کار خانگی؛ زحمت از زنان، سود برای دیگران

نویسنده: فرزانه پناهی

کار خانگی، این بردگی بی‌مزد و مواجب، ستون ناپیدای ساختار اجتماعی و اقتصادی است که بدون آن، هیچ خانواده‌یی قادر به ادامه‌ی زندگی نخواهد بود؛ اما این کار که شامل طیف وسیعی از فعالیت‌ها مانند نظافت، پخت‌وپز، نگهداری از کودکان، پرستاری از سالمندان، شست‌وشو و مدیریت امور خانه است، نه‌تنها بدون مزد انجام می‌شود، بلکه حتا به‌عنوان یک فعالیت اقتصادی به رسمیت شناخته نمی‌شود. در جوامعی مانند افغانستان، این کار از اساس نادیده گرفته شده و زنان در چرخه‌یی از زحمت بی‌پایان گرفتار شده‌اند. این وضعیت نه‌تنها در روستاها، بلکه در شهرها نیز وجود دارد؛ جایی که زنان شاغل، علاوه بر کار بیرون، هم‌چنان مسئولیت اصلی خانه را بر عهده دارند. آن‌ها از طلوع تا نیمه‌شب، در خدمت‌اند، اما هیچ‌کس زحمت‌شان را به‌عنوان کار واقعی نمی‌بیند. در بهترین حالت، از آن‌ها به‌عنوان «مادر فداکار» یا «همسر صبور» تقدیر می‌شود، اما هرگز به‌عنوان نیروی کاری که ستون اصلی خانواده و جامعه را سر پا نگه داشته است.

در شهرها، تصور می‌شود که زنان از این چرخه‌ی فرسایشی رها شده‌اند، اما واقعیت چیز دیگری است. آن‌ها پس از ساعت‌ها کار در ادارات، بیمارستان‌ها، مدارس و کارخانه‌ها، به خانه بازمی‌گردند، جایی که شیفت دوم‌شان آغاز می‌شود. در حالی که همکاران مردشان لم داده‌اند و به استراحت می‌پردازند، آن‌ها باید شام بپزند، ظرف‌ها را بشویند، خانه را تمیز کنند، به تکالیف بچه‌ها رسیدگی کنند و اگر فرصتی ماند، لباس‌های فردای همسرشان را آماده کنند. اگر مردی در این کارها شریک شود، جامعه او را شوهر فداکار می‌نامد، اما اگر زنی از این وظایف سرباز زند، برچسب «تنبل» یا «بی‌مسئولیت» می‌خورد.

در روستاها، وضعیت حتا از این هم وخیم‌تر است. زنان نه‌تنها مسئولیت کامل خانه را بر عهده دارند، بلکه در مزارع و دامداری نیز به‌ اندازه مردان کار می‌کنند. روز آن‌ها معمولاً قبل از طلوع آفتاب آغاز می‌شود. آن‌ها ابتدا به دوشیدن شیر دام‌ها می‌پردازند، سپس باید حیوانات را تغذیه کنند و به نظافت محل نگهداری آن‌ها رسیدگی کنند. پس از انجام این کارها، نوبت به تهیه صبحانه برای خانواده می‌رسد. پس از صرف صبحانه، بسیاری از زنان به مزارع می‌روند تا در کاشت، درو کردن علف‌ها، آبیاری یا برداشت محصول کمک کنند. در کنار این فعالیت‌ها، آن‌ها باید حواشی خانه و باغچه‌ها را نیز مرتب نگه دارند.

با بازگشت از مزرعه، کار آن‌ها تازه آغاز می‌شود. باید غذا را آماده کنند، ظروف را بشویند، لباس‌ها را با دست بشویند، خانه را جارو و گردگیری کنند و در عین حال به کودکان خردسال نیز رسیدگی کنند. بسیاری از زنان روستایی هم‌چنین در تولید محصولات لبنی مانند ماست، کره و قروت فعالیت دارند یا به تهیه نان و خشک کردن میوه‌ها برای مصرف زمستان مشغول می‌شوند. برخی نیز به بافتن قالین، گلیم یا لباس‌های پشمی مشغول هستند که بخشی از درآمد خانواده را تأمین می‌کند، اما مدیریت مالی این درآمد در اختیار کامل مردان است.

با غروب آفتاب، آن‌ها باید دوباره شیر دام‌ها را بدوشند، حیوانات را به طویله برگردانند و برای شام آماده شوند. در شب، زمانی که مردان معمولاً در تفریح یا استراحت هستند، زنان هم‌چنان در حال انجام وظایف خود هستند، از آماده‌سازی وسایل برای روز بعد گرفته تا مراقبت از کودکان یا تهیه وسایل موردنیاز برای زمستان. حتا در دوران بارداری یا بیماری، کار آن‌ها کاهش نمی‌یابد، زیرا مسئولیت‌های‌شان قابل واگذاری به دیگران نیست.

اما فاجعه زمانی عمیق‌تر می‌شود که این زنان، حتا صاحب چیزی که ساخته‌اند هم نیستند. خانه‌یی که در آن کار کرده‌اند، مزرعه‌یی که در آن عرق ریخته‌اند، دام‌هایی که بزرگ کرده‌اند، همه به نام مردان است. اگر شوهرشان تصمیم بگیرد زن دیگری بگیرد، همین دارایی‌ها به‌عنوان طویانه زن دومش خرج می‌شود و میان تازه‌وارد و فرزندان جدید تقسیم می‌شود، بدون آنکه زنی که یک عمر برای این خانه جان کنده، حقی بر آن داشته باشد. اگر طلاق بگیرند، با دست خالی بیرون انداخته می‌شوند. اگر همسرشان بمیرد، باید برای زنده ماندن به خانواده‌ی شوهرشان التماس کنند. حتا در مواقع بیماری، خانواده‌ها ترجیح می‌دهند که هزینه‌ی درمان زن بیمار را پرداخت نکنند، این پول از دسترنج خودشان جمع شده، مردان خانواده اغلب آن را برای خرید زن دوم کنار می‌گذارند. مواردی وجود داشته که زنان مبتلا به بیماری‌های صعب‌العلاج، به‌جای دریافت درمان مناسب، طلاق داده شده‌اند یا به حال خود برای مرگ رها شده‌اند، زیرا هزینه‌ی درمان‌شان برای خانواده «بار اضافی» محسوب می‌شود.

کار خانگی نه‌تنها نادیده گرفته می‌شود، بلکه عمداً نامرئی شده است. نظام اقتصادی زنان را به حاشیه رانده، چون سودی در مرئی‌سازی کار آن‌ها ندارد. اگر قرار بود این کارها مزد داشته باشد، نظم اقتصاد فرو می‌ریخت، چون معلوم می‌شد که پایه‌هایش بر استثمار نیمی از جمعیت بنا شده است. دولت‌ها این کار را جزو آمار اشتغال حساب نمی‌کنند، بیمه‌یی برای آن در نظر نمی‌گیرند، حمایت اجتماعی برایش قائل نمی‌شوند. زنان خانه‌دار نه بازنشستگی دارند، نه مرخصی، نه حتا حق اعتراض.

این وضعیت، نتیجه‌ی مستقیم اعتقاد و فرهنگی است که زنان را بی‌ارزش می‌شمارد و آنان را در چرخه‌یی استثمار و سکوت اجباری محبوس می‌کند. این چرخه، محصول طراحی دقیق یک نظام مردسالار است که زنان را به کار رایگان گیر انداخته است. این ساختار، با ابزارهایی چون عرف، دین، قانون و تبلیغات فرهنگی، زنان را قانع کرده که این کار «وظیفه»‌ی آن‌هاست، نه استثمار. اگر زنی اعتراض کند، او را به بی‌مهری، ناسپاسی، یا حتا فساد اخلاقی متهم می‌کنند. اگر زنی بخواهد از این چرخه خارج شود، هزینه‌ی سنگینی باید بپردازد، از طرد اجتماعی گرفته تا خشونت خانوادگی.

اما این وضعیت نباید ادامه پیدا کند. این بردگی را نباید پذیرفت. کار خانگی باید به‌عنوان یک فعالیت اقتصادی به رسمیت شناخته شود و حمایت اجتماعی برای زنان خانه‌دار وجود داشته باشد، باید مالکیت اقتصادی زنان بر آنچه ساخته‌اند تضمین شود. مردان باید مسئولیت برابر در کارهای خانه داشته باشند، نه به‌عنوان لطف، بلکه به‌عنوان وظیفه‌ی بدیهی. این وضعیت را نباید به‌عنوان «طبیعت» یا «سنت» قبول کرد. این یک بی‌عدالتی ساختاری است که باید آن را فریاد زد، باید آن را شکست.

به اشتراک بگذارید: