای آموزشی-علمی غیرجنسیتی غرب است. از آنجایی که طالبان نمیخواهند، زنان از آموزشهای علمی- فنی بهرهمند گردند، با بهانهی اینکه مکاتب و دانشگاهها مشخصهی نظامهای کفریاند، مانع آموزش زنان میشوند و برای توجیه آن تبلیغ میکنند که اسلام یک دین کامل است و در ارتقای آموزشی زنان، آموزشهای اسلامی کافی است. همچنان میخواهند برای مقابله با فرهنگ غربی بستن مکاتب و مراکز آموزشی زنانه را توجیه کنند.
در نتیجه، طالبان اهداف اساسی برای محدودیت مکاتب و دانشگاهها به روی زنان و دختران دارند. همانطور که گفته شد، آنها باورمندند که جای زنان در حاشیهی اجتماع یا چهاردیواری خانه است. اگر آنها به مراکز آموزشی دست یابند که باعث رهاکردن پتانسیل و فعالکردن عاملیت آنها میشوند. طبعاً از نقشهای جنسیتی که بهعنوان برده، منفعل، وابسته و دستورگیر قرار میگیرند، پا به «انحراف» خواهند گذاشت. در این صورت آنها ساختار جنسیتی جامعه را درهم شکسته و ساختار جدیدی براساس معیارهای غیرجنسیتی برپا خواهند کرد. خطری که طالبان نمیخواهند به هیچ هزینهیی بپذیرند.
اجرای دستور خداوند برای ایجاد جامعهی عاری از گناه مستلزم حذف زنان از جامعه است. طالبان برای حفظ معصومیت اسلامی در جامعه لازم میبینند زنان را از جامعه حذف کنند. ممکن عدهی سوال کنند، پس چرا مدارس اسلامی را بهروی زنان باز گذاشتهاند؟
پاسخ منطقی که میتوان برای آن جستوجو کرد این است که مدارس تأکید اساسی بر نقشهای خانگی زنان دارند. مهمتر اینکه حضور موقت زنان را در جامعه ایجاد میکنند و همچنان محلی که باعث اختلاط با مردان شود، نیست. از این رو، مدارس اسلامی بعد از دورهی مشخصی، زنان را به خانههایشان میفرستند. درحالی که مراکز تعلیمی و تحصیلی مسیری است که حضور زنان در جامعه را تشویق و تضمین میکنند، فضای کاری بیرونی به روی زنان را میگشایند و نقش موثری در ایفای نقش زنان بر جامعه و سرنوشت جمعی آنان دارند.