چرا باید در برابر مجازات شلاق ایستادگی و اعتراض کرد؟

نویسنده: سائمه سلطانی

طالبان طی سه سال حاکمیت‌شان، صدها تن را به اتهام نقض احکام اسلامی شلاق زدند و به زندان انداختند. اکثر این مجازات‌ها به منظور پند عمومی و جلوگیری از تکرار آن، در انظار عامه صورت گرفته است.

در رابطه با این موضوع، نکات مهمی وجود دارد که در این نوشته به آن‌ها پرداخته خواهد شد.

نخستین نکته‌یی که درباره‌ی تطبیق شلاق وجود دارد، این است که این نوع مجازات خلاف حقوق بشر است. ماده‌ی ۵ اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) در این مورد می‌گوید: هیچ کس نباید تحت شکنجه، رفتار و مجازات‌های ظالمانه، غیرانسانی یا تحقیرآمیز قرار گیرد.

منبع دوم که عین دیدگاه را در قبال رویه‌های زشت و غیرانسانی همانند حکم شلاق دارد، میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (ICCPR) (۱۹۶۶) است که در آن آمده: هیچ کس نباید تحت شکنجه یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی، یا تحقیرآمیز قرار گیرد.

هم‌چنان کنوانسیون علیه شکنجه (۱۹۸۴) در ماده‌های ۱ و ۶ خود ابلاغ می‌کند: این کنوانسیون شکنجه را شامل هرعملی می‌داند که به‌طور عمدی درد شدید جسمی یا روانی را بر فرد تحمیل کند.

با استناد بر این منابع بین‌المللی می‌توان گفت که شلاق برخلاف کرامت انسانی و حقوق بشر است و باید در برابر آن از مجراهای مختلفی ایستاد شد و آن را محکوم کرد.

در قدم دوم، منابع حکم‌دهنده و ترویج‌کننده‌ی شلاق کدام‌هایند؟

قرآن نخستین منبع صادرکننده‌ی حکم شلاق است. سوره‌ی نور، آیه ۲ مجازات برای زنای غیرمحصنه را چنین حکم می‌دهد: «الزَّانِیَهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَهَ جَلْدَهٍ…» ترجمه: «زناکار زن و زناکار مرد را هر یک صد ضربه شلاق بزنید.»

جریان شلاق زدن یک زن 30 ساله به اسم مزیده در اندونیزیا در سال 2017 به اتهام رابطه‌ی خارج از ازدواج
جریان شلاق زدن یک زن ۳۰ ساله به اسم مزیده در اندونیزیا در سال ۲۰۱۷ به اتهام رابطه‌ی خارج از ازدواج

در سوره‌ی نور، آیه‌ی ۴، آمده، آن‌هایی به دیگران تهمت زنا وارد می‌کنند و برای اثبات ادعای خود ۴ شاهد آورده نمی‌توانند، باید شلاق زده شوند: «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَهً…» ترجمه: «و کسانی که به زنان پاک‌دامن تهمت بزنند و چهار شاهد نیاورند، به آن‌ها ۸۰ ضربه شلاق بزنید.»

در صحیح بخاری، حدیث شماره‌ی ۶۸۰۵ پیامبر اسلام می‌گوید: «خذوا عنی، قد جعل الله لهن سبیلاً: البکر بالبکر جلد مائه وتغریب عام.» ترجمه: «از من یاد بگیرید، خداوند برای آنان راهی قرار داده است؛ برای بکر، صد تازیانه و یک سال تبعید.»

هم‌چنان در باب شراب‌خواری در صحیح مسلم، حدیث شماره‌ی ۱۷۰۷، آمده که پیامبر اسلام گفت: «إذا شرب فاجلدوه، ثم إذا شرب فاجلدوه، ثم إذا شرب فاجلدوه، ثم إذا شرب الرابعه فاقتلوه.» ترجمه: «هرگاه [کسی] شراب نوشید، او را شلاق بزنید؛ اگر بار دوم نوشید، باز او را شلاق بزنید؛ اگر بار سوم نوشید، باز او را شلاق بزنید و اگر بار چهارم نوشید، او را بکشید.»
هم‌چنان اسلام دست حکومت‌های اسلامی را با حکمی به‌نام «تعزیرات» نیز در مجازات افراد باز گذاشته است. احکام تعزیری در مورد جرایمی حکم صادر می‌کند که برای آن‌ها از قبل مجازاتی در منابع اسلامی تعیین نشده است. بنابراین، قاضی در چنین مواردی مختار است که با چه شیوه‌‌یی از حکم تعزیری می‌خواهد فرد خاطی را مجازات کند. مثلاً با شلاق، حبس، جریمه‌ی مالی، تبعید، تأدیب اجتماعی، نصیحت و…

اما از آن‌جایی که حکومت‌های اسلامی روحیه‌ی خشونت‌گری و سرکوب‌گری دارند، بیشتر با شلاق، با متهم برخورد می‌کنند. بر اساس این حکم، طالبان بر رفتارهایی هم‌چون رشوه‌خواری، فسادمالی، کلاه‌برداری و… بیشتر از شلاق استفاده می‌کنند تا بقیه ر‌وش‌های مجازات تعزیری.

اکنون، اگر به‌راستی شلاق و مجازات بدنی جنبه‌ی بازدارندگی و جلوگیری داشتند، چرا تاکنون طالبان نتوانسته‌اند شعله‌ی این جرایم را در جامعه خاموش کنند؟ اصلاً اگر این مجازات موثر بود چرا کشورهای اسلامی در طول این چهارده‌صد سال نتوانسته‌اند با روش استهزایی جلو جرایم این‌چنینی را بگیرند؟

اغلب این شلاق‌ها برای مجازات افراد براساس روابط جنسی‌شان اعمال می‌گردد و از آن‌جایی که شلاق منحیث نوعی از مجازات در برابر فطرت انسان قرار می‌گیرد، نمی‌تواند موثر واقع شود.

میل جنسی همانند خوراک و خواب یکی از غرایز و فطرت بیولوژیکی انسان‌هاست که هیچ‌گاه با سرکوب از بین نمی‌رود و به همین دلیل است که اسلام در درازای حاکمیت تاریخی‌اش هیچ‌گاه با سرکوب و مجازات موفق به کنترول میل جنسی در افراد نشده است. ممکن در فضای رسمی جامعه میل جنسی افراد را انظباط‌بخشی و کنترول کرده باشد، اما در سطوح زیرزمینی همواره روابط جنسی افراد خارج از کنترول حکومت‌های اسلامی وجود داشته است. بنابراین، سرکوب در هیچ بخشی نتیجه‌ی مثبت ارائه نکرده است؛ به‌ویژه در خاصیت‌های فطری که قطعاً نتیجه‌ی مثبت نخواهد داد و به دلیل عقده‌یی که ایجاد می‌کند ممکن بعد از مجازات با شدت بیشتر ادامه یابد.

در نتیجه، متوقف‌کردن طالبان در اعمال شلاق‌، امر ضروری و لازمی است؛ زیرا این رفتار خلاف حرمت بشری است و از آن‌جایی که در منظر عامه اجرا می‌شود، جامعه را به جنون و حرص وحشت و مجازات «دیگری» دچار می‌کند. قطعاً پیامد این نوع مجازات، ایجاد یک جامعه‌ی «دیگرآزار» یا سادیست خواهد بود؛ جامعه‌یی که از مجازات بقیه لذت می‌برند و از صحنه‌های شادی‌آور، عشق و موسیقی هرچه بیشتر تنفر دارند.

به اشتراک بگذارید: