بررسی عوامل مرگ و میر زنان باردار در منطقه‌ای «ترغی» ولسوالی پنجاب ولایت بامیان

امان شادکام

توضیحات

در افغانستان بعضی مسایل وارونه ظاهر شده است یا اصلا دست کم گرفته شده، توجه جدی از طرف نهادهای مربوطه‌اش در زمان جمهوریت و در زمان امارت صورت نه گرفته است. بنابراین در این گزارش تحقیقی تلاش می‌شود که عوامل مرگ و میر مادران در حین ولادت از بعد جامعه‌شناختی بررسی گردد. ساحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مورد مطالعه‌ی این گزارش تحقیقی، روستایی به‌نام ترغی مربوط ولسوالی پنحاب ولایت بامیان می‌شود. این روستا از لحاظ ژیوپلتیک یک ساحه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بسیار دور افتاده و سردسیر است که تقریباً شش ماه پوشیده با برف است. نفوس این روستا نسبت به جغرافیایش بیشتر است. به‌ همین‌ خاطر همواره فقر اقتصادی گریبان‌گیر مردمش است. باشندگان این روستا از لحاظ رفتار اجتماعی خیلی مردمان باز و اجتماعی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هستند. مهمان را دوست خدا می‌دانند و با فراگیری علم و دانش دختران مشکل ندارند و تشویق هم می‌کنند.

در این گزارش تحقیقی، با شش نفر از اعضای فامیل زنان متوفی صحبت شده است و بر علاوه این شش نفر، با دو نفر از پرسونل کلنیک و ده نفر از منطقه ای ترغی نیز مصاحبه صورت گرفته است.

اما به ‌خاطر دورافتاد‌گی این روستا قبل از دوران حامد کرزی در بخش صحت و آموزش توجه صورت نگرفته ‌بود و به همین دلیل در روستای ترغی یک دختر باسواد سیاهه‌خوان هم وجود نداشت. با آغاز دوران جمهوریت، به خصوص رییس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جهوری حامد کرزی، این روستا از حالت بدوی خود بیرون شد و مردمش علاقمندی نشان دادند که در منطقه‌ی‌شان مکتب فعال شود و کلینیک به ‌خاطر جلوگیری از مرگ و میرهای زنان و کودکان احیا گردد؛ ولی دولت توجه جدی به این روستا نکرد و فقط یک دو موسسسه در این روستا دست به فعالیت‌های اجتماعی و بهداشتی زدند. بعد از تلاش‌های مردم محل، در سال ۱۳۸۶ ه. ش. یک کلینیک ساخته شد که پرسونل کلینیک از دو داکتر بیشتر نبود؛ یک مرد و یک زن. جای کلینیک را خود مردم در یک خانه‌ی شخصی، با امکانات بسیار ابتدایی تهیه کردند. مدت دو سال کلنیک بدون ساختمان بود. بعد از دو سال ساختمان کلینیک ساخته شد، اما کلینیک از لحاظ کیفیت در پایین‌ترین سطح باقی ماند.

قبل از ایجاد کلینیک زنان زیادی در این روستا هنگام ولادت جان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را از دست داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند؛ اما آمار دقیق وجود ندارد. در این گزارش از سال‌های ۱۳۸۶-۱۳۸۷ به بعد مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس صحبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زنانی‌ که در کلینیک کار می‌کردند، زنان زیادی در زایمان جان‌های‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان را از دست داده‌اند.

به هر حال، در این گزارش تحقیقی به موضوع آگاهی تأکیده شده است چون در جریان تحقیق با عدم آگاهی خانواده‌ها و زنان مواجه شدم و خانواده‌هایی بودند که عامل مرگ زنان در جریان ولادت را یک امر ساده تلقی می‌کردند و نمی‌دانستند که مرگ و میر زنان در حین ولادت عامل کم‌خونی، کم‌بود امکانات صحی و ساده‌انگاری است.

عوامل مرگ و میر زنان باردار در منطقه‌ای ترغی

منطقه‌ای ترغی یکی از دور افتاده‌ترین منطقه‌ی ولسوالی پنجاب ولایت بامیان است که با سیاه بومک ولسوالی نمبر۱ یکه ولنگ و کوه بیرون ولسوالی مرکز بهسود هم‌مرز است. منطقه‌ی ترغی شامل ۱۵ قریه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خرد و کلان است که از لحاظ فرهنگی زیاد تفاوت ندارند و فقط در بعضی تشریفات از هم تفاوت دارند. این منطقه بر خلاف دیگر مناطق ولسوالی پنجاب، پنج شش ماه زمستان دارد و کوه‌های‌شان پوشیده از برف است. کشت و زراعت هنوز در این منطقه به شکل سنتی اجرا می‌شود و نهادهای خصوصی و دولتی که در این راستا فعالیت می‌کردند، توجه لازم در این عرصه نداشته‌اند. مردم این منطقه از لحاظ اقتصادی در پایین‌ترین سطح قرار دارند. به‌خاطر اقلیم نامناسب، نه زراعت محصول خوب دارد و نه درختان مثمر رشد می‌کنند.

با آغاز حکومت کرزی، مکاتب دخترانه در منطقه‌ی ترغی فعال شدند. اول کسی دخترش را به مکتب روان نمی‌کردند؛ اما برگشت مهاجرینی که در زمان جنگ‌های داخلی از این منطقه به کشورهای ایران و پاکستان رفته بودند، باعث شدن که مردم دختران‌شان را به مکتب روان کنند؛ زیرا دختران‌ مهاجر با سواد کم به‌عنوان معلم استخدام شدند و احترام و معاش نصیب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان شد. دختران خردترشان هم بدون هیچ مانعی به مکتب می‌رفتند. این موضوع به نفع مردم تمام شد. مردم فهمیدند که دختران هم می‌توانند درس بخوانند و دختران که درس می‌خوانند به مراتب پاکیزه‌تر و منظم‌تر هم است. (البته این مساله با تبلیغات از سوی شیخ‌ها مواجه شد. عده‌ای از شیخ‌ها می‌گفتند که نباید دختران مکتب بروند که این موضوع هم خیلی زود با میانجی‌گری شیخ‌هایی که در ایران درس خوانده بودند، حل گردید).

منطقه‌ی ترغی تا سال‌های ۱۳۸۵-۱۳۸۶ کدام کلینک نداشتند. این مردم با الاغ مریض‌شان را به کلینیک‌های «دو او» بهسود و «مهر» پنجاب می‌بردند. برای رسیدن باید شش ساعت پیاده راه می‌رفتند. البته قبل از تأسیس کلینیک در این منطقه، سه مرکز CHW فعال بودند. این سه مرکز خدمات گسترده نداشتند و فقط تابلیت‌های پرستامول برای مردم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادند. بیشتر کسانی که در این مراکز فعالیت داشتد بی‌سواد بودند یا کمی درس شیخی خوانده بودند. به هر حال وجود این مراکز برای خانم‌ها مفید تمام شد؛ زیرا دختری به‌نام زهرا که تا صنف ششم در ایران درس خوانده بود، در CHW کار می‌کرد. او کمک زیاد در بخش ولادی زنان این منطقه کرد.

تابلیت‌های جلوگیری از بارداری برای خانم و کاندوم‌های ضد بارداری برای مردان در منطقه رسید؛ اما کارمندان CHW در توزیع مواد یاد شده درست عمل نکردند. فرهنگ استفاده از کاندوم و تابلیت آموزش داده نشد. کاندوم‌ها به جای جلوگیری از زاد و ولد به کودکان فروخته می‌شد. آنها از کاندوم‌ها به جای پقانه استفاده کرده و به هوا می‌فرستادند.

بالاخره در سال ۱۳۸۶ به اصرار مردم منطقه‌ی ترغی یک کلینیک به شکل بسیار ابتدایی با دو کارمند به‌نام‌های داکتر خشنود و داکتر روقیه در یکی از خانه‌های شخصی این مردم ایجاد شد. این دو کارمند باهم نسبت پدری و دختری داشتند. هر دو از تحصیلات خوبی هم برخوردار نبودند. به روایت خود مردم منطقه «با مردم خشن برخورد می‌کردند و فریاد می‌زدند که شما جور و تیار هستید و از بی‌کاری به کلینیک می‌آیید». پدر و دختر بیش از یک‌ونیم سالی که فعالیت داشتند و بعد از آن دو بار داکتران تبدیل شدند که باهم نسبت زن و شوهری داشتند؛ اما همیشه این‌ها برخورد دو گانه با مردم داشتند.

در سال ۱۳۸۸ یک کلینیک فرعی زیر نظر کلینیک مهر ایجاد شد. سه پرسونل (داکتر، قابله و واکسیناتور) داشت. داکتر آقای خشنود بود. مرد پیر و بد اخلاق که بخشی زیاد از مردم از او به شدت شاکی‌ بودند و می‌گفتند که «ایشان با مردم برخورد دو گانه دارد. از همه بدتر با زنان برخورد انسانی و اخلاقی ندارد». من با چندین زن صحبت کردم و از حرف‌های آن‌ها پی بردم که ایشان از زنان تقاضای رشوه می‌کند. همه می‌گفتند اگر زنان «به کلینیک دست پر برود، داکتر رفتار خوب می‌کند و درجه فشار آن‌ها را می‌بیند و دوا می‌دهد.» منظور آن خانم‌ها از دست پر همان بردن ماست، مسکه، پنیر و دیگر غذاهای محلی بود. قابله هم در این منطقه چند باری تبدیل شد. و زنان از بعضی قابله‌ها تاحدی راضی بودند.

یکی از کارمندان این کلینیک می‌گفت: «از آن روزی‌ که در این منطقه کلینیک تأسیس شده‌ است، هیچ خانمی در جریان ولادت در کلینیک جانش را از دست نداده‌ است.» اما مصاحبه‌های که من با برخی از مردم منطقه‌ای ترغی داشتم، آن‌ها از کارکرد کلینیک شاکی بودند و کارمندان کلینیک را آدم‌های دل‌سوز نمی‌دانستند. با خانم‌های که صحبت شد هیچ کدام به خاطر رفتار غیر عادلانه و بد کارمندان علاقه نداشتند که به کلینیک بروند. بنابراین؛ ضعف و برخورد نادرست داکتران یکی از دلایلی است که مرگ و میر زنان در حین ولادت صورت می‌گیرد.

بعد از سال‌های ۱۳۸۹-۱۳۹۰ ه.ش تا به‌حال در منطقه‌ی ترغی بیش از پنج زن در جریان ولادت جان‌شان را از دست دادند. من فقط با اقارب و نزدیکان سه زن متوفی مصاحبه کردم. یکی از زنان متوفی به‌نام مرضیه از قریه‌ی تاجوی-ترغی است. این خانم بعد از به دنیا آمدن بچه‌اش، فوت می‌شود. باورهای سنتی گویایی آن است که مرضیه بعد از ولادت بچه‌اش، تنها می‌ماند و یک هیولایی می‌آید و او را خفه می‌کند. شوهرش نیز بدین باور است که وضعیت صحی‌اش خوب بوده و عامل مرگش را ترس می‌داند؛ اما از لابلایی حرف‌های خانم‌های قریه و شوهرش فهمیده می‌شود که مرضیه با کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خونی مواجه بوده، ضرورت به خون داشته و در آن موقع باید به کلینیک صحی برده می‌شد، اما کسی درک نکرده بود. از مرضیه هفت فرزند به جای مانده‌اند و شوهرش بعد از فوت مرضیه، زن گرفته‌ است.

در سال ۱۳۹۵ یک خانم به نام مرینا از قریه‌ی دیوالک-ترغی در جریان ولادت جانش را از دست داد و دخترش زنده ماند. نزدیکان این خانم می‌گوید که در اثر برف‌باری زیاد موفق نشدند که او را به کلینیک انتقال بدهند. او در خانه ولادت می‌کند. بعد از ولادت دخترش، خود مرینا از دنیا می‌رود. از این خانم شش فرزند قد و نیم‌قد به جا مانده‌اند. شوهرش، بعد از یک سال زنی اختیار می‌کند ولی به‌خاطر ناسازگاری اخلاقی طلاقش می‌دهد. به‌گفته‌ای خودش «حالا شکر دخترانم کلان شده و دیگ و نان برایم تهیه می‌کند و ضرورت به زن ندارم». اما عامل اصلی فوت مرینا مشخص نیست. او در هنگام بد حالی در کلینیک نمی‌برند. قریه‌ی دیوالک یک قریه سرد و دارای زمستان طولانی است. در دیگر قریه‌های ترغی اگر فصل گندم‌درو باشد، در قریه‌ی دیوالک فصل آب‌داری مزرعه است.

در سال ۱۳۹۷ یک خانم به نام عذرا (مستعار) در قریه ناهور-ترغی در جریان زایمان فوت می‌کند. نزدیکان این خانم عامل فوتش را ولادت سخت می‌دانند. زمانی که سوال کردم چرا عذرا را به کلنیک نبردید؟ جواب‌شان خیلی جالب بود: «اول این که مرگ و زندگی به دست خدا است. دوم این که در کلینیک داکترانی نیستند که چیزی بفهمند و درد را مدوا کنند. درد مریض را بیشتر هم می‌کنند؛ زیرا با مریضان برخورد توهین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز می‌شود. به‌جایی که به زنان احترام بگذارند، به آن‌ها بی‌حرمتی می‌کنند.» تنها نزدیکان عذرا از بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کیفیتی و رفتار خشونت‌آمیز پرسونل کلینیک شاکی نبودند. نزدیکان خانم مرینا و مرضیه نیز از کارکرد ضیعیف کلینیک شاکی بودند. به هر حال، از عذرا بیش از پنج فرزند به‌جا مانده‌اند و آن دختری که مادرش فوت شده بود، حالا نیم‌قد شده‌ است. شوهر عذرا دو سالی می‌شود که زن گرفته است.

به‌ هر حال، جالب این‌جاست که کلنیک این منطقه آمار مرگ و میر مادران را در جریان ولادت ثبت نکرده است. زمانی‌که من دلیل این کار‌شان را سوال کردم، گفتند: «در کلینیک هیچ خانمی هنگام زایمان فوت نشده است.» پرسیدم که شما فورم ثبت دارید؟ گفتند: «برای ما چنین فورم نیامده است».

نتیجه گیری

در این گزارش تحقیقی، مصاحبه به ‌صورت تلفنی انجام شده ‌است. محور اصلی این گزارش تحقیقی را عامل مرگ و میر زنان در جریان ولادت تشکیل می‌دهد. هم‌چنان، موضوعات آگاهی و خشونت‌های خانوادگی و محیطی نیز شامل این گزارش است. یکی از عوامل مرگ و میر زنان در این منطقه، عدم آگاهی خانواده‌ها و رفتار خشونت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمیز داکتران است.

آگاهی برای زندگی زنان یک مساله‌ی حیاتی است. از حرف‌ها و روایت‌های بازماندگان و نزدیکان زنان متوفی فهیمده می‌شود که یکی از عوامل مرگ و میر زنان، عدم آگاهی خود زنان و خانواده‌های‌شان می‌باشد. آنان نمی‌دانستند ولادت زیاد یکی از عوامل جدی مرگ و میر زنان است. نمی‌دانستند که زنان در هنگام زایمان باید به کلینیک برده شوند. عقیده به تقدیر و باور به این که مرگ و زندگی در دستان یک موجود متافیزیکی است نیز از عوامل مرگ و میر زنان است. باورهای خرافاتی و عقیده به بلا و «الختو» نیز در فوت زنان نقش داشته است.

شوربختانه در این راستا تیم آگاهی‌دهی نیز فعالیت نکرده است. کلینیک روشی را در پیش نگرفته تا رضایت خانم‌ها جلب شوند و آن‌ها به توصیه‌های داکتران توجه کنند.

منابع و مأخذ

۱- اگ برن، نیم کوف. (۱۱۳۸۸). زمینه جامعه شناسی. مترجم: ا.ح. آریان پور. تهران. انتشارات گستره.

۲- سپهری، آزاد. فرهنگ و جنسیت.

۳- شابور ریشتر و دیگران. (۱۳۹۹). فرودستی جنسیت در علوم اجتماعی(۱۲ مقاله از ۱۲ نویسنده). چاپ چهارم. برگردان: موگه رازانی. انتشارات آرمان شهر.

۴- گیدنز، آنتونی. (۱۳۹۰). جامعه شناسی. مترجم: منوچهر صبوری. تهران، انتشارات نی.

به اشتراک بگذارید: