مساله چیست؟ حق آموزش زنان یا نفی ذات پدیده‌ی طالبانیسم؟

داکتر محمد شفق خواتی

از طالب چیزی نخواهیم، بلکه خود طالب را نخواهیم. خواستن از طالب، به معنای خواستن خود طالب و مفروض پنداشتن مشروعیت نظام و سلطه‌ی وحشیانه‌ی اوست.

بی‌تردید، حق آموزش بانوان یکی از حقوق بنیادین و حیاتی برای نصف جمعیت کشور و مبارزه برای استیفای آن یک مسئولیت همگانی است. با این حال، برای پیگیری این حق حیاتی نباید رویکردها چنان باشد که از مساله اساسی (اصل پدیده طالبانیسم، عدم مشروعیت سلطه‌ی غصبی چند زامبوی وحشی بر سرنوشت یک ملت با نظام امارتی قرون وسطایی‌شان) غفلت صورت گیرد. مسأله در پدیده طالبانیسم، تنها مسأله زنان و در عرصه حقوق زنان نیز تنها حق آموزش زنان نیست. همه می‌دانیم که مسأله اصلی ذات پدیده طالبانیسم و سلطه غصبی این زامبی‌ها است که تمام ارزش و کرامت انسانی مرد و زن و تمام حقوق شهروندی مردان و زنان جامعه را زیر پا نموده و چند بز کوهی را بر سرنوشت ما مسلط نموده است. بحث این نیست که از طالب چه باید خواست، بحث آن است که خود ذات طالب خواستنی و پذیرفتنی نیست، نه این‌که ما از او بخواهیم که با لطف و کرمش به ما حق رفتن به مکتب بدهد و ما در صورت باز کردن در یک مکتب، از او شاکر باشیم.

برخی اقدامات و اقدامات برخی افراد برای استیفای حق آموزش زنان، چنین رویکردی را تثبیت می‌کند. مطلوب برخی همسایگان ما نیز چنین رویکردی است و منفعت خویش را در آن می‌بینند که با رویکرد حفاظت از اصل امارت، آموزش مشروط و محدود زنان را یک گام بلند طالبانی و اسباب تبلیغ از آن زامبی‌ها بسازند و امر آموزش زنان را نیز به یگ پروژه رنگمالی پل سوخته دوم تبدیل نمایند.

به نظر می‌رسد که تمرکز تنها بر حق آموزش زنان که مشروعیت بخشیدن به اصل پدیده طالبانیسم و پذیرش سلطه انحصاری چند بز کوهی را مفروض بگیرد، نوعی مسیر انحرافی است. جدا از این‌که بخشی از واحدهای طالبانیسم در اثر باورهای قرون وسطایی و درآمیخته با ارزش‌های پیشااسلامی پشتون‌والی، با حق آموزش زنان و بیرون آمدن آنان از خانه مشکل جدی دارند، اما برای برخی دیگر، ممانعت از آموزش زنان خود یک تاکتیک برای امتیازگیری از جهان است. آنان چانه‌زنی در مورد حق آموزش زنان را می‌توانند برای تسهیل ارتباطات با جهان و حتی بحث به رسمیت شناخته شدن شان به عنوان یک ابزار استفاده کنند و گام به گام کوتاه بیایند تا به هدف خود برسند. ممکن فردا اعلام کنند که زنان پس از آن‌که داخل بوجی (برقع) گردیدند (و ده‌ها شرط دیگر …)، می‌توانند به مکاتب یا دانشگاه‌ها حضور یابند و مضامین درسی مورد نظر ملاحسن و آنچه را ملامنیرک صلاح بداند، بخوانند. آیا در این صورت، حقوق زنان استیفا شده است؟ مشکل جامعه با اصل پدیده طالبانیسم و توحش فرهنگی و سیاسی و یا محتوا و مضامین آموزشی و شکل پوشش و… همه حل شده است؟ حقوق سیاسی و مشارکت برابر مردان و زنان و نیز اصل مردم‌سالاری در نظام سیاسی حل شده است؟

از طالب چیزی نخواهیم، بلکه خود طالب را نخواهیم.

به اشتراک بگذارید: