نویسنده: سائمه سلطانی
قتل کبری رضایی، مانند سایر قتلهای زنان، جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. هر فردی تلاش میکند به نحوی در برابر این جنایت ساختاری واکنش نشان دهد؛ اما بیشتر این واکنشها به مویه و زاری برخاسته از اندوهی زمینگیرکننده میماند؛ اندوهی که راه بیرون رفت از آن در ذهنیت عمومی تقریباً ناممکن شده است. از این جهت، این واکنشها بیشتر شبیه ماتم گرفتن، ابراز تأسف و تخلیهی احساساتاند تا واکنش خشمگینانه، آگاهانه، منتقدانه و تحلیلگرایانهیی که آدرس مشخصی از علل این قتلها و راهحل آن ارائه کند.
اینکه کشتار زنان، آنهم زنان مهاجر، به امری قابلانتظار مبدل میشود که هر بار فقط با ماتم پاسخ داده شود، ذهن جامعه را به تدریج به آن عادت میدهد. ماتمگیری به معنای عجز و ناتوانی است؛ ناتوانییی که همهی راهها را مسدود و پایانیافته میبیند و تلاش میکند همانند غریقی، از زیر آب،، دستانش را برای کمک تکان بدهد. این وضعیت نگرانکنندهتر و خطرناکتر از نظامی است که جان زنان و تودههای تحت ستم را میگیرد.
ماتمگیری تمرکز عمده بر نقش قربانیبودن زنان دارد. اینکه همواره از زنان در حالتی یاد شود که قربانی میشوند و باید نجات داده شوند، ذهنیت عمومی را طوری عیار میسازد که زنان همواره در انتظار نیرویی بیرونی برای نجات بمانند. در حالی که زنان تنها قربانی ستم نیستند؛ در کنار قربانیبودن، سوژهی فعال تاریخ و نیروی حیات و تغییر نیز هستند. به نمایش درآوردن این چهرهی پنهان زنان، کمک بهتری میکند تا از نگاه منفعلانه به خود و از تصور فرد نیازمند به دست بیرونی جلوگیری شود.
در این ماتمگیری، بدون نام بردن از عوامل سیستمیـسیاسی چون دولتها، قوانین و نظامهای ایدئولوژیک مردسالار، شکل دیگری از پاککردن صورت مسأله صورت میگیرد. این حذف آگاهانه یا ناآگاهانه، باعث میشود ریشههای اصلی زنکشی و مهاجرکُشی از خشم عمومی و جهانی پنهان و نامرئی بماند.
در نتیجه، اندوهناکشدن از زنکشی و کشتار مهاجرین، واکنش عادی انسانی است و نشان میدهد که هنوز قلب و احساس انسانها با سیاستهای حاکم مرزبندی نشده و آلوده نیست؛ اما اینکه اندوه به رویکرد عمومی در واکنش تبدیل شود، و امکان بدلساختن آن به اعتراض، مبارزه و مجادله ایجاد نشود، عمیقاً نگرانکننده است. پیام اصلی این نوشته، دعوتی است به گذار از «ماتم منفعل» به سوی «مبارزهی فعال»؛ تا جامعه به سوی عمل و تغییر سوق داده شود.