نویسنده: کیان فرخنژاد
پشته پشته کشته. یک، دو، سه، … چهارده جنازهی افراد بیگناه، کارگر و دهقان هزارهی قریهی قریودال بندر دایکندی در مرز بندر و غور، منطقهی پالوسنگ. فرقی نمیکند داعش دست به تیرباران زده باشد یا طالب، چه اینکه تمام اینها سر و ته یک کرباس هستند.
هر یک از کشتهشدهها، نمادی از تاریخی که برگ برگ آن با رنگ سرخ نوشته شده است. دهقانانی با دستان پر از زخم و پینه تیرباران شده از سوی مردان تفنگدار. آیا این نمایشنامهی تراژیک را چه کسی نوشته است؟ آیا نمایشنامهنویس و کارگردان این نمایشنامهی غمبار کیست؟ آیا چه نهادی و چه سیستم فکرییی مجوز کشتار دهقانان و بیگناهان را به ماشین کشتار طالبان یا داعش داده است؟ آیا این پرسش را هیچ پرسیدهایم؟ بیگمان ذهنهای طلسمشده و جادوشده به دنبال ریشهها نمیگردند. برای این ذهنهای مسموم و طلسمشده مهم نیست تا ژرفاها را بکاوند تا ببینند گندیدگی و فساد از کجا ناشی میشود؟
اما برای ذهنهای بیدار هیچ فرقی بین طالب و داعش یا نسخههای دیگر اسلام اصیل و ناب محمدی نیست. چه داعش باشد یا طالب یا بوکوحرام یا هر نسخهیی از اسلام اصیل، این اجازه را به خود میدهند تا دست به کشتار بزنند. بهویژه اینکه هرگاه اسلام اصیل با فرهنگ افغانی ترکیب شود، میشود این الگو: «کشته شوی میشوی شهید؛ بکشی میشوی غازی».
اینکه تنها دین اسلام است که به نسخههای اصیل و کاپی برابر با اصل خود اجازهی کشتار میدهد، قطعاً از سوی برخی از مسلمانان اصلاحشده یا کاسبکار و دکاندار دین، «اسلامهراسی» قلمداد شود. در حالی که واقعیت همین است که تنها اسلام اجازهی این جنایت آدمکشی را میدهد و دیگر هیچ.
اگر داعش در سنجار عراق دست به بردهداری و کنیزداری زدند، ریشهاش فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی بوده است نه چیز دیگر نه اندیشهی مبتنی بر سکولاریزم یا ذهنهای روشنشده و رها از مسمومیت دینی. اگر داعش دست به کشتار دهقانان بندر دایکندی زده است، مجوز از اسلام گرفته است. چه فرق میکند در سنجار باشد یا در مرز بین بندر و غور. اگر طالب همان روی دیگر سکهی داعش باشد، بازهم چه فرقی میکند. مهم این است که تیربارانکردن افراد بیگناه پشت سرش حتماً دستور آسمانی و قطعیت دستور و مجوزی است وگرنه هرگز کسی نمیتواند دست به چنین رفتار غیر انسانی بزند.
بهتر است تا ریشههای باور داعش یا طالب را کمی بشکافیم؛ مثلا آن کنیزگیری و بردهگیرییی که داعش در سنجار بر سر مردم ایزدی آورد، منبای فکریاش چه بوده است؟ مگر بردهداری و کنیزداری چیزی نیست که در متن کتاب آسمانی مسلمانان آمده است؟ این هم یکی از سندها و مدارک قرآنی که در سورهی نسا، آیهی ۲۴ گفته است: «والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم کتاب الله علیکم…»؛ یعنی، و نیز زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند، مگر آنها که به تصرف شما درآمده باشند…». این عبارت «تصرف» چه معنا میتواند داشته باشد؟ یا در سورهی احزاب، آیهی ۵۰ میگوید: «یا ایهاالنبی انا حللنا لک ازواجک اللاتی اتیت اجورهن و ما ملکت یمینک مما افاء الله علیک…ان وهبت نفسها للنبی»؛ یعنی ای پیامبر، زنانی را که مهرشان را دادهای و آنانی را که بهعنوان غنایم جنگی که خدا به تو ارزانی داشته است مالک شدهای… بر تو حلال کردیم… آیا بهراستی معنای زنان به عنوان غنایم جنگی روشن نیست؟
همچنین قرآن در سورهی احزاب آیهی ۵۲ میگوید: «لایحل لک النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج ولو اعجبک الا ما ملکت یمینک …»؛ یعنی بعد از این زنان، هیچ زنی بر تو حلال نیست و نیز زنی بهجای ایشان، اختیار کردن، هرچند تو را از زیبایی او خوش آید، مگر آنچه به غنیمت به دست تو افتد…». آیا همین فرهنگ غنیمت که در روش مسلمانان اصیل ناب محمدی، یعنی داعش، دستور آسمانی نیست؟ بلی قطعاً برگرفته از ناف قرآن است. هرگونه توجیه باطل است و فریب.
پس روشن است که طرز تفکری که نظام بردهداری یا تصرف مالکانهی زنان را به مردم بدهد، اجازهی کشتار و تیربارانکردن صحرایی مردم را نیز میدهد. به سخن روشنتر، باید نهادی، سیستم فکرییی در بین باشد که مجوز کشتار چند دهقان را بدهد. آیا آن نهاد جز نهاد دین اسلام میتواند باشد؟ خیر. هرگز. اگر جامعهی ملاها، مولویها و آخوندها لب به نقد گروه طالبان، بوکوحرام و داعش که نمایندگان راستین اسلام است نمیگشایند، دال بر چیست؟ دال بر این است که در ته دلشان از وجود این نمایندگان ناب محمدی خرسند هستند. در ته دلشان چک چک میکنند و کیف میکنند. حتا مسلمانان اصلاحشده یا کاسبکار و ریاکار که مرتب میگویند اسلام ربطی به داعش و طالب و بوکوحرام ندارد، سخنان بیهوده، توجیهگرانه و مفتی است که یک توت تر نمیارزد.
اینکه گروه طالبان نمایندگان راستین اسلام محمدی در افغانستان هستند، شکی نیست. دلیل نمایندگی از اسلام اصیل همین کشتارها، انفجارها، ترورهایی است که در طی چند دهه روی داده است تا کشتار مردمان بیگناه و دهقان دایکندی که به دست مسلمانان راستین کشته شدهاند. بهراستی به غیر از اسلام و حکم دینی که مردم را مغزشویی کرده است دیگر چه چیزی، سنگدلی تا این اندازه روا میدارد؟ آیا چنین پرسشی از خود کردهاید؟
به هر روی، سرانگشتی حساب کنیم، همین است که ملا، مولوی و آخوند در افغانستان، منشأ کشتارها و بدبختیهاست که همواره از سر دسترخوان تا سر جنازهی مرده تا سر مراسم عقد دعا خواندهاند که الهی بیرق اسلام سربلند باد و بیرق کفر سرنگون. حال که بیرق کفر و سکولاریزم و تفکر جدایی دین از سیاست از بین رفته است و اسلام اصیل طالبانی نهادینه شده است، نتیجهاش کشتار و سنگدلی و تجاوز بر حقوق دیگران، نقض آزادیهای مدنی و حذف باورهای مخالف و ازبینبردن مردمی است که به باورشان در صفوف «باطل» قرار گرفتهاند.
پس برای رهایی از این وضعیت باید جامعه از چنین تفکر مستبدانه و انحصارگرایانهیی مبتنی بر حذف، بایستی به تفکر سکولار برسد، دیگر چارهیی نیست. در این دگردیسی، ملاها، مولوی ها و آخوندها فقط در آخور همان مسجد و مکانهای مشخص دینی محصور شوند. وگرنه ماشین کشتار اسلام هر روز برندهتر خواهد شد. بهتر است تا مردم پوست بیندازند و ملاها را در حاشیهی امن خودشان قرار بدهند. به سخن دیگر دست ملاها، مولویها و آخوندها را کوتاه کنند. بنابراین، تا تکثرگرایی، سکولاریزم و اندیشه مبتنی بر دیگرپذیری به وجود نیاید، همین «خرک خواهد بود و همین درک».
پس لب و لباب سخن اینکه تا هیولایی به نام ملا، مولوی و آخوند به زندگی مردم چیره باشند، زمین گرد نخواهد بود و بر دور خورشید نخواهد چرخید و باید گالیله مجازات شود. اسلام همین است. مردم برای رهایی از این وضعیت فقط یک راه دارد: روشنشدن مردم و دوری از اهریمنانی به نام دکانداران دین؛ ملا، مولوی و آخوند.
سخن کوتاه اینکه ملا، مولوی و آخوند شر است. منبع شرارت، آموزههای دینی است که با ترکیبی از باورهای بومی- سرزمینی در صحنهی اجتماع پدیدار می شود. یک سر نخ جریان شرارت و شر پیش از دورهی گالیله کشیده شده است تا دورهی گالیله تا دورۀ ملا هبتالله آخوند که زندگی را تقسیم کرده اند به دو بخش کاملا مجزا: حق و باطل، مؤمن و کافر. مفاهیمی چون ارتداد، مهدورالدم و غیره ابزاری کارا برای ماشین کشتار مسلمانان ناب محمدی و نسخهی بدون ایراد اسلام اصیل چون داعش و طالب است. همین است که در افغانستان سالهاست که کلید بهشت در گردن مجاهدان طالب به نخ کشیده بوده به این باور دینی که به محض کشتهشدن فورا به بهشت خواهد رفت.
زمانی این وضعیت نابهنجار کشتار کنترل خواهد شد که مسجد چون کلیسا از صحنهی سیاست، مردم و اجتماع کنار برود و ملا و مولوی و آخوند ایزوله شوند در آخور خودشان و کار به کار مردم نداشته باشند. نظام سیاسی جدا از دین و مذهب شکل بگیرد و رواداری و باور به تکثر اقبال عام یابد. این حرکت، مستلزم این است که روندها برای شکلگیری چنین وضعیتی تلاش کنند که رسانهها میتواند در این زمینه نقش بسیار بزرگی ایفا کند.