من از کابل غمگین، شهر رویاها، روایت می‌کنم

نویسنده: آلا منتظری هوا ابری و دل‌گیر بود، آسمان بغض داشت و ابرها آماده‌ی باریدن بود. روزی را می‌گویم که پس از گذشت سه سال به کابل رفتم؛ سه سال…

ادامه خواندنمن از کابل غمگین، شهر رویاها، روایت می‌کنم

دختری که رمان می‌خواند تا رنج‌هایش را فراموش کند

مصاحبه‌کننده: عارف قربانی در کابل یک زندگی عادی داشت. برای زندگی‌اش برنامه ریخته بود و دنبال رویاهایش بود. با آمدن طالبان و سقوط کابل، ریز و درشت برنامه‌هایش ازهم پاشید…

ادامه خواندندختری که رمان می‌خواند تا رنج‌هایش را فراموش کند

سه سال در قفس؛ روایتی از حصار نامرئی زندگی زنان افغانستان

نویسنده: فرزانه پناهی سه سال پیش، کابوسی به حقیقت پیوست؛ مردانی با ریش‌های انبوه و چهره‌های خشم‌آلود، شهر را تسخیر کردند. با رسیدن آن‌ها به شهر همه چیز تغییر کرد.…

ادامه خواندنسه سال در قفس؛ روایتی از حصار نامرئی زندگی زنان افغانستان