از سال ۲۰۱۴، بیش از ۵۲ هزار انسان، بیشترشان با قلبهایی سرشار از ترس و امید، جان خود را در مسیرهایی گذاشتند که قرار بود آنان را به زندگی برساند، نه به مرگ. اینها فقط عدد نیستند؛ هرکدام، نامی داشتند، خانهیی، مادری چشمبهراه، کودکی در آغوش، رویایی نیمهکاره.
سهچهارم مرگهای مهاجرتی، سهم کسانی است که از دل آتش بیرون زدند: از جنگ، قحطی، سرکوب. هزاران افغان، روهینگیایی، سوری… مردمی که وطنشان دیگر پناهشان نبود. بیش از ۵ هزار نفر از این قربانیان افغانستانی بودهاند؛ بیشترشان پس از سقوط کابل و بازگشت طالبان، راهی دیار مرگ شدند. آنها امیدی نداشتند جز عبور از مرزها؛ حتی اگر پایانش، پایان زندگی باشد.
تنها در دلِ مدیترانه، بیستوپنج هزار نفر طی یک دههی گذشته غرق شدند؛ گویی دریا دیگر توان شنیدن قصهی دردهای انسان را ندارد.
امی پاپ، رئیس سازمان بینالمللی مهاجرت، با اندوه میگوید: وقتی انسان از امید به آینده در سرزمینش محروم میشود، تن به خطر میسپارد؛ به امید نجات، نه برای خوشبختی، که فقط برای زندهماندن.
دنیا نیازمند مهربانی است. به جایی رسیدهایم که زندگی، برای برخی، تنها در خطر معنا پیدا میکند. وقت آن است که جهانیان، برای ساختن امید، برای گشودن راههای امن، همدل شوند؛ پیش از آنکه باز هم انسانی بینام، بیصدا، در راه بمیرد.