نویسنده: سائمه سلطانی
طالبان اخیراً لایحهیی را در چهار فصل صادر کردهاند که طبق آن، یونیفورم دانشآموزان و معلمان ذکور به پیراهنوتنبان و دستار یا کلاه سفید تغییر مییابد.
این لایحه بیان میدارد که دانشآموزان از صنف اول تا نهم مکلفاند پیراهنوتنبان به رنگ آبی یا آسمانی همراه با دستار (لُنگی) یا کلاه سفید بپوشند. همچنین، یونیفورم دانشآموزان صنفهای دهم تا دوازدهم باید به رنگ سفید همراه با لُنگی سفید باشد.
در لایحه تأکید شده است که پیراهنها باید پایینتر از زانو باشند و تطبیق این مقررات در سراسر کشور، از جمله کابل، الزامی است. با این حال، در مکاتب خصوصی، رنگ یونیفورمها اختیاری بوده و تصمیمگیری در این مورد بر عهدهی ادارات مربوطهی مکاتب گذاشته شده است.
نخست باید گفت که این اقدام طالبان، بار دیگر جنگ سنت و مذهب در برابر مدرنیتهی نوپا و محاصرهشده در افغانستان را آشکار میسازد.
اسلام، بهعنوان یکی از ادیان توحیدی، سر آشتی با نوگرایی ندارد. در این جنگ، نیروهای مذهبی بهمحض رسیدن به قدرت، اقدام به پاکسازی آثار مدرنیسم میکنند. از جمله:
منع حضور زنان در فضای عمومی و مشروط کردن حضور آنان به همراهی محرم و پوشش اجباری اسلامی، منع اختلاط جنسیتها در اجتماع، نظارت بر پوشش مردان، سرکوب و حذف اقلیتهای جنسی-جنسیتی و منحلکردن آنان در دوگانهی مونث و مذکر، نابود کردن آلات موسیقی و ممنوعیت موسیقی غیراسلامی، حذف هنر، محدود کردن رسانهها، به آتش کشیدن کتابها، راهاندازی تفتیش عقاید (انگیزاسیون)، دستکاری نصاب تعلیمی/تحصیلی با حذف کتابهای مخالف اصول اسلامی، ممنوعیت مدلینگ، نظارت بر ظاهر افراد، نظارت بر روابط جنسی و… .
طالبان پیشتر با دستکاری مواد درسی در مکاتب و دانشگاهها، سیستم آموزشی نسبتاً مدرن را از نظر محتوایی پاکسازی کرده بودند؛ اما با اقدام اخیر، میخواهند آثار ظاهری مدرنیته را نیز از بین ببرند و این نهادها را در زمرهی مدارس دینی قرار دهند.
اسلامیسازی نهادهای آموزشی، خطری جدی برای جامعهی افغانستان، بهویژه زنان و اقلیتهای جنسی-جنسیتی و در کل جهان خواهد بود. چنانکه تأثیرات این اسلامگرایی را میتوان در حملات اخیر اسلامگرایان افغان در غرب، بهویژه در آلمان، بهوضوح مشاهده کرد.
پوشش اسلامی؛ بیرق حکومتهای اسلامی
در حکومتهای ایدئولوژیک اسلامی، پوشش اسلامی برای زنان و مردان جامعه اجباری است؛ زیرا این حکومتها پوشش را بهمثابهی بیرق اسلامی خود میدانند. آنان با نظارت بر پوشش افراد، اطمینان حاصل میکنند که این «بیرق»، حکومت اسلامیشان را به جهانیان معرفی میکند.
در عین حال، وقتی حکومتهای اسلامی افراد را مکلف به پوشش اسلامی میکنند، درواقع دستور میدهند که علاوه بر زبانشان که باید واژههای اسلامی را تکرار کند، بدنهایشان نیز بخشی از تبلیغات سیاسی آن نظام باشد.
بااینحال، در نظام اسلامی، پوشش اجباری زنان تنها نمایانگر بیرق حکومت اسلامی نیست، بلکه نشاندهندهی ساختار جنسیتزدهی اسلام است.
ساختاری که بر کنترل بدن زن و در خدمت مردسالاری اسلامی بودن استوار است. این ساختار معتقد است اگر زنان پوشش اختیاری داشته باشند و قدرت تصمیمگیری مستقل پیدا کنند، جوهرهی حکومتهای اسلامی از بین خواهد رفت.
از همین رو، نظارت بر حجاب زنان در کشورهای اسلامی، بهویژه در ایران، افغانستان و عربستان (پیش از اصلاحات)، تا سرحد تجاوز و مرگ زنان اعمال میشود.
کنترل اجتماعی با باورهای اسلامی
در نهایت، لایحهی جدید طالبان، ادامهی همان سیاستهای پیشین آنان در تغییر نصاب تعلیمی است. آنها تلاش دارند با کنترل اجتماعی بر اساس باورهای اسلامی، جامعهی یکدست، مطیع و پیرو بسازند.