نویسنده: سائمه سلطانی
امسال روز جهانی کارگر در حالی برگزار میشود که حدود ۱۶ میلیون زن در افغانستان حبس خانگی شدهاند و مشغول کار ۲۴ ساعته بدون وقفه، بدون دریافت خدمات صحی و بدون مزد هستند. چنانکه به گفتهی معروف، «زن پرولتاریای پرولتاریاست.»
مردان چنانکه خود و جنسیتشان اعتبار دارند، کار و زندهبودنشان نیز معتبر و ارزشمند پنداشته میشود؛ اما در اسلام، زنان نه خود ارزش دارند، نه جنسیت، نه هم کار و زندهبودنشان.
کارگران مرد با تحول از فئودالیسم و عصر سرفها به عصر سرمایهداری توانستند صاحب امتیازات مزدی شوند و جان آنها به سبب سودی که تولید میکردند، ارزشمند پنداشته شود. بعد از آن هم آهستهآهسته جنبشهای کارگری پا گرفت و ساعت کار به هشت ساعت کاهش یافت. کارگران مرد هشت ساعت کار میکردند، هشت ساعت میخوابیدند و هشت ساعت دیگر را هم حق تفریح و رسیدگی به سرگرمیها و امور شخصی داشتند. بعدها در دولتهای مرفه، کارگران صاحب بیمهی صحی نیز شدند.
هرچند کارگران زن نیز آهستهآهسته از این حقوق برخوردار شدند، اما هنوز سطح دستمزدها میان زن و مرد متفاوت است. زنان کار مضاعفی انجام میدهند: هم کار مزدی با دریافت نصف دستمزد کارگر مرد و هم کار بدون مزد و بدون وقفهی خانگی که به علت زنانهشدنش، کلاً از آن اعتبارزدایی و دستمزدزدایی شده است. این روند در کشورهای اسلامی و سنتی شبیه افغانستان، که هنوز به مدرنیته نرسیده است، خیلی عمیقتر بهنظر میرسد. زنان نهتنها از کار مزدی-اجتماعی محروم شدهاند، که ارزش کار خانگی آنها نیز از لحاظ مالی و معنوی بیارزش شده است.
زنان در طول ۲۴ ساعت محکوم به کارند؛ بدون وقفه، بدون خدمات صحی و بدون دریافت کمترین دستمزد. تازه به آنها مفتخور و بیکاره هم خطاب میشود. میگویند: کار خانه چیست دیگر؟ یک ظرف و پیالهشستن و آشپزی هم شد کار مگر؟
این تقلیلدادن کار گستردهی زنان به یک ظرف و پیالهشویی، همان سیاست مردسالاری است که تلاش دارد هرچه بیشتر از کار خانگی با رمز «کار زنانه»، ارزشزدایی کند. حال آنکه در بیرون از خانه، مردان خود تکتک ابعاد کاری کارخانگی، از جمله آشپزی، ظرفشستن، پاککاری، بچهداری، مراقبت از بیماران، مراقبت از افراد کهنسال و مریض و لباسشویی را با دریافت دستمزد، منحیث یک شغل انجام میدهند. این کارها وقتی به زنان خانهدار میرسد، میگویند: زنان چهکار کردند؟ کار خانگی هم مگر کار است؟ اما وقتی در سطح اجتماعی به مردان میرسد، با افتخار میگویند که آشپزند یا در فلان شرکت مشغول پاککاری خانههای مردماند، یا مراقبت از افراد مریض، کهنسال و کودک را بر عهده دارند.
تفاوت خیلی درشت است؛
زنان در خانه کارهای فراوانی را بهطور همزمان، بیوقفه و بدون هیچ دستمزدی انجام میدهند؛ کارهایی که نهتنها بهعنوان «شغل» شناخته نمیشوند، بلکه بیارزش نیز تلقی میگردند. در حالیکه همین کارها، مانند آشپزی، نظافت، پرستاری یا آموزش کودک، وقتی توسط مردان در بیرون از خانه انجام میشوند، بهعنوان حرفهی رسمی با دستمزد و اعتبار اجتماعی شناخته میشوند. هرچند مردان فقط یک بخش از این کارهای گستردهی زنان را در سطح اجتماع انجام میدهند؛ مثلاً فقط آشپزی میکنند یا مراقبت از افراد مریض؛ اما نه شبیه زنان که همزمان همهی این کارها را در خانه، بدون هیچ نوع دستمزد و وقفه انجام میدهند.
این نامرئیسازی از کار زنان، بر اساس همان تفکیک جنسیتی صورت میگیرد؛ تفکیکی که مراتب ارزشگذاری و قدرت را در روابط جنسیتی افراد در جامعه تعیین میکند.
زنان بعد از حاکمیت طالبان، به گونهی زنجیرهیی از کار مزدی حذف شدند و فقر و بیگاری از بنیاد زنانه شدهاند.
اسلام نقش اساسی در بیگاریکشی و نامرئیسازی از کار زنانه و کار خانگی دارد. با تقدسزایی از خانهنشینی زنان، کار خانگی را وجیبهی دینی و طبیعی زنان فرض میکند و اهمیت کار زن را تا سرحد نفقه مهم میداند. اسلامیون بارها گفتهاند که نفقهی زنان بر دوش مردان خانواده است؛ بنابراین، زنان نیازی به کار در بیرون یا کار مزدی ندارند.
این تقدسزایی، اهمیت اقتصادی کار خانگی زنان را عمداً نادیده میگیرد. کار زنان را از حوزهی تولید و مزد جدا میکند و آن را خدمت و «ایثار» جلوه میدهد.
تقسیم کار جنسیتی و جداسازی جنسیتی خانه و اجتماع باعث میشود کارهای بیرونی-مزدی مردانه جا زده شوند و کار خانگی زنان بهعنوان کمک و وظیفهی اخلاقی شناخته شود، نه کار اقتصادی و مستحق دستمزد.