نویسنده: سائمه سلطانی
یکشنبه، آخرین روز جرگهی جنبش تحفظ پشتونها در خیبر پختونخوا بود. این جرگه بهدنبال قتل گیلهمن وزیر، شاعر و عضو برجستهی این جنبش، که ادعا میشود توسط حکومت پاکستان کشته شده است، برگزار شد. منظور پشتین، رهبر این جنبش، در مقابل شفاخانهیی که گیلهمن در آن جان باخت، تصمیم به برگزاری این جرگه گرفت. پشتین اعلام کرد: «پشتونهای پاکستان دیگر توانایی تحمل ظلم را ندارند و باید تصمیمی مشترک و سرنوشتساز برای جلوگیری از خشونت و بیعدالتی حکومتی اتخاذ کنند».
بااینحال، حضور زنان در این جرگه توجه بیشتری را به خود جلب کرد. هرچند این نخستین حضور زنان پشتون در این جنبش نیست و پیشتر نیز زنانی در فعالیتهای این جنبش مشارکت داشتهاند؛ اما اینبار حضور آنها چشمگیرتر بود. ورانگه لونی، جلیله حیدر، گلالی اسماعیل و ثنا اعجاز از اعضای کلیدی این جنبش هستند و هر یک نقشهای اساسی در پیشبرد آن ایفا کردهاند.
آنچه بیش از همه باعث جلب توجه عمومی به حضور زنان در این جرگه شده است، به چالشکشیدن گفتمان غالب دربارهی جاهل عنوانکردن پشتونها در رابطه به جایگاه زنان است. این دیدگاه استعماری و فاشیستی نسبت به پشتونها در پاکستان، بیشتر توسط دستگاه حکومتی فاشیسم پنجابی تقویت میشود. در افغانستان نیز پانفارسیستهای هزاره و تاجیک، بهویژه مزاریگراها و مسعودگراها، به دنبال دامنزدن به این گفتمان، یعنی جاهل و زنستیز خطابکردن پشتونها، هستند.
بهویژه زمانیکه طالبان مکاتب و دانشگاهها را به روی زنان افغانستان بستند، نمایندهی پاکستان در سازمان ملل این اقدام را بخشی از فرهنگ پشتونها عنوان کرد و خواستار عدم دخالت سازمان ملل و دولتها در این موضوع شد. همچنین عمران خان، نخستوزیر پیشین پاکستان، در نشست سازمان همکاری اسلامی دربارهی افغانستان، همین دیدگاه را تکرار کرد و ممنوعیت زنان از تحصیل را بخشی از فرهنگ افغانها و بهطور خاص پشتونها دانست؛ اما حضور زنان در جنبش تحفظ پشتون و امکان افزایش مشارکت آنان میتواند چنین گفتمان فاشیستی و استعماری را در هردو کشور به حاشیه براند.
هرچند مشارکت زنان در جنبش تحفظ پشتون در مقایسه با حضور زنان در جنبش اعتراضی بلوچها گسترده و عمیق نیست، آنچه اهمیت دارد این است که حضور زنان پشتون در این جنبش، فرهنگی و ذاتی جلوهدادن زنستیزی در این گروه قومی را نفی کرده و آن را بیاساس نشان داده است.
حسن جان، یکی از فعالان سیاسی در کویتهی پاکستان، در رابطه با تفاوت مشارکت زنان در جنبش بلوچها و پشتونها میگوید: «همانطور که قبلاً هم اشاره کرده بودم، در جنبش تحفظ پشتون، زنان نقش زیادی ندارند. دلایل کمرنگبودن این نقش به وضعیت تحمیلی ایدئولوژیک و نظامی بر جامعهی پشتون و شرایط عینی خاصی که این جنبش را به وجود آورده است، بازمیگردد. این نکته را میتوانیم با مقایسه این جنبش با جنبش کنونی بلوچها بهتر درک کنیم. پانزده سال پیش، زمانیکه جنبش مسلح آزادیخواهی بلوچها آغاز شد، دولت پاکستان برای مهار این جنبش مسلحانه، تاکتیک کشتار و اختطاف را در پیش گرفت. به این ترتیب، صدها فعال سیاسی را از بین برد و وضعیت به حدی دگرگون شد که هیچ فعال سیاسی مردی در جامعهی بلوچ نماند که بتواند برای اعتراض پیشقدم شود و رهبری جنبش را به دست گیرد. از این رو، زمینه برای پیشقدمشدن زنان بلوچ فراهم شد و رهبری جنبش را زنان بر عهده گرفتند؛ زیرا دولت پاکستان نمیتوانست زنان را به همان شکلی که مردان بلوچ را میربود، برباید.
اما شرایط مشارکت زنان پشتون در فعالیتهای سیاسی متفاوت است. عملیات ارتش پاکستان در مناطق پشتوننشین علیه طالبان ضدحکومت پاکستان و منصوبکردن طالبان و گروههای تروریستی تحت فرمان این حکومت در آن مناطق انجام شد. هزاران مرد پشتون ناپدید شدند. بهگزارش طلوعنیوز در سال ۲۰۲۰، حدود ۳۰ هزار مرد در ده سال اخیر از دو استان بلوچستان و خیبر پختونخوا ناپدید شدهاند. بسیاری دیگر یا در اثر ماینهای زیرزمینی کشته شدند یا توسط حکومت و گروههای تروریستی وابسته به آن بهطور زنجیرهیی از بین رفتند. این شرایط باعث شد هزاران خانوادهی پشتون بیخانمان و آواره شوند. از سوی دیگر، دستگاه حکومتی پاکستان تبعیضات ویژهیی را علیه پشتونها اعمال کرد؛ بهگونهیی که پشتونها با عنوان تروریست شناخته شدند و پنجابیها هرجا که پشتونها را میدیدند، آنها را تروریست خطاب میکردند. تمامی این شرایط زمینهساز شکلگیری جنبش تحفظ پشتون و سپس مشارکت زنان در این جنبش شد. زنان در جنبش تحفظ پشتون بخش کوچکی از این جنبش را تشکیل میدهند، درحالی که در جنبش اعتراضی بلوچها، زنان نهتنها در سطح رهبری جنبش حضور دارند، بلکه پایهی اساسی تودهییبودن این جنبش را نیز شکل میدهند.»
بااینحال، نباید فراموش کرد که جنبش تحفظ پشتون، هرچند مدعی مقابله با ستم فاشیسم پنجابی بوده و خواهان بازگرداندن عدالت به پشتونها بهعنوان یکی از گروههای قومی تحت سرکوب است، اما دیدگاه این جنبش در واکنش به فاشیسم و حکومت برتریطلب پشتونهای افغانستان همچنان نامشخص و مبهم است. پشتونیسم در افغانستان، نقش مشابه فاشیسم حکومتی پنجابی در پاکستان علیه گروههای قومی مانند بلوچها و پشتونها دارد. بااینحال، جنبش تحفظ پشتون، که بهطور جدی علیه استبداد و ترور حکومتی پنجابیها مبارزه میکند، تاکنون هیچ اشارهیی به نقش تمامیتخواهی و برتریطلبی پشتونیسم افغانستان در رابطه با گروههای قومی غیرپشتون، که فشار اصلی این سیاست به زنان غیرپشتون وارد میشود، نکرده و همچنان به شعار «لر او بر یک افغان» ادامه داده است.